سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

من باور دارم

من باور دارم ...

که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست ندارند نیست. 
و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست دارند نمى‌باشد. 
من باور دارم ... 
که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم. 
من باور دارم ... 
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصله‌ها. عشق واقعى نیز همین طور است. 
من باور دارم ... 
که ما مى‌توانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد. 
من باور دارم ... 
که زمان زیادى طول مى‌کشد تا من همان آدم بشوم که مى‌خواهم. 


من باور دارم ... 
که همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم. 
من باور دارم ... 
که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام مى‌دهیم، صرفنظر از این که چه احساسى داشته باشیم. 
من باور دارم ... 
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

http://up7.iranblog.com/images/fg530tmm3h3qshkohru.jpg

من باور دارم ... 
که قهرمان کسى است که کارى که باید انجام گیرد را در زمانى که باید انجام گیرد، انجام مى‌دهد، صرفنظر از پیامدهاى آن. 
من باور دارم ... 
که گاهى کسانى که انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مى‌آیند و ما را نجات مى‌دهند. 
من باور دارم ... 
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا این به من این حق را نمى‌دهد که ظالم و بیرحم باشم. 
من باور دارم ... 
که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشته‌ایم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ایم بستگى دارد تا به این که چند بار جشن تولد گرفته‌ایم. 
من باور دارم ... 
که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم. 
من باور دارم ... 
که صرفنظر از این که چقدر دلمان شکسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ایستاد. 


من باور دارم ... 
که زمینه‌ها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثیرگذار بوده‌اند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم. 
من باور دارم ... 
که نباید خیلى براى کشف یک راز کند و کاو کنم، زیرا ممکن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد. 


من باور دارم ... 
که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند. 
من باور دارم ... 
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسیم تغییر یابد. 


من باور دارم ... 
که گواهى‌نامه‌ها و تقدیرنامه‌هایى که بر روى دیوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد. 
من باور دارم ... 
که کسانى که بیشتر از همه دوستشان دارم خیلى زود از دستم گرفته خواهند شد. 
من باور دارم ... 
«شادترین مردم لزوماً کسى که بهترین چیزها را داردنیست 
بلکه کسى است که از چیزهایى که دارد بهترین استفاده را مى‌کند.» 

و من باور دارم ...

چهل مورد از کم هزینه ترین لذت‌های دنیا

اگه کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می‌خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...


1 -  گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.


2 - سعی کنیم بیشتر بخندیم.


3-  تلاش کنیم کمتر گله کنیم.


4 -  با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.


5 - گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.


6 -  بیشتردعا کنیم.


7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت کنیم.


8-  هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.


9-  لذت عطسه کردن را حس کنیم.


10-  قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.


11-  زیر دوش آواز بخوانیم.


12- سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .


13-  گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.


14-  با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.


15-  برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم!


16-  از تفکردرباره تناقضات لذت ببریم.


17-  برای کارهایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته کار مشکلی است!


18-  مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری کنیم.


19-  در یک روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.


20-  گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.


21-  گاهی از درخت بالا برویم.


22-  احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.


23-  گاهی کمی پابرهنه راه برویم!.


24-  بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.


25-  وقتی کارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم.


26-  در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا کنیم.


27-  سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به طور فعال گوش کنیم.


28-  رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .


29-  وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.


30-  زیر باران راه برویم.


31-  کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..


32-  قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .


33-  چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.


34-  اگر توانستیم گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.


35-  هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.


36-  احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.


37-  به دنیای شعر و ادبیات نزدیک تر شویم.


38-  گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.


39-  تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.


40-  از هر آنچه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم ممکن است فردا دیر باشد.


7 عادت آرامش بخش

 

7 عادت آرامش بخش
می‌خواهید آرام و خونسرد و خوددار باشید . در این دنیای شلوغ و پر استرس کمی آرامش داشته باشید؟ اما ذاتا همیشه مسوول امور و عهده دار نظم و ترتیب بوده اید و احساس می‌کنید همه کارها باید تحت کنترل شما باشد ولی برای یک بار هم که شده این عادت کنترل کردن همه امور را رها کنید و بگذارید زندگی مسیر خود را بپیماید؛ چگونه؟
خیلی راحت, با خواندن و عمل کردن به این پیشنهاد‌ها:

1. مسئولیت‌های متعدد را نپذیرید: ممکن است از اینکه همواره کارهای بسیاری را با هم انجام می‌دهید به خود ببالید ولی به طور قطع در حین کار احساس نداشتن تمرکز, نگرانی و خستگی می‌کنید. در عهده داری کارها را یک به یک و به نوبت انجام دهید. قدر لحظه‌های عمر خود را بدانید و از انجام کاری که به عهده گرفته اید لذت ببرید و پس از انجام آن احساس موفقیت کنید.

2. به موفقیت‌های خود بها دهید: یک موفقیت, پیروزی‌های بعدی را به دنبال می‌آورد و احساس خود کم بینی را از انسان دور می‌کند. هر موقع مایوس شدید تنها کافی است به یک چیز که موجب بالندگی شماست یا یک زمینه که در آن موفق بوده اید فکر کنید.

3. به نیازتان اهمیت دهید: همیشه به فکر راضی و خوشحال کردن دیگران نباشید. کمی هم به فکر نیازهای معقول و مقبول خود باشید. این به معنی خودخواهی نیست. به نقطه نظرات دیگران گوش دهید ولی در عین حال انعطاف پذیر باشید و نسبت به احساسات و عواطف خود نیز واقع گرا و بی رو دربایستی باشید.

4. از کار خود لذت ببرید: اگر همیشه برای انجام کاری تحت فشار هستید یا از انجام کاری طفره می‌روید به این معنی است که از کاری که انجام می‌دهید لذت نمی برید اما به هر حال ناچارید. پس روی جنبه‌های لذت بخش آن تمرکز کنید. یک دید مثبت می‌تواند تنش‌های درونی شما را بزداید و به شما فرصت دهد که دریابید چه تغییرات دراز مدتی را می‌توانید ایجاد کنید. برای مثال می‌توانید به تقدیر و ستایش پایانی کار فکر کنید یا به دستمزد حاصل از آن.

5. انعطاف پذیر باشید: یک برنامه روزمره داشتن بسیار خوب و معقول است اما اجازه ندهید که رعایت چنین برنامه ای سبب تنش و اضطراب شما شود. سختگیری‌های شدید سبب می‌شود فرصت‌ها را از دست بدهید پس انرژی خود را بیهوده تلف نکنید.

6. میان کار و زندگی تعادل برقرار کنید: تداخل و ادغام زندگی کاری و اداری با زندگی خصوصی موجب اختلالات فیزیکی و عاطفی می‌شود. برنامه و زمانی را برای توقف کار انتخاب کنید و به آن پای بند باشید. در خانه به کار فکر نکنید و توجه خود را به زندگی خانوادگی معطوف کنید.

7. عکس العمل‌هایتان را تغییر دهید: شاید همیشه نتوانید شرایط تنش زا را عوض کنید پس سعی کنید گاهی دیدگاه خود را نسبت به شرایط تغییر دهید و احساسات خود را عوض کنید.

پادزهر افسردگی کشف شد

هر کس به نوعی تلاش می کند تا از افسردگی رهایی یابد. بعضی از این تلاشها به تجربیات شخصی افراد متکی است ولی عمدتا" به راه حل هایی که در جامعه مرسوم شده و ریشه در سنت های اجتماعی دارد پناه می برند...


همه ما در طول زندگی در دوره های کوتاه و بلند احساس داشتن غم و اندوه را خصوصا در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن آن، تجربه کرده ایم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم. اما زمانی که این اندوه، بیش از اندازه و پایدار و عمیق باشد ممکن است منجر به بیماری افسردگی گردد.

هرکس به نوعی تلاش می کند تا از افسردگی رهایی یابد. بعضی از این تلاشها به تجربیات شخصی افراد متکی است ولی عمدتا" به راه حل هایی که در جامعه مرسوم شده و ریشه در سنت های اجتماعی دارد پناه می برند. تنها و گاهی اوقات  از کمک حرفه ای روانپزشکان و روانشناسان بهره مند می شوند.

تلاش در جهت رفع افسردگی خود یکی از راه های اساسی درمان و پیشگیری از شدت بیماری و عوارض آن است.
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگ اش می شود هفتاد رنگ

برای افسرده نبودن کافی نیست که مشکلی نداشته باشیم بلکه باید شوروشوقی در سر باشد باید دلیل برای زندگی داشت.

باید عشق ورزید تا افسرده نبود، پاد زهر افسردگی این نیست که خیالی در سر نداشته باشیم بلکه آن است که موضوعی سالم و مناسب برای دوست داشتن و شوری سازنده و مفید در سر داشته باشیم.
به قول شاعر بزرگ نظامی:
دلی که از عشق خالی شد فسرده است            
گرش صد جان بودی بی عشق مرده است

ما منکر مشکلات و حوادث غم انگیز نیستیم اما آنچه به حوادث معنای مایوس کننده می دهد بیش از خود حوادث، تعبیر و تفسیر ماست.
قدرت تعقل و توانایی سازگاری آسان در برابر مشکلات لا یتناهی است.

توانایی  اندیشه بشر و قدرت چاره جویی او خیلی بیش از آن است که قوی ترین حوادث تلخ هم بتواند او را برای همیشه افسرده نگه دارد.

شما چه کمکی می توانید به افراد افسرده بکنید تا دوباره به حالت طبیعی برگردند و از زندگی لذت ببرند؟ پیشنهادهای زیر شاید به نظر خیلی ساده باشند، اما واقعا موثرند.

کسی که افسرده است، به طور ناخواسته، دیگران را از خود دور می کند. این شخص هرچیزی را که می شنود یا می بیند، به هرچه که فکر می کند، هرچه که می گوید و هر کاری که انجام می دهد را از فیلتر افسردگی رد می کند.

از هر ۱۲نوجوان، یک نوجوان به افسردگی جدی مبتلاست


قانون شماره 1

هر موجودی چه یک گیاه، چه حیوان و چه انسان، اگر زنده باشد، با مهر و محبت شما شانس بیشتری برای پیشرفت و کامیابی دارد.

قانون شماره 2

تنهایی کشنده است. لازم نیست حرف من را باور کنید، فقط کافی است آمار مرگ و میر کودکانی را که در یتیم خانه ها هستند، با آنهایی که در خانه و با خانواده بزرگ می شوند و یا مرگ و میر سالمندان بیماری را که در خانه پرستاری می شوند، با آن هایی که در خانه سالمندان زندگی می کنند، مقایسه کنید..

کسی که افسرده است، به طور ناخواسته، دیگران را از خود دور می کند. این شخص هرچیزی را که می شنود یا می بیند، به هرچه که فکر می کند، هرچه که می گوید و هر کاری که انجام می دهد را از فیلتر افسردگی رد می کند. هرگاه اطلاعات از یک احساس منفی فیلتر شوند، تحریف می گردند. خیلی وقت ها که به چنین شخصی می گویید در مورد افسردگی اش حرف بزند، بیشتر و بیشتر افسرده می شود. ممکن است عقب بکشند و برنجند.

شما با به کار بردن موارد زیر می توانید به افراد افسرده کمک کنید تا دوباره به حالت طبیعی برگردند و از زندگی لذت ببرند :

- مدام به آن ها سر بزنید.
- به چشمانشان نگاه کنید و بیشتر به آنها لبخند بزنید.
- دستانشان را در دست بگیرید و شانه شان را نوازش کنید.
- بیشتر به حرف هایشان گوش دهید.
- سرگرمشان کنید.

- به آنها بگویید که کدام کارهایشان شما را تحت تاثیر قرار داده است. به فکر انداختن، احساس بهتری به آنها داده و باعث می شود که روحیه شان بهتر شود.

-از آنها بخواهید چیزهایی را لمس کنند. اشیائی با بافت ها و رنگ های مختلف بیاورید و از آنها نظرشان را بخواهید. یک غذای خوش مزه و خوش ظاهر برایشان درست کنید. بکوشید لذت های کوچک را وارد زندگی شان کنید.

- بلند به آنها بگویید که برایتان مهم هستند. بگویید که دلتان برایشان تنگ می شود و دوست دارید با آن ها خوش بگذرانید.

- کارهایی که فقط با دوستان صمیمی خود انجام می دهید، با آن ها تکرار کنید. مثلا با آرنجتان به بازویشان بزنید یا با یک دسته کاغذ لوله شده آرام روی سرشان بزنید. باید بکوشید که رفاقت خود را بهشان نشان دهید .


چیز مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که بیش تر کسانی که دست به خودکشی می زنند، بین انجام دادن یا ندادن آن شک و تردید دارند. آنها بین انتخاب درد زندگی کردن و درد مردن سرگردانند. اگر بتوانید ارتباط آن ها را با لذت های زندگی بیش تر کنید و از طرف دیگر دردی را که با خودکشی نصیبشان می شود در نظرشان شدیدتر جلوه دهید، آن وقت نتیجه مثبتی خواهید گرفت.

- به جای این که بپرسید حالشان چه طور است، بپرسید، دوست دارند امروز برای خوش گذراندن چه کاری کنند و در آن کار همراهی شان کنید. به آن ها بگویید که کاملا مشخص است که حالشان بهتر شده است، سپس حالشان را بپرسید و به جوابی که می دهند، واقعا گوش کنید .

- اگر خجالت زده بودند، یک داستان مشابه در مورد خودتان بگویید، سپس داستان های دیگری از خجالت زدگی کسان دیگر را مثل لطیفه برایشان تعریف کنید. هیچ چیز بیشتر از دیدن احساس خجالت زدگی دیگران این درد را در انسان تخفیف نمی دهد.

- اگر افسرده هستند، پس حتما احساس ناامیدی می کنند. این مشکل برایشان بدون راه حل به نظر می رسد. پس از این که برای کم کردن شدت افسردگی شان بهشان کمک کردید، اگر دوست داشتند، در مورد آن صحبت کنید. بهشان نشان دهید که چه طور می توانند این مشکل را شکسته و آن را به چند مساله کوچک تبدیل کنند. سپس ببینند کدام قسمت آن مهم تر است و بکوشند راه حل های سالمی برای آن بیابند تا بتوانند مشکلات و دشواری ها را حل کنند نه تحمل.

قوانین را به یاد داشته باشید، این را هم بدانید که همیشه استثناهایی هم وجود دارند. راهکارها را فراموش نکنید و آن ها را بر اساس موقعیت خود تغییر دهید. شاید نتوانید جلوی پدیده خودکشی را بگیرید، اما می توانید در جلوگیری از خیلی از موارد کمک کنید; پس سهم خودتان را برای نجات دیگران انجام دهید.

( 5 ) روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی



“نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه.”

ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا
از آن بـی اطـلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟

راز شماره ۱مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند — واقعا!
این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.

داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل “خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم” یا “از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده”، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند.

یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت — حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.

راز شماره ۲شما نیز درون خود را آشکار کنید
بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد. بسیاری از مردان تصور می کنند ” اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد.” شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید.

هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید “خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم.” یا “من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم.” و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.

در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان “ایـجاد دوستی و مودت” است. وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند.

اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.

راز شماره ۳گذشته را فراموش کنید
آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود “گـفـتـگویی” داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.

وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند.

بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.

اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او “درست،” و نه “غلط” انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد. اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید.

توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.

راز شماره ۴شنونده ای استوار و ایمن باشید
آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد. در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر — و رابطه — خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند.

متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود.

اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.

به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد. تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد.

راز شماره ۵با خودتان صادق باشید — آگاه باشید
این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند.

به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید.

آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید. اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.

گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.

با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.