سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

آنهایی که از خودشون راضی نیستند ، بخونند!

آیا شما هم فرد کمال گرایی هستید؟؟؟
ـ آیا شما هم هموار فکر می کنید آن کسی که می خواهیم باشید نیستید؟
ـ آیا احساس می کنیم کارهایی که به اتمام رسانده ایم به اندازه کافی خوب نیستند؟
ـ آیا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازیم ؟
ـ آیا احساس می کنیم کارها را باید صد در صد درست انجام دهیم و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستیم؟
اگر چنین باشد در آن صورت ما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن داریم.


● کمال گرایی:به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها رسیدن به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی ‍ به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود.
به هرحال مطالعات اخیر نشان می دهند نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن ‍ ، هم احساس رضایت از خودمان را از ما می گیرد و هم ما را به اندازه سایر مردم ( کسانی که اهداف واقع گرایانه دارند ) ، در معرض ناکامی قرار می دهد.


● علل کمال گرایی اگر ما فردی کمال گرا باشیم ،‌احتمالا در کودکی یاد گرفته ایم دیگران با توجه به میزان کارآییمان در انجام کارها به ما بها می دهند در نتیجه آموخته ایم در صورتی ارزشمندیم که مورد قبول دیگران واقع شویم ( فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها می دهیم ) ،‌ بنا بر این عزت نفس ما ، بر اساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است . این امر می تواند ما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران ، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. در نتیجه تلاش برای حمایت از خودمان و رهایی از اینگونه انتقادات ، سبب می گردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانیم . بعضی از احساسات ‍، افکار و باورهای منفی ذیل ،‌احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:
● ترس از بازنده بودن:
افراد کمال گرا ،‌غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.
● ترس از اشتباه کردن :
افراد کمال گرا ،‌غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند . موضع آنها در زندگی ،‌حول و حوش اجتناب از اشتباه است . کمال گراها فرصت های یادگیری و ارتقاء را از دست می دهند.
● ترس از نارضایتی :
افراد کمال گرا ،‌ در صورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند ، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان ، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن در واقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد ، طرد شدن یا نارضایتی می باشد.
● همه یا هیچ پنداری :
افراد کمال گرا، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار بطور متوسط ، هنوز با ارزش هستند. افراد کمال گرا در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند. برای مثال ،‌ دانش آموزی که همیشه نمره (A) داشته ، در صورت گرفتن نمره (‌ B ) بر این باور است که - که من یک بازنده کامل هستم-
● تاکید بسیار بر روی بایدها :
زندگی کمال گرا غالبا بر اساس لیست پایان ناپذیری از بایدها بنا شده است که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته می شود . افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی باید ها بندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.
اعتقاد داشتن به این امر که دیگران به آسانی به موفقیت می رسند:
افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع آوری می کنند که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش ، خطاهای کم ، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند . در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان نا پذیر و ناکافی تلقی می کنند.
● شما چطور ؟ 

هر اتفاقی می افتد به نفع ماست!

توی کشوری یه پادشاهی زندگی میکرد که خیلی مغرور، ولی عاقل بود یک روز برای پادشاه انگشتری به عنوان هدیه آوردند    ولی روی نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود.

شاه پرسید این چرا این قدر ساده است ؟ و چرا چیزی روی آن نوشته نشده است؟

فردی که آن انگشتر را آوره بود گفت:

من این را آورده ام تا شما هر آنچه که میخواهید روی آن بنویسید.

شاه به فکر فرو رفت که چه چیزی بنویسد که لایق شاه باشد و چه جمله ای به او پند میدهد؟ همه وزیران را صدا زد وگفت:

وزیران من، هر جمله و هرحرف با ارزشی که بلد هستید بگویید.

وزیران هم هر آنچه بلد بودند گفتند، ولی شاه از هیچکدام خوشش نیامد. دستور داد که بروند عالمان و حکیمان را از کل کشور جمع کنند و بیاورند وزیران هم رفتند و آوردند.

شاه جلسه ای گذاشت و به همه گفت که هر کسی بتواند بهترین جمله را بگوید جایزه خوبی خواهد گرفت
هر کسی چیزی گفت باز هم شاه خوشش نیامد تا اینکه یه پیر مردی به دربار آمد و گفت با شاه کار دارم.

گفتند تو با شاه چه کاری داری؟

پیر مرد گفت برایش جمله ای آورده ام

همه خندیدند و گفتند تو و جمله. ای پیر مرد تو داری میمیری، تو را چه به جمله خلاصه پیر مرد با کلی التماس توانست آنها را راضی کند که وارد دربار شود، شاه گفت تو چه جمله ای آورده ای؟

پیر مرد گفت:    جمله من اینست"هر اتفاقی که برای ما می افتد به نفع ماست"

شاه به فکر فرو رفت و خیلی از این جمله استقبال کرد و جایزه را به پیر مرد داد. پیر مرد در حال رفتن گفت: دیدی که هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست

شاه خشمگین شد و گفت چه گفتی؟ تو سر من کلاه گذاشتی

پیر مرد گفت نه پسرم

به نفع تو هم شد،  چون تو بهترین جمله جهان را یافتی

پس از این حرف پیر مرد رفت

شاه خیلی خوشحال بود که بهترین جمله جهان را دارد و دستور داد آن را روی انگشترش حک کنند
از آن به بعد شاه هر اتفاقی که برایش پیش میآمد میگفت:

هر اتفاقی که برای ما میافتد به نفع ماست

تا جائی که همه در دربار این جمله را یاد گرفنه وآن را میگفتند:

که هر اتفاقی که برای ما میافتد به نفع ماست

تا اینکه یه روز پادشاه در حال پوست کندن سبیبی بود که ناگهان چاقو در رفت و دو تا از انگشتان شاه را برید و قطع کرد، شاه ناراحت شد و درد مند وزیرش به او گفت:

هر اتفاقی که میافتد به نفع ماست

شاه عصبانی شد و گفت انگشت من قطع شده تو میگوئی که به نفع ما شده به زندانبان دستور داد تا وزیر را به زندان بیندازد وتا او دستور نداده او را در نیاورند

چند روزی گذشت یک روز پادشاه به شکار رفت و در جنگل گم شد تنهای تنها بود ناگهان قبیله ای به او حمله کردند و او را گرفتند و می خواستند او را بخورند شاه را بستند و او را لخت کردند این قبیله یک سنتی داشتند که باید فردی که خورده میشود تمام بدنش سالم باشد ولی پادشه دو تا انگشت نداشت
پس او را ول کردند تا برود

شاه به دربار باز گشت و دستور داد که وزیر را از زندان در آورند. وزیر آمد نزد شاه و گفت:

با من چه کار داری؟

شاه به وزیر خندید و گفت:

این جمله ای که گفتی هر اتفاقی میافتد به نفع ماست درست بود، من نجات پیدا کردم ولی این به نفع من شد ولی تو در زندان شدی این چه نفعی است شاه این راگفت و او را مسخره کرد.

وزیر گفت: اتفاقاً به نفع من هم شد

شاه گفت: چطور؟

وزیر گفت: شما هر کجا که میرفتید من را هم با خود میبردید، ولی آنجا من نبودم اگر می بودم آنها مرا میخوردند. پس به نفع من هم بوده است.

وزیر این را گفت و رفت.

~~~~~~~~~

نکته اخلاقی: هر اتفاقی که میافتد به نفع ماست

 
من به این جمله ایمان 100% دارم


http://bia11.persiangig.com/document/god.jpg


بعضـــی ها بی نهایتــــــند !

میدانــی ؟!
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
... ... شنیده ای ؟!

بعضـــی ها بی نهایتــــــند !

http://up4.iranblog.com/images/90a3om1nkim8bsrtye3z.jpg

اوتیسم، تبعید به جزیره تنهایی‌

این درد، درمان ندارد
اوتیسم، تبعید به جزیره تنهایی‌
جام جم آنلاین: همه روز در گهواره‌اش به جایی خیره می‌ماند، نه دلتنگ می‌شود، نه مثل نوزادان دیگر دست‌هایش را دراز می‌کند تا بغلش کنم. نه غریبی می‌کند، نه می‌خندد، حس می‌کنم جایی ته رویاهایش شناور است، جایی در سیاهی فضا، جایی که هیچکس نشانی‌اش را نمی‌داند،‌جایی تنگ و تاریک با دیوارهایی ضخیم از آئینه که روی درش با خطی ناهنجار نوشته‌اند: «اوتیسم».

روانپزشکان می‌گویند اوتیسم نوعی ناتوانی رشدی شدید است که در 3 سال اول زندگی بروز می‌کند و بارزترین نشانه آن، اختلالات گفتاری و ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران است.

هر چند در ایران پژوهش همه‌گیری برای شناسایی مبتلایان به اوتیسم وجود ندارد، اما اگر میزان شیوع این بیماری در کشورمان تفاوتی با پراکندگی آن در دیگر کشورها نداشته باشد، با این حساب فراوانی آن  در ایران هم باید حدود 6 در 10 هزار نفر باشد.

به گفته دکتر حمیدرضا اعتمادپور، عصب‌شناس بالینی، علائم اوتیسم در کودکان معمولا از بدو تولد ظاهر می‌شود.

با این حال گزارش‌هایی نیز وجود دارند که براساس آنها کودکان تا یک سال و چند ماهگی رشدی طبیعی داشته‌اند و ناگهان به اوتیسم و واپس‌روی ذهنی دچار شده‌اند.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره نشانه‌های اوتیسم هشدار می‌دهد: نوزادان مبتلا به اوتیسم نسبت به رفتار اطرافیان واکنش نشان نمی‌دهند، با دور شدن از والدین احساس غریبی نمی‌کنند و تمایلی به برقراری رابطه با دیگران ندارند.

ناتوانی در برقراری ارتباط در نوزادان اوتیسمی با اختلالات گفتاری طی رشد بیشتر می‌شود به طوری که کودکان اوتیسمی دیرتر زبان باز می‌کنند و معمولا دامنه کلامی محدود و گفتاری طوطی‌وار دارند.

تکرار، جزو تفکیک‌ناپذیر اوتیسم است. دکتر اعتمادپور درباره رفتارهای تکراری این بیماران می‌گوید: «پدیده تکرار در اوتیسمی‌ها فقط زبانی نیست و در دیگر رفتارهای آنان نیز دیده می‌شود به طوری که ممکن است کودکی بارها و بارها حرکتی مشخص مثل چرخاندن چرخ اسباب‌بازی یا تکان دادن دست‌ها را تکرار کند.»

اوتیسمی‌های خردسال درکی از هیجانات عاطفی اطرافیان ندارند،‌ علاقه‌ای به بازی با همسالان از خود نشان نمی‌دهند و ممکن است اقدام به خودآزاری یا دیگرآزاری کنند.

استعدادهای جزیره‌ای‌

اوتیسمی‌ها برخلاف باورهای عمومی معلول ذهنی نیستند، فقط 35 درصد از آنها عقب‌ماندگی ذهنی دارند و بقیه، اغلب صاحب‌ استعدادهایی فوق‌العاده در برخی از زمینه‌ها هستند.

مدیر مرکز ساماندهی، درمان و توانبخشی اختلالات اوتیسمیک در این باره توضیح می‌دهد: «بیماران اوتیسمی کندی و تیزی حواس دارند به طوری که مثلا ممکن است بتوانند صدای وزوز لامپ مهتابی را بشنوند اما متوجه شما که روبه‌رویشان ایستاده‌اید، نشوند.»

وی توانایی اوتیسمی‌ها را در برخی از زمینه‌ها مثل حفظ کردن اعداد و  ارقام، استعداد جزیره‌ای می‌خواند و مثال می‌زند: «بیمارانی داشته‌ام که ساعت پرواز هواپیما‌ها و حرکت قطارها را از حفظ می‌گفتند یا طول مدار حرکت سیارات را می‌دانستند و یا حاصل جمع، تفریق، تقسیم و جذر اعداد را با ماشین حساب از بر کرده بودند، اما هیچ یک قدرت تحلیل این حفظیات را نداشتند.»

درمان ندارد

اعتمادپور با اشاره به این که درمان قطعی برای اوتیسم وجود ندارد، می‌گوید: «داروهایی که برای این بیماران تجویز می‌شود اغلب برای کنترل علائم ثانویه بیماری آنها  مثل بیش‌فعالی، اختلالات خواب و رفتارهای کلیشه‌ای است»
وی ادامه می‌دهد: «گرچه اوتیسم درمان قطعی ندارد اما اگر اقدامات توانبخشی در مورد این بیماران به موقع انجام شود تعدادی از آنان می‌توانند به مدارس عادی بروند و حتی از تحصیلات عالی برخوردار شوند.»

این عصب‌شناس بالینی درباره دلایل اوتیسم می‌گوید: «مسمومیت مادر در دوران بارداری، اختلالات متابولیک، اثر امواج رادیویی و ... همگی در بروز اوتیسم در کودکان موثرند، با این حال ژن‌ها و وراثت در بروز آن حرف اول را می‌زنند.»

چه کسی شک می‌کند؟

به گفته اعتمادپور، در ایران تنها اوتیسم متوسط تا شدید شناخته می‌شود و اوتیسم خفیف کمتر قابل تشخیص است، برای مثال چه کسی ممکن است به احتمال اوتیسمی بودن نابغه ریاضی کوچک و کم‌حرف مدرسه که به قول همکلاسی‌هایش با کسی نمی‌جوشد، شک کند؟!

مدیر مرکز ساماندهی، درمان و توانبخشی اختلالات اوتیسمیک هشدار می‌دهد: «ناآگاهی خانواده‌ها در تشخیص اوتیسم خفیف، سبب می‌شود این بیماران تا پایان عمر در برقراری روابط اجتماعی با مشکلات اساسی مواجه شوند.»

مریم یوشی‌زاده

مهارت های صحبت در جمع

در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارت‌های لازم را در این زمینه داشته باشیم، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می‌شود و به نتایج بهتری می‌رسیم.
یکی از مباحث مهمی‌که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه‌ای است که ما برای گفتار خود انتخاب می‌کنیم. برخی می‌گویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعی نیست.
پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید.


4 نکته درباره مقدمه‌چینی
بسیاری افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه دچار مشکل می‌شوند. با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه خواهند شد:
1- مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.
2- مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.
3- مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نه‌این که در مقدمه به نکاتی پرداخته شود که در آخر بحث، هیچ نتیجه‌ای از آنها گرفته نشود.
4- در نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده‌ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.


12 نکته درباره مهارت صحبت در جمع


1- از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.


2- القاب، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع نمی‌کند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد. اما موضوع اصلی نباید تحت الشعاع این مساله‌ قرار گیرد، زیرا شنونده خسته می‌شود.


3- برای پرداختن به موضوع، در صورت امکان می‌توانید از داستان‌های کوتاه، ضرب المثل‌ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید.


4- سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.


5- به یاد داشته باشید هرچه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هرچه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری می‌رسید.


6- وقتی از جنبه‌های گوناگون یک مساله‌ آگاه باشید، با اعتماد به نفس بیشتری راجع به آن صحبت می‌کنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز منتقل خواهید کرد.


7- با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزییاتی که مرتبط با مساله‌ باشند را نیز تشریح کنید.


8- دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید، چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمی‌برای شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.


9- هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با گفته‌های شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکمفرما شد، سعی کنید با طرح برخی سؤالات در ارتباط با موضوع آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.


10- از مکث‌های طولانی و توپوق زدن جدا بپرهیزید؛ زیرا این گونه موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان می‌برد و در ضمن موجب حواس پرتی شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما می‌شود؛ البته‌این کار نیاز به تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.


11- توجه داشته باشید حتی عامی‌ترین مردم نیز قادر به درک میزان توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلی شان. پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.


12- موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می‌کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی
و کارهای خود، به موفقیت‌های روزافزون دست یابید.