سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

نشانه های دلزدگی زناشویی چیست و با دلزدگی زناشویی چه کنیم؟


نشانه های دلزدگی زناشویی

دلزدگی زناشویی روندی تدریجی است‎

در روزهای اول ازدواج همه چیز تازه و هیجان‌برانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند.

کارشناس ارشد مشاوره خانواده گفت: روان‌شناسان می‌گویند دلزدگی زناشویی روندی تدریجی است و ذره ذره در تن روان ما ته نشین می شود. دلزدگی زناشویی آن قدر موثر است که حتی می تواند بدن ما را هم درگیر کند.


نشانه های دلزدگی زناشویی 
احمدی با بیان اینکه دلزدگی زناشویی سه نشانه دارد گفت: نشانه های جسمی یکی از این عوامل است. بعضی افراد اصلاً دلزدگی را یک نوع احساس خستگی تعریف می‌کنند. غیر از خستگی و کسالت، دلزده‌ها علامت‌هایی مثال بی‌حالی، سردردهای مزمن، دردهای شکمی و بی‌اشتهایی یا پرخوری هم از خودشان نشان می دهند. دلزده‌ها از نظر جسمی هم از پا می افتند.

این کارشناس ارشد خانواده درباره نشانه‌های عاطفی دلزدگی اظهارکرد: دلزده‌ها قبل از هر چیز احساس آزردگی می کنند. آن‌ها حس می‌کنند در زندگی مشترک اذیت می‌شوند و تمایلی به حل مشکلات نشان نمی‌دهند و امیدی هم ندارند مشکلاتشان حل شود. گاهی این ناامیدی و اندوه آنان را به وادی افسردگی می کشاند. آنها احساس پوچ و بی معنایی دارند حس می کنند کسی را در زندگی ندارند که از آنها حمایت عاطفی کند. وی در زمینه نشانه‌های روانی دلزدگی گفت: دلزده‌ها خودشان را باور ندارند و خودشان را دوست ندارند. درست همین احساسات را نسبت به همسرشان هم دارند. آنها دیگر نه همسرشان را قبول دارند و نه می توانند او را دوست داشته باشند.

علل دلزدگی زناشویی

توقعات غیرمنطقی در دلزدگی زناشویی موثر است‎

احمدی درباره علل بروز دلزدگی گفت: توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه در این زمینه موثر است. گاهی توقعات ما آن قدر بالا و غیرواقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمی تواند این توقع‌ها را برآورده کند. وی با اشاره به گذشتن از فاز هیجانی اول ازدواج اظهارکرد: وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول ازدواج بیرون می آیند، هر حادثه کوچکی را بهانه می‌کنند تا به همسرشان یک برچسب منفی برنند، در این مواقع سکوت مردها نشانه بی‌احساسی‌شان تلقی می‌شود و یک بار محبت نکردن زنها، نشانه نامهربانی شان می‌شود. احمدی تاکید کرد: اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهای شان نرسند، خطر دلزدگی دو چندان می شود.
 
با دلزدگی زناشویی چه کنیم؟
وی با بیان اینکه توقع هایتان را منطقی و منصفانه کنید، گفت: روان شناسان می‌گویند توقع‌های غیرمنطقی بیشترین ارتباط را با دلزدگی زناشویی دارد. این که ما باور داشته باشیم توافق نداشتن باعث تخریب رابطه است اولین باور غیرمنطقی است. باید یاد بگیریم اختلاف نظر طبیعی است و نباید آن را منفی تفسیر کنیم. این که باور داشته باشیم رفتارهای همسرمان تغییر نمی‌کند هم غیرمنطقی و غیر منصفانه است. این که توقع داشته باشیم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غیرمنطقی است. باید خودمان نیازهای مان را به زبان بیاوریم و توقع نداشته باشیم همسرمان ذهن مان را بخواند.

علل دلزدگی زناشویی

کمال‌گرایی جنسی هم باعث دلزدگی زناشویی می‌شود‎

احمدی تاکید کرد: کمال‌گرایی جنسی هم از جمله باورهای غیرمنطقی است که به دلزدگی زناشویی می‌انجامد و نباید همیشه از همسرمان توقع داشته باشیم در همه شرایط و مواقع با ما رابطه جنسی تام و تمام داشته باشد. در نهایت اگر ما تفاوت‌های بین جنسیت خودمان و جنسیت همسرمان را نشناسیم و توقع داشته باشیم همسرمان هم مثل خودمان مردانه یا زنانه عمل کند باعث دلزدگی زناشویی می‌شود.

احمدی در پایان با بیان اینکه خودتان رابطه را تازه نگه دارید، تصریح کرد: در روزهای اول ازدواج همه چیز تازه و هیجان‌برانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند. در این مواقع با گذاشتن انرژی برای رابطه می‌توان آن را همچنان هیجان پرانگیز نگه دارد. سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید، هر چند وقت برنامه دو نفره هیجان برانگیز برای هم بگذارید. به هم ابراز احساسات کنید. اگر مشکلی هم پیش آمد با هم مطرحش کنید یا با مشورت گرفتن از یک مشاور خانواده آن را حل کنید.
منبع : مجله سپیده دانایی

خوشبخت ها این شکلی اند....


خانواده سالم و خوشبخت,خانواده سالم ,خانواده خوشبخت

حدود 7 میلیارد جمعیت در این کره ی خاکی زندگی می کند که خیلی از آنها باهم یک خانواده هستند، اما چند درصد آنها ، به معنای واقعی یک خانواده سالم و خوشبختند و احساس آرامش و شادی دارند و چند درصد آنها به خاطر بچه ها، حرف مردم و یا عدم توانایی در تنها زندگی کردن، همدیگر را تحمل کرده و ظاهرا یک خانواده اند؟


همانطور که می دانید، خانواده یک سکوی پرتاب است، پرتاب به سوی موفقیت و آرامش، همه ی شما حتما مزه ی یک روز آرامش واقعی را در کنار اعضای خانواده تان چشیده اید و از طرف دیگر، نا خوشی ها هم، پس متن زیر را بخوانید تا ببینید که چقدر خوشبختید؟

خوردن و خوابیدن
در خانواده های خوشبخت، افراد می کوشند که هر گاه امکان داشته باشد، با هم غذا بخورند یعنی آنان که حاضرند، صبر می کنند و کمی گرسنگی را تحمل می کنند تا عضو غایب برسد و در هنگام غذا خوردن با هم گفتگو کرده، به هم نگاه می کنند و غذا می خورند. مثلا مادر فرزندان را تشویق به صبر کردن برای رسیدن پدر می کند، سفره را می چیند و تزیین می کند و در هنگام حضور پدر خانواده، غذا را می کشد، آنها در حین غذا خوردن، در مورد وقایع روز صحبت می کنند، از غذا و هنر مادر تعریف و تمجید می کنند، در مورد برنامه های آینده خانواده و مشکلات صحبت و اظهار نظر می کنند و به طور کلی اوقات خوشی را در حین غذا خوردن دارند.


در حالی که در خانواده های غیرخوشبخت، هر کس هرگاه گرسنه شد، برای خودش غذا کشیده و منتظر شدن برای دیگری در کار نیست، اصلا بیشتر در بیرون از خانه غذا می خورند و  حتا از غذای خانگی خبری نیست، افزون بر آن اگر تصادفی دور میز بنشینند، یا تلویزیون نگاه می کنند یا با تلفن همراه خود مشغولند! فضای خانه را سکوت، پر می کند و مادامی که با هم هستند، تماس چشمی با هم نداشته و فضای غیرصمیمی بر آن ها حاکم می شود.


ساعت خواب و بیداری در خانواده های خوشبخت همسان و همزمان و نزدیک به هم است به طوری که زن و شوهر حدوداً همزمان به رختخواب رفته و پس از کمی گفتگوی شبانه ونوازش، به خواب می روند و حدوداً همزمان نیز از خواب بر می خیزند. در صورتی که در خانواده های غیرخوشبخت با فاصله یکی دو ساعته به رختخواب رفته و با همین فاصله نیز از خواب برمی خیزند.


در خانواده های خوشبخت به آنچه که دیگری برایشان انجام داده، توجه کرده، یادآور شده سپاس گزاری کرده و قدردانی می کنند و در خانواده های غیرخوشبخت، پیوسته این پرسش مطرح است که مگر تو برای من چه کرده ای؟

چند ویژگی دیگر
1- هر یک از انسان ها دارای یک دنیای اختصاصی و شخصی مربوط به خود می باشند. در خانواده های خوشبخت، زن و مرد پیوسته می کوشند تا با دنیای اختصاصی هم آشنا گشته و راهی به سوی آن بگشایند. در صورتی که در خانواده های غیرخوشبخت، نسبت به نزدیک شدن به دنیای اختصاصی هم بی علاقه بوده و پیوسته از آن دور می شوند.

2- در خانواده های خوشبخت به آنچه که دیگری برایشان انجام داده، توجه کرده، یادآور شده سپاس گزاری کرده و قدردانی می کنند و در خانواده های غیرخوشبخت، پیوسته این پرسش مطرح است که مگر تو برای من چه کرده ای؟ به طوری که می توان گفت در خانواده های خوشبخت افراد پیوسته از یکدیگر شاکر و سپاس گزارند و در خانواده های غیرخوشبخت ناراضی و طلب کار و این مطلب در آن جا زیاد شنیده می شود، «تو هیچ کاری تا حالا برای من نکرده ای»، یا «تو فقط به فکر خودت بوده ای».

3- در خانواده های خوشبخت، پاسخ به درخواست ها معمولاً؛ حتماً، چشم، خوب، یا کوششم را خواهم کرد یا هر کاری از دستم بر آید، و تو از طرف من مطمئن باش می باشد ولی پاسخ در خانواده های غیرخوشبخت معمولاً نه، نمی دانم، از من ساخته نیست، حالا ببینم، فکر نمی کنم که بتوانم و از من بر نمی آید یا اگر توانستم، خواهد بود.

4- در خانواده های خوشبخت «ما» به عنوان مالکیت جمعی، حتی در زمینه بدهکاری و گرفتاری ها به کار می رود مانند خانه ما، ماشین ما، بدهی ما، دوستان ما، دردسرهای ما، بچه های ما و در خانواده های غیرخوشبخت بیشتر واژه های «من» در زمینه های گوناگون به کار گرفته می شود. همچون ماشین من، خانه من، حساب من، بچه من.
ان شا الله که شما جزو خانواده های خوشبخت باشید.

وقتی فهمیدم همسرم نمی تواند بچه دار شود



زندگی زناشویی, تداوم زندگی زناشویی,سایه ازدواج

دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود، باید چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم؟

بچه است دیگر؛ می‌گویند پایش به خانه که باز شود عطر و بوی زندگی تغییر می‌کند. برای همین همه ما وقتی ازدواج می‌کنیم بخش عمده‌ای از رویاهایمان را برای بچه‌دار شدن کنار می‌گذاریم اما هستند زوج‌هایی که به دلایل گوناگون از نعمت بچه‌دارشدن محروم می‌شوند و نمی‌توانند صاحب فرزند شوند.

متأسفانه در زندگی زناشویی از وقوع بعضی مشکلات گریزی نیست ولی مهم‌ترین نکته این است که فراموش نکنیم چگونه می‌توانیم برای کنارآمدن با مشکلی که هیچ مقصری ندارد، راه‌حل مناسب بیابیم. دکتر ابوطالبی، مشاور خانواده توضیح می‌دهد که دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم.

اگر زن ناتوان باشد چه کنیم؟
این مشکل در مورد زنان کمی متفاوت است. آنها اغلب زودتر ناتوانی خود را می‌پذیرند و سعی می‌کنند به‌گونه‌ای با آن کنار بیایند و معمولا به همسر خود حق انتخاب می‌دهند تا خودش تصمیم بگیرد چه راهی را انتخاب کند. البته در این هنگام مردان نیز نباید همسران‌شان را تنها بگذارند و باید به آنها ثابت کنند که مایل نیستند آنها را ترک کنند و به آنها اطمینان بدهند که می‌توانند مشکل موجود را درک کنند و راه‌حل مناسبی برای آن بیابند.

چه بگوییم؟
چه‌کسی است که نداند زن‌ها همیشه کسی را در زندگی‌شان ستایش می‌کنند که مطمئن باشند مثل کوه پشت سرشان ایستاده است. اگر مرد چنین نقشی را در زندگی زناشویی‌اش بر عهده بگیرد مطمئنا زن‌ها قوت قلب بیشتری پیدا خواهند کرد. در مشکلاتی در این سطح، زن‌ها معمولا می‌ترسند که همسرشان در مقابل حرف افراد دیگر یا علاقه بی‌اندازه به بچه‌دار شدن کم بیاورد، بنابراین مرد وظیفه دارد با گفتن جملاتی تسکین‌دهنده مانند اینکه «عزیزم ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم تا با روش‌های درمانی مشکلمان را حل کنیم» یا اینکه« هر چه بشود من کنارت هستم.» و یا حتی اینکه «زندگی ما از این لحظه به بعد هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت.» همسرش را برای تداوم زندگی زناشویی تشویق کند.

وقتی فهمیدیم نمی‌توانیم صاحب فرزند شویم چه کنیم؟
انسان‌ها در ارتباطات موفق معمولا براساس دلبستگی معقول و متعهدانه و نه چسبندگی عاطفی (که نوعی اختلال محسوب می‌شود) جذب یکدیگر می‌شوند و بدین‌ترتیب می‌توانند در کنار هم به آرامش بیشتری برسند و در سایه ازدواج است که دلبستگی واقعی و پیوند سالم شکل می‌گیرد و به انسان آرامش و امنیت می‌بخشد اما گاهی بر اثر بود و نبود بعضی محرک‌ها این امنیت و آرامش با نوساناتی مواجه می‌شود. در اینجا اگر عشق واقعی بر پایه تعهد و وفاداری باشد، حتی حذف بعضی عوامل مهم دوام و بقای ازدواج هم نمی‌تواند خللی در آن به‌وجود بیاورد؛ در واقع یکی از عوامل تقویت‌کننده دلبستگی در ازدواج، داشتن فرزند است اما اگر به دلایلی هم این امر نتواند محقق شود چون اصل و اساس زندگی بر بنای عشق صمیمی است، باز هم ازدواج دوام و بقا خواهد یافت و نمی‌تواند از شدت و علاقه دوطرف به یکدیگر چیزی کم کند؛ یعنی اگر افراد براساس اصول صحیح و از روی تعهد با یکدیگر ازدواج کرده باشند، بروز مشکلات نمی‌تواند هیچ‌گونه خللی در زندگی آنها به‌وجود بیاورد. به همین دلیل همه ما باید بدانیم که وجود فرزند می‌تواند برای تحکیم زندگی مشترک مؤثر باشد؛ اما شرط کافی نیست زیرا چه بسیاری از خانواده‌ها با داشتن فرزند هم نمی‌توانند در کنار هم آرامش داشته باشند و پیوسته در اندیشه جدایی و طلاق هستند. رابطه دلبستگی صحیح نیرویی در دو‌طرف به‌وجود می‌آورد تا امیدوارانه در کنار هم زندگی کنند، با مشکلات کنار بیایند و عوامل ناراحتی و ناامیدی ازجمله نداشتن فرزند را نادیده بگیرند زیرا اگر 2‌نفر می‌توانند در کنار یکدیگر به خوبی زندگی کنند نباید به‌خاطر فرزندی که هنوز وجود ندارد ارتباط خود را که از سال‌ها قبل وجود داشته نادیده بگیرند؛ یعنی چیزی را که نیست فدای چیزی که هست و وجود دارد بکنند. یکی از کارشناسان سرشناس حوزه ازدواج و خانواده در این خصوص عقیده دارد که هیچ‌گاه نباید براساس رابطه‌های بی‌منطق عشقی با یکدیگر ازدواج کنید زیرا زهرآگین‌ترین نوع ازدواج است. اما هنگامی که عشق معنا پیدا می‌کند با هر مشکلی ازهم نمی‌پاشد. نداشتن فرزند در میان زوج‌هایی که در زندگی آنها تعهد و عشق پایدار حکمفرماست، نمی‌تواند از عوامل مهم شکست باشد؛ یعنی اگر انتخاب براساس منطق و نه هیجانات زود گذر باشد، هنگام بروز ناملایمات و مثلا نداشتن توانایی باروری مشکل جدی پیش نمی‌آید.

چه بگوییم؟
«تمام راه به این فکر می‌کند که چطور می‌تواند به همسرش بگوید، چه بگوید و اگر بگوید چه خواهد شنید. از زمانی که فهمیده نمی‌تواند بچه‌دار شود، هزار و یک فکر به ذهنش خطور کرده؛ نکند مرا بگذارد و برود، شاید به‌نظرش آدم ناتوانی برسم، شاید هم دیگر نتواند مرا دوست داشته باشد، ترکم کند و...». معمولا فردی که متوجه می‌شود نمی‌تواند صاحب فرزند شود ابتدا دچار یأس و ناامیدی می‌شود. گاهی هم حس ناتوانی تمام بدنش را فرا می‌گیرد و احساس می‌کند نمی‌تواند موضوع را با کسی در میان بگذارد. از ترس اینکه همسرش یا دیگران به او چه می‌گویند و چگونه با او برخورد می‌کنند، گاهی ترجیح می‌دهد مدت‌ها این غم را در سینه‌اش نگه دارد ولی عاقبت باید بتواند شجاعانه موضوع را مطرح کند. در این هنگام بهترین کار این است که مشکل را صادقانه به همسرمان بگوییم و به او حق بدهیم و او را آزاد بگذاریم که بهترین انتخاب را داشته باشد. این کار باعث می‌شود طرف مقابل بیشتر احساس همدردی بکند و تمام تلاش خود را برای حل مشکل به‌کار ببندد. بهترین کار این است که با شنیدن خبر بچه‌دار نشدن همسرمان صمیمانه به او بگوییم: «این مشکلی است که برای هر دوی ما پیش آمده. ما هر دو می‌توانیم به کمک هم از پس این مشکل بر آییم. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم هیچ‌کس بتواند خللی در رابطه ما به‌وجود بیاورد. در نهایت اگر تمام راه‌ها را امتحان کردیم و نتوانستیم به نتیجه برسیم، می‌توانیم کودکی را به فرزندی بپذیریم. مهم این است که ما یکدیگر را داریم. اگر بتوانیم حساسیتمان را نسبت به این موضوع کمتر کنیم، به نتیجه بهتری هم خواهیم رسید.»

اگر مرد ناتوان باشد چه کنیم؟
معمولا واکنش زنان و مردان در مورد ناتوانی از بچه‌دار شدن متفاوت است. مردان اغلب مقاومت بالایی برای پذیرفتن ناتوانی خود از صاحب فرزند شدن دارند ولی معمولا خیلی زود احساس اضطراب، ناتوانی و افسردگی می‌کنند، در لاک خود فرو می‌روند و دوست ندارند درباره مشکل‌شان با کسی صحبت کنند و یا کلنجار بروند. مردها همچنین دربرابر راه‌های درمانی برای حل مشکلشان تا حدودی مقاومت می‌کنند. در این هنگام زنان می‌توانند همراهی‌شان کنند، تنهایشان نگذارند و به آنها خاطرنشان کنند که آنقدر برایشان عزیز هستند و اگر هم نتوانند بچه‌دار شوند در کنارشان می‌مانند.

چه بگوییم؟
زنان در این هنگام می‌توانند به همسرانشان بگویند:«مهم نیست که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. هیچ تقصیری به گردن تو نیست و خودت را سرزنش نکن. ما می‌توانیم از جنبه‌های دیگر زندگی خود لذت ببریم. بیشتر برای همدیگر وقت بگذاریم، به سفر برویم و در کنار هم اوقات خوشی داشته باشیم؛ درست مانند زمانی که تازه با یکدیگر آشنا شده بودیم. «علت تصمیم من برای زندگی کردن با تو تنها بچه‌دار شدن نبود. اخلاق، معرفت، منش و رفتار و شخصیت تو بیش از هر چیز برای من مهم است»؛ یعنی به نوعی می‌توان توانایی‌ها و داشته‌های فرد را برجسته و پررنگ و به او خاطرنشان کرد که تنها نخواهد ماند. در واقع باید زاویه دید خود را به جای تمرکز بر ناتوانی‌های فرد مقابل بر توانایی‌های او معطوف ساخت. فراموش نکنیم اگر نتوانیم خلأ‌های وجودی فرد ناتوان را پر کنیم و دائم ضعف او را به رویش بیاوریم، باعث کوتاه شدن هر چه بیشتر رابطه خود خواهیم شد.

اگر اطرافیان دخالت کردند چه کنیم؟
هنگامی که مشکلی مانند بچه‌دارشدن برای زوجی به‌وجود می‌آید، علاوه بر تحمل بار مشکل خودشان، یکی از دغدغه‌های مهم آنها چگونگی برخورد اطرافیان با آنهاست؛ «حالا باید چگونه به خانواده خود یا همسرم بگویم که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. آنها در مورد من چه فکر می‌کنند. حتما می‌گویند فرد ناتوانی هستم و...». این بیشترین ترسی است که زوجین از مطرح کردن آن با آشنایان دارند و البته حق هم دارند که چنین اضطرابی را تحمل کنند.

چه بگوییم؟
بهترین کار این است که اطرافیان و به‌ویژه والدین اجازه بدهند زوج‌ها خودشان در مورد بچه‌دار شدن‌شان یا ماندن و نماندن در کنار همسرشان یا هر راه دیگری مانند فرزندخواندگی تصمیم بگیرند چون زوج‌ها با وجود این مشکل، خودشان آنقدر مضطرب و نگران هستند که درست نیست هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظر دیگری از بیرون بر آنها وارد شود. بهتر است اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند. البته می‌توانیم آنها را تنها نگذاریم و طوری رفتار کنیم تا بدانند همیشه در کنارشان هستیم و از هیچ کمکی به آنها دریغ نمی‌کنیم ولی اصراری هم بر تحمیل نظر خود به آنها نداریم. باید توجه داشته باشید که درگیر شدن اضطراب‌های ناشی از ناتوانی از صاحب فرزند شدن می‌تواند زمینه بروز مشکلات روحی را در فرد به‌وجود بیاورد؛ بنابراین باید آن را جدی گرفت و از هیچ کمکی در این خصوص به فرد ناتوان دریغ نکرد.

این همسران خجالتی هستند


همسران خجالتی,شناخت همسر خجالتی,خجالتی بودن

زندگی با یک همسر خجالتی برای خیلی ها کسالت بار است. به ویژه اگر شما برونگرا باشید و اجتماعی، کنار آمدن با همسری که در مقابل هر چیزی ابتدا رفتار اجتنابی نشان می دهد و دیر با آن انس می گیرد بسیار عذاب آور خواهد بود.

چطور باید در خواستگاری متوجه شوید که طرف مقابل تان خجالتی است؟ حجب و حیا چه فرقی با خجالتی بودن دارد؟

اشتباه خیلی ها این است که درونگرایی را با خجالتی بودن اشتباه می گیرند. افراد درونگرا ممکن است خجالتی باشند، و ممکن است نباشند. یک فرد درونگرا می تواند بسیار خوب و با اعتماد به نفس صحبت کند، صمیمی شود ولی در عین حال فعالیت های انفرادی را به بودن در جمع ترجیح دهد.

اما فرد خجالتی در برخورد با هر پدیده تازه ای حالت اجتنابی دارد، مدت ها فاصله می گیرد و ترجیح می دهد دیگران به سراغش بیایند.

تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلالات تنفسی، تغییرات صدایی به هنگام صحبت کردن و ...از علایم افراد خجالتی است. آنها معمولا اعتماد به نفس کمی دارند و به سختی با شرایط سازگار می شوند. خجالت کشیدن، یک نوع ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعی گریزان است.

برخی ها از همان دوران کودکی گوشه گیر و خجالتی هستند و ممکن است تا پایان عمرشان خجالتی باقی بمانند، اما عده ای دیگر با گذشت زمان و شرکت در کارهای اجتماعی و برخورد و ارتباط با افراد دیگر، رفتارهای متعادل و اجتماعی را در پیش می گیرند.

 

شناخت همسر خجالتی
خجالتی ها معمولا گوشه های مجلس و جمع را برای نشستن یا ایستادن انتخاب می کنند و نمی خواهند در دید دیگران باشند تا کمتر معاشرت کنند و کمتر حرف بزنند. کم حرفی شایع ترین علامت در افراد خجالتی و کم رو است؛ کم حرفی آنها همراه با استفاده بسیار کم از دست ها و بدن برای بیان احساسات خود یا پوشاندن صورت و لب ها با دست ها در مواقعی که دچار استرس بالا هستند. این افراد معمولا سر را پایین می آورند و دست را روی پیشانی یا لب های خود حرکت می دهند. خانم ها معمولا دست را روی صورت نمی گذارند و با زیور آلات خود که به گردن یا گوش دارند، بازی می کنند. خوردن اجسام شخصی و جویدن آنها مانند دسته عینک و خودکار از عادت های این افراد است.

افراد کم رو دارای مشخصات ظاهری منحصر به فردی هستند که می توانیم با نگاه دقیق، آنها را از دیگران تشخیص دهیم. افرادی که دچار اعتماد به نفس پایین و کم رویی شدید هستند، معمولا در جمع دوستان و مهمانی ها دچار لرزش لب ها و دست ها می شوند. این لرزش، واکنش غیرارادی مغز در افراد خجالتی است که از ترس و استرس نشات می گیرد.
 
تفاوت زن ها و مردهای خجالتی
خانم های خجالتی معمولا نگاه های دزدکی و پرتکرار انجام می دهند تا دیگران را مورد بررسی قرار دهند. این کار معمولا به صورت پنهانی و در جایی انجام می شود که فکر و ذهن فرد خجالتی درگیر شخص یا موضوعی خاص است؛ آنها با نگاه کردن به دیگران به صورت کوتاه انتظار دارند دیگران صحبت را شروع کنند. خانم های خجالتی معمولا موقع ایستادن و نشستن کیف خود را بغل و سعی می کنند یک مانع با دیگران ایجاد کنند. این کار را با وسایل دیگر هم انجام می دهند یا هنگام ایستادن سعی می کنند کمی عقب تر از دیگران بایستند.
 
آیا خجالتی بودن درمان دارد؟
ترس از شرکت در فعالیت های اجتماعی، یکی از عوامل مهم بروز ناراحتی های افراد خجالتی است که زندگی مشترکشان را مختل خواهد کرد. بهترین راهکار برای تغییر اساسی این است که این افراد به خود اجازه بدهند افکار و احساسات شان بروز کند. سعی کنند بیشتر با دستان خود حرف بزنند و به اصطلاح از زبان بدن استفاده کنند.

شخص کم رو خجالتی همیشه فکر می کند که حرف زدن یک ریسک بزرگ است. ریسک این که دیگران شاید از او خوش شان نیاید و درباره او قضاوتی ناعادلانه کنند. او از دیگران نمی ترسد بلکه از فکر و عقاید دیگران نسبت به خود هراس دارد. زیاد در جمع بودن و داشتن فعالیت جمعی از دیگر درمان های یک فرد خجالتی و کم رو است که کمک شایانی در رفع خجالتی بودن او دارد.

برای این کار تورهای تفریحی و کاری را توصیه می کنیم که بیشتر حاضران افرادی شاد و اجتماعی هستند و همین موضوع روی افراد خجالتی تاثیر خواهد گذاشت. سخنرانی و مطرح کردن موضوعات جالب در مورد مسایل اجتماعی و فرهنگی و توضیح آن از دیگر تمرین هایی است که می تواند مقدار قابل توجهی به افراد کم رو و خجالتی کمک کند.

لباس خوب پوشیدن در بالا بردن اعتماد به نفس کمک شایانی می کند. ارتباط چشمی باید در دستور کار این افراد قرار بگیرد و از نگاه دیگران و دیده شدن هراس نداشته باشند. نگاه کردن به دیگران خود عاملی مهم در بالا بردن اعتماد به نفس خواهد بود.

زدودن افکار غیر منطقی و واهی از ذهن کاری است که یک فرد خجالتی باید انجام دهد یا اگر تصمیم به ازدواج با یکی از خجالتی ها گرفته اید، باید صبورانه کمک کنید تا در انجام آن موفق باشد. یکی از احساسات ناخوشایندی که به افراد خجالتی منتقل می شود احساس تنفر و بیزاری از دیگر افراد و یا اشیا بدون دلیل و وجود دلیل حقیقی است که باید این گونه افکار را شناخت و از خود پاک کرد.
منبع: ایده آل، پیام زن
 

11 اشتباه مهلک آقایون حین رابطه جنسی با همسر

 

11 اشتباه مهلک آقایون حین رابطه جنسی با همسر

با اینکه هم آقایون و هم خانمها در رابطه ‌جنسی مرتکب اشتباه می‌شوند، اما اینبار فقط می‌خواهیم اشتباهات آقایون را طرح کنیم.

1. اینکه فقط در تختخواب دنبالش باشید. بعد از یک روز طولانی و خسته ‌کننده، وقتی با هم روی ملحفه‌ها می‌غلتید، اگر از قبل هیچ پیش‌درآمدی نبوده باشد، احتمال اینکه وارد اتفاق اصلی شوید بسیار کم است. دنبال کردن همسرتان یک کار تمام‌وقت است. زن‌ها خیلی دوست دارند که مردشان دنبالشان باشد و بهترین روش دنبال کردنشان، دنبال کردن فکری است. بگذارید بفهمد که به او فکر می‌کنید و تمایلاتتان تمام روز متوجه اوست.

 

2. حرف نزدن و مستقیم عمل کردن. خیلی از مردها به اشتباه تصور می‌کنند که رابطه ‌جنسی حتماً پیش می‌آید. به نظرتان رابطه‌ جنسی بخشی از زندگی زناشویی است، درست است؟ اگر این باور را دارید، باید بیشتر از این جمله ساده که، “عزیزم می‌خوای سکس داشته باشیم؟” تلاش کنید. بااینکه ممکن است تصور کنید که این جمله هیچ ایراد و اشکالی ندارد اما گفتن آن به این شکل آن را یک اجبار نشان می‌دهد. سعی کنید کمی رک‌تر بگویید، “عزیزم، می‌خوامت!”

 

3. رها کردن خودتان. ممکن است بعد از ازدواج خودتان را رها کنید، به خودتان رسیدگی نکنید و حتی وزنتان بالا برود. خودتان را کامل رها نکنید. بااینکه برگرداندن همه چیز به وضع قبل از مجردی و تبدیل این شکم پر از چربی به شکم شش‌تکه قبل از ازدواج کمی سخت است، اما عجله نکنید. همسرتان شوهری می‌خواهد که از خودش مراقبت کند، از بهداشت عمومی گرفته تا نحوه لباس پوشیدنتان و وضعیتتان—چه از نظر جسمی، چه فکری و چه روحی.

 

4. زود رفتن سر کار اصلی. اگر بخواهید زود سراغ اندام اصلی در رابطه‌ جنسی بروید، چه با دست باشد و چه اندام جنسی‌تان، اصلاً ایده خوبی نیست. همسرتان باید قبل از اینکه سراغ آن بروید خوب تحریک شده باشد. روی کل بدن او تمرکز کنید. از نوک سر تا نوک پا. و ذهنش را فراموش نکنید. شده است تابحال درمورد افکارش در این مورد سوال کنید؟

 

5. نادیده گرفتن کلیتوریس (چوچوله). خیلی از مردها ممکن است تصور کنند که توانایی ارگاسم خانم‌ها به دخول بستگی دارد. بااینکه دخول همراه با لذت است اما راه اصلی برای ارضاء کردن او جای دیگری است.

تنها عملکرد کلیتوریس لذت ‌دهی است. پس هیچوقت آن را نادیده نگیرید. اگر شما یکی از بسیار مردانی هستید که می‌دانید چه می‌گوییم، به کتابخانه رفته و یک کتاب آناتومی پیدا کنید. درمورد بدن او مطالعه کنید و مطمئن باشید که او قدردانتان خواهد بود.

 

6. فراموش کردن محرک‌های جنسی دیگر. بیشتر زن‌ها نواحی تحریک‌کننده دیگری هم به جز سینه‌ها، نوک‌سینه‌ها و اندام جنسیشان دارند. این سه متداول‌ترین این نواحی هستند که برای مردان حین پیش‌درآمد رابطه‌ جنسی تحریک‌کننده ‌تر هستند اما باید صبر کنید که همسرتان اجازه آن را به شما بدهد. از او بپرسید که چه دوست دارد و بعد چیزی که می‌گوید را به خاطر بسپرید. برای پیدا کردن نواحی تحریک‌ کننده همسرتان وقت بگذارید: گردن، شانه‌ها، پشت، باسن، پاها هم جزء نواحی متداول تحریک ‌کننده در بدن هستند. همیشه یادتان باشد یکی از تحریک‌کننده ‌ترین جاهای بدن او، گوش‌هایش است.

 

7. دنبال امتیاز بودن. خیلی از مردها می‌خواهند فقط “کمی” به دست بیاورند. باید بفهمید که رابطه‌ جنسی زمانی خوب است که هر دوی شما در آن شریک باشید. سعی کنید در همان لحظه زندگی کنید.

 

8. اکتشاف نکردن خیالپردازی‌های همسرتان. همه زن‌ها یک روی شهوانی دارند. بااینکه بعضی از آنها نمی‌دانند که این جنبه‌شان کجاست اما تحقیقات نشان داده است که زنان با خیال‌پردازی‌های واضح و آشکار خیلی بیشتر از خیالپردازی‌های رمانتیک تحریک می‌شوند. اگر دوست دارید که همسرتان برای شما “لباس دلخواهتان” را تن کند اما او حوصله ندارد، چرا شما نباید چنین کاری برای او بکنید؟

 

9. اینکه فکر کنید باید مثل یک هنرپیشه فیلم پورنو رفتار کند. یکی از بدترین چیزهایی که ممکن است مردی از همسرش انتظار داشته باشد این است که خیال‌پردازی‌هایی که فقط در فیلم‌های پورنو می‌تواند ببیند را برای او انجام دهد. این واقعیت نیست. او یک شیء نیست، با او مثل یک ابزار رفتار نکنید.

 

10. اینکه فکر کنید یکبار برای او کافی است. یکبار ارگاسم کامل شده است و کاملاً راضی است، درست است نه اشتباه می‌کنید! خیلی از زنان مثل مردان با یک ارگاسم راضی نمی‌شوند. حتی اگر به ارگاسم شدن دوباره خودتان هم راضی باشید اما باید بدانید که دخول تنها راه ارضا کردن همسرتان نیست. راه‌های دیگری هم برای لذت دادن به او وجود دارد.

البته باید اول مطمئن باشید که به ادامه کار تمایل دارد. مردها ممکن است تصور کنند که اگر ارگاسم بیشتری نصیب همسرشان کنند، معشوق بهتری هستند. اگر او کاملاً ارضا شده باشد و دیگر تمایلی به ادامه کار نداشته باشد، این درست نیست. اگر با این شرایط بخواهید کار را ادامه بدهید آنوقت از جسم او برای ارضاء نفستان استفاده می‌کنید و این اصلاً کار جالبی نیست!

 

11. اینکه خیلی سریع پیش بروید. کُند پیش بروید. سعی کنید از با هم بودن لذت ببرید. اما اگر زمانتان کم است ممکن است نتوانید اما اگر وقت کافی دارید، عجله نکنید. کند پیش بروید، ریلکس باشید و لذت ببرید!