در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به
مسالهای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت
داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم
برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارتهای لازم را در این زمینه
داشته باشیم، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام میشود و به نتایج
بهتری میرسیم.
یکی از مباحث مهمیکه اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق
نظر دارند، مقدمهای است که ما برای گفتار خود انتخاب میکنیم. برخی
میگویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی
که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان
چندان قطعی نیست.
پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید.
4 نکته درباره مقدمهچینی
بسیاری
افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه
دچار مشکل میشوند. با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه
خواهند شد:
1- مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.
2-
مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده
را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.
3-
مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نهاین که در مقدمه به نکاتی
پرداخته شود که در آخر بحث، هیچ نتیجهای از آنها گرفته نشود.
4- در
نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنوندهایجاد کنید که
موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.
12 نکته درباره مهارت صحبت در جمع
1- از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.
2- القاب، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع
نمیکند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد. اما موضوع اصلی نباید
تحت الشعاع این مساله قرار گیرد، زیرا شنونده خسته میشود.
3- برای پرداختن به موضوع، در صورت امکان میتوانید از داستانهای
کوتاه، ضرب المثلها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده
کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید.
4- سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.
5- به یاد داشته باشید هرچه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هرچه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری میرسید.
6- وقتی از جنبههای گوناگون یک مساله آگاه باشید، با اعتماد به
نفس بیشتری راجع به آن صحبت میکنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز
منتقل خواهید کرد.
7- با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع، علت انتخاب خود را در پرداختن
به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزییاتی که مرتبط با مساله باشند را نیز
تشریح کنید.
8- دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید،
چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمیبرای
شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را
نداشته باشند.
9- هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با
گفتههای شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکمفرما شد، سعی کنید با طرح برخی
سؤالات در ارتباط با موضوع آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.
10- از مکثهای طولانی و توپوق زدن جدا بپرهیزید؛ زیرا این گونه
موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه
هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان میبرد و در ضمن موجب حواس پرتی
شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما میشود؛ البتهاین کار نیاز به
تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.
11- توجه داشته باشید حتی عامیترین مردم نیز قادر به درک میزان
توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد
توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلی شان. پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی
را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان
باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.
12- موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری میکنند که با
وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با
رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیتهای روزافزون دست
یابید.
برای رسیدن به موفقیت، چه کارهایی را به طور مداوم انجام میدهید؟
اجازه بدهید اول ببینیم عادت چیست. تحقیقات نشان میدهد که چهار مانع وجود دارد که جلوی استفاده کامل از توانایی هایمان را میگیرد:
عادات، رفتارها، اعتقادات و انتظارات.
عادات الگوهای رفتاری هستند که در اثر تکرار منظم و پایدار به وجود آمده اند، معمولاً بهطور ناخودآگاه و بدون فکر کردن هوشیارانه به انجام آن اجرا میشوند. رفتار عادتی افراد گاهی اوقات قابل تشخیص نیست زیرا تحلیل از خود در کارهای روزمره غیرضروری به نظر میرسد. خوگیری روشی بسیار ساده از یادگیری است که در آن موجود پس از دوره ای قرارگیری در معرض محرک، دست از واکنش دادن به آن محرک برمیدارد. عادات گاهی اوقات اجباری هستند.
عادتها لازمه زندگی هستند. آنها به ما کمک میکنند نظم و برنامه زندگیمان را حفظ کنیم. لزوماً بد یا خوب نیستند، همان چیزی هستند که هستند. وقتی هدفی تعیین میکنید، آن زمان است که تعیین میکنید عادتی شما را به سمت آن هدف میبرد یا از آن دورتان میکند.
رفتاری که انتخاب میکنید، زندگی و کاری که دارید را میسازد.
این را در نظر بگیرید – ۵ فعالیت هستند که من به طور معمول انجام میدهم که مرا به سمت موفقیت میکشاند.
یکی اینکه ورزش میکنم.
انتخاب های غذایی سالم دارم.
۸ ساعت در شبانه روز میخوابم.
با افراد مثبت وقت میگذرانم.
به طور مرتب با دیگران تلفنی حرف میزنم.
۵ فعالیتی که شما به طور مرتب انجام میدهیم و شما را به سمت موفقیت هدایت میکند چیستند؟
وقتی به کارتان فکر میکنید، کجا بیش از حد توانتان است؟ (مثلاً من ترجیح می دهم همه کارها را خودم انجام دهم تااینکه از کسی بخواهم به من کمک کند. یا وقتی روی چیزی کار نمیکنم احساس گناه میکنم).
چه عادتی را میتوانید همین امروز ترک کنید تا سطح موفقیتتان بالاتر رود؟
این عادت چه تغییری در کارتان ایجاد میکند؟
عادات – “وقتی از قبل به آن فکر شود بسیار سخت و وقتی انجام شود آسان است!” – رابرت ام پیرسیگ
ترک یک عادت چه مدت طول میکشد؟
بعضی میگویند ۲۱ روز یا ۴-۳ هفته. اگر میخواهید چند تغییر کوچک در کارتان ایجاد کنید، خیی خوب است. در زیر به نمونههایی از عاداتی اشاره میکنیم که لزوماً شما را به سمت هدفتان هدایت نمیکنند.
حالا نوبت شماست. لیستی از ۱۰ عادتی که میدانید الان چندان به نفعتان نیست تهیه کنید.
عاداتی که یادداشت کردید را در نظر بگیرید. این عادتها اگر “اصلاح شوند”، “تغییر کنند” و یا مثبتتر شوند چطور میشود؟ هر عادت را تکتک در نظر بگیرید و شکل مثبت آن را یادداشت کنید.
(مثلاً از لیست بالا: بهجای دیر رسیدن سر قرارهای کاری – آنها را به شکل مثبت تغییر میدهیم: متعهد شویم که همیشه ۵ دقیقه زودتر از وقت قرار در محل حاضر شویم.)
یک روز جمعه زنی داشت برای شام استیک درست میکرد. همانطور که همیشه در گذشته اینکار را میکرد، قبل از اینکه گوشت را داخل ماهیتابه بیندازد دو سر آن را برید. شوهرش از او سوال کردن که چرا اینکار را کرده است و زن گفت که مادرم هم همیشه دو سر گوشت را میبرید.
دفعه بعدی که مرد مادرزنش را دید از او پرسید که چرا همیشه قبل از انداختن گوشت در ماهیتابه دو سر آن را میبریده است و او هم گفت که چون مادرش همیشه اینکار را میکرده است.
وقتی شوهر مادربزرگ زنش را دید آن سوال را از او هم پرسید و مادربزرگ نگاهی به او انداخت و گفت چون فقط اینطور گوشت داخل ماهیتابهاش جا میشده است.
چندبار تابحال شده که کاری را فقط به دلیل اینکه دیدهایم یک نفر دیگر انجام میدهد انجام دادهایم؟ بعضیاوقات لازم است از خودمان بپرسیم چرا فلان کار را اینطوری انجام میدهیم. همیشه راههای سادهتر دیگری هم برای انجام یک کار خاص وجود دارد.
نتیجه:
راه به سمت موفقیت اصلاً پیچیده نیست – خیلی هم ساده است. با طرز فکر کردن شما شروع میشود – با رویکری مشخص و واضح از چیزی که میخواهید و ایجاد عادات روزانه که شما را به آن هدف نزدیکتر کند.
میبینید، عادتها خوب یا بد نیستند. فقط به این بستگی دارند که میتوانند شما را به هدفتان نزدیک کنند یا نه. شما راننده هستید و کنترل و مسئولیت همه چیز دست خودتان است!