یکی از بزرگترین آرزوهای والدین آن است که کودکانشان بتوانند در جامعه به بهترین شکل ممکن حضور پیدا کنند. البته این حضور خواه ناخواه توأم می شود با ابراز نظر و عقیده کردن. حضور در جامعه یعنی بتوانیم با اعتماد به نفس واقعی، توانایی و استعدادهای پنهانی خود را به معرض نمایش بگذاریم و در برابر عقاید مخالف با خود مدیریت درستی انجام داده و به شکلی صحیح آن ها را حل و فصل کنیم.
اما برخی از کودکان قادر نیستند به راحتی در جمع حضور پیدا کنند. این کودکان با دوستان خود ارتباط صمیمی و دوستانه ای برقرار نمی کنند و به دنبال آن همیشه در اظهار نظر کردن با مشکل روبرو می شوند. والدین آن ها مدام شاکی از آنند که چرا کودک من نمی تواند حق و حقوقش را از جامعه بگیرد؟ چرا نمی تواند با اطرافیانش راحت ارتباط برقرار کند و دوست شود؟ گاهی رفتارهای این کودکان، والدینشان را به ستوه می آورد. شاید شما هم شنیده باشید که والدین اذعان می کنند کودک من توانایی های زیادی دارد اما همین که در مقابل عده ای غریبه قرار می گیرد اصلا اسم خودش را هم فراموش می کند، چه برسد به اینکه بخواهد توانایی های خود را نشان دهد. در این جا ما به چند راهکار عملی که والدین می توانند از آن برای افزایش مهارت های اجتماعی کودکشان استفاده کنند اشاره می کنیم.
خجالتی بودن را برچسب نکنید
یکی از اشتباهات رایجی که والدین در تربیت کودک خود مرتکب می شوند زدن برچسب کم رویی به آن هاست. هیچگاه در مقابل دیگران، کودک خود را کم رو یا خجالتی صدا نزنید. برچسب زدن این القاب شخصیت کودک را به سمت همان رفتار های قبلی خود سوق می دهد. او در ناخودآگاه خود، خود را فردی ضعیف و کم مهارت می بیند. فردی که قادر نیست با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کرده و نهایتا فردی است که به کم رویی شناخته می شود. اگر کسی نیز در مقابل کودکتان به شما گفت فرزندتان چقدر خجالتی است، بگویید"نه باید به فرزند من زمان داده شود تا بتواند خود را با موقعیتی که در آن قرار گرفته انطباق دهد". اگر شما از آن دست والدینی هستید که خجالت کشیدن فرزند خود را مایه تمسخر و خنده قرار می دهید، بدانید که سخت در اشتباهید. گاهی برای خنده در جمع به کودکان لقب دست و پا چلفتی می دهیم. ساعاتی را با دیگران می خندیم. اما نمی دانیم که چقدر شخصیت فرزند مان را زیر پا له می کنیم و بر ناتوانایی او در برقراری ارتباط می افزاییم.
به جای کودکتان جواب ندهید
گاهی اتفاق می افتد کسی از فرزند شما سوالی می پرسد، ولی قادر نیست جواب سوال طرف مقابل را به خوبی پاسخ دهد. ممکن است در این شرایط حتی دستش را جلوی صورتش بگیرد یا خود را پشت سر شما قایم کند. در این مواقع لازم نیست شما به جای او پاسخ سوال را دهید یا حتی به جای او به خاطر پاسخ ندادنش معذرت خواهی کنید. فقط کافی است موضوع بحث را سریعا عوض کرده و او را از حالت فشار و تنش ایجاد شده خارج نمایید. یادمان باشد هر کجا که می نشینیم از نگرانی خود در رابطه با کم رویی و خجالتی بودن فرزندمان سخن نگوییم. بازگو کردن این مسئله به طور مداوم، این ذهنیت را برای فرزندمان ایجاد می کند که مشکل او بسیار مهلک و لاینحل است و از طرفی او را به خاطر عدم روابط اجتماعی صحیح اش نیز مورد مواخذه قرار ندهید.به جای سرزنش سعی کنیم که راهکارهای اساسی برایحل مشکل پیدا کنیم.
غمی بر غم های کودک تان نیفزایید
کودکان کم رو معمولا از طرف همسالانشان مورد تمسخر قرار می گیرند. این رفتار دوستان باعث ناراحتی و غم بزرگی برای کودک شما می شود. اگر کودکتان را ناراحت و دلشکسته دیدید با او همدردی کنید. نشان دهید ناراحتی او را درک می کنید و در کل از کودکتان در برابر رفتار دوستانش حمایت کنید. برخی والدین در این شرایط به جای همدلی کردن با کودک خود، تازه بر این موضوع بیشتر تاکید کرده و مثلا می گویند "دوستانت راست می گویند اینقدر دست و پاچلفتی هستی که از حقت نمی توانی دفاع کنی" و یا "تو چرا نمی توانی در برابر دوستانت بایستی تا آن ها هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند". والدین می توانند حتی با گفتن خاطره ای از دوران کودکی خود که مورد تمسخر دوستانشان قرار گرفته اند شرایط مشابهی را برای کودک مجسم کنند. این همدلی باعث کاهش تنش و اضطراب ناشی از تمسخر دوستانش می شود.
مقایسه های سرزنش آمیز را کنار بگذارید
یکی دیگر از رفتارهای اشتباه والدین در قبال کم رویی و خجالت کشیدن فرزندانشان آن است که آن ها را با کودکان دیگر مورد مقایسه قرار می دهند. مثلا می گویند "ببین پسر همسایه چقدر قشنگ سلام و احوال پرسی می کند، ولی تو عرضه نداری حتی سرت را بالا بگیری. تو آخر هیچ چیزی نمی شوی". مقایسه کردن نه تنها در کودکان بلکه در بزرگسالان هم امری ناپسنده به شمار می آید، به طوری که شخصیت افراد را زیر سوال می برد.بهتر است رفتارهای پسندیده و زیبای کودک دیگر را با مهارت و ظرافت خاصی به کودک نشان داده و آن را تشویق کنید.یادمان باشد این گفتگو نباید حالت مقایسه ای و تمسخر امیز به خود بگیرد. مثلا بگویید "اون پسر بچه چه قدر قشنگ به همکلاسی خود دست داد و حالش را پرسید به نظر تو رفتارش قشنگ نبود؟".
کوچک ترین جرقه های ضد خجالت را تشویق کنید
تشویق کردن همیشه بهترین اهرم برای افزایش تعداد دفعات یک رفتار پسندیده محسوب می شود. هر رفتاری را که مغایر با خجالت کشیدن و کم رویی در کودکتان است مورد تشویق قرار دهید. مثلا اگر کودک تان در جمعی رفت و به بزرگتری سلام می کند به او بگویید "آفرین دخترم یا پسرم چقدر قشنگ سلام کردی" یا اگر نقاشی اش را به دوستانش نشان می دهد به او بگویید از اینکه نقاشی ات را خیلی قشنگ به دوستت نشان دادی خوشحالم.
زورگویی به کودک، دردی را دوا نمی کند
مواقعی که کودکتان را برای انجام دادن کاری مثلا گفتن اسمش در حضور دیگران یا نشان دادن توانایی هایش به دوستان ملزم می کنید دچار هراس و اضطراب می شود. نتیجه چنین کاری آن می شود که کودک هیچ رغبتی به نشان دادن خود نداشته باشد. وی در دفعات بعدی وقتی در چنین شرایط مشابهی قرار می گیرد، دچار ترس می شود و نشانه های کم رویی و خجالت را می توان در چهره اش دید. الزام کردن کودک علی رغم میل و خواسته او راهی مناسب برای افزایش مهارت های ارتباطی کودک نمی باشد و تنها مشکلی را بر مشکلات رفتاری کودک می افزاید.
منبع:تبیان
فرار
از فکر مقایسه فرزندم با فرزند دیگری، کار سادهای است. کافی است، به خود
بقبولانید که فرزند شما، موجودی مستقل و آزاد است که راه رشد و شیوه زندگی
خودش را دارد و خواهد داشت. بعضیها، این اصل را همان روزی که روی صفحه
مانتیور سونوگرافی، جنسیت کودکشان معلوم میشود، میپذیرند. این کودک قرار
نیست همه خواستههای شما را موبهمو اجرا کند؛ همانطور که شما،
خواستههای والدینتان را موبهمو انجام ندادید. فکر میکردید، دختردار
میشوید، اما او پسر است. دلتان پسر میخواسته، اما او دختر است. او، به
نظر شما، هیچ کاری ندارد. اگر هم همان جنسی است که میخواستید، از روی بخت و
اقبال بوده، نه حرفشنوی کودک شما. هیچ فرزندی، به خواست مادر و پدرش،
جنسیتاش را تعیین نمیکند. اندر فواید واقع گرایی بپذیرید
که کودک شما قرار نیست همان چیزی باشد که شما در دوران بارداری تصور
میکردید. این تصورات که سرش مو دارد یا نه، رنگ چشمش روشن است یا نه،
چهرهاش به شما یا خانواده شما رفته یا نه، هرچند برای مادر، شیرین به نظر
میرسد، ولی از همان ابتدا، سنگهای زیربنایی رابطه والدین با فرزند را کج
میچیند. اگر
واقعیت فرزند شما، مطابق با تصوراتتان بوده باشد که باز به این توقعات
خود ادامه میدهید و اگر آنطوری که تصور میکردید، نباشد، توی ذوقتان
میخورد. بنابراین سعی کنید از هرگونه خیالبافی درباره چهره و ویژگیهای
ظاهری فرزندتان دوری کنید. به این متمرکز شوید که او، یک انسان است و باید
به او احترام گذاشته شود؛ به هر شکل و قیافهای که باشد. از آن طرف هم
مغرور شدن به داشتن کودک زیبا، شاید دلچسب باشد، اما در آینده، میتواند
برای همان کودک، زیانبار باشد؛ زمانی که بهخاطر زیبایی چهرهاش، به خود،
مغرور و زیبایی، معیار اصلی در زندگیاش میشود. روند رشد همه، یکی نیست یادتان
باشد که قرار نیست فرزند شما، بهطور دقیق و سر وقت معینی، گردنش را بالا
بگیرد یا میل به نشستن را از خودش نشان دهد. شاید او ترجیح دهد چند هفتهای
دیرتر بایستد یا راه برود. اینکه شما، تقویم به دست، آمار همه بچههای
اطرافیان را داشته باشید، بیشتر از همه، خود شما را خسته و رنجور میکند.
به جای این مقایسههای ناچیز، به فرآیند رشد کودک، آگاه باشید و به اصل دوم
ایمان بیاورید. اصل دوم میگوید که رشد کودکان، هرچند از یک نمودار تبعیت
میکند، اما به این معنی نیست که همه بچهها، درست مانند همدیگر، رشد
میکنند و نسبت به محیط واکنش نشان میدهند. اگر
میخواهید از شر افکار مقایسهای خلاص شوید، بهتر است یک دمنوش گیاهی
برای خود درست کنید؛ وقتی فرزند خود را به پدرش سپردهاید تا او را برای
هواخوری، به بیرون از خانه ببرد. یک قلم و کاغذ جلویتان بگذارید و لیستی
از بهترینهای فرزندتان را تهیه کنید. سعی کنید ذهن را از مقایسه با دیگری
دور کنید. فقط به نکات مثبت او فکر کنید؛ اینکه چهقدر زیبا لبخند میزند،
موقع بازی، چهقدر هیجانزده میشود، فلان روز، در میهمانی، چهقدر آرام
بود تا شما به میهمانها برسید، اگرچه برای راه افتادنش، استرس زیادی
داشتید، اما به حرف افتادنش، خیلی شیرین بود، هرچند بدغذایی میکند و
لاغرتر از آن حدی است که باید باشد، ولی پرانرژی و بانشاط است و... به
کودک خود، اعتمادبهنفس بدهید زیرا بزرگترین سرمایهای که یک مادر
میتواند به فرزندش بدهد، ایجاد حس اعتمادبهنفس است. اگر مادری، فرزندش را
باور نکند، چگونه او، خودش را باور کند. فرزند خود و روند رشدش را باور
کنید. او، راه خودش را دارد، مانند هر انسان دیگری. مقایسه او با دیگر
کودکان، بر سر اینکه زودتر به حرف افتادهاند یا شیرینتر با بزرگترها
ارتباط برقرار میکنند و فرزند شما، چنین نیست، او را بهمرور، از خودش
مأیوس میکند. مبنای
ذهنیتان را این بگذارید که فرزند شما، بهترین فرزندی است که میتوانستید
داشته باشید. دقت کنید؛ نمیگویم بهترین فرزند دنیا، که اگر چنین تصور
کنید، یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان، بهترین میدانید که
این نوع نگرش، بهمرور، میتواند برای شما، آفت شود. کودکتان، برای شما، بهترین است کودک
خود را تبلیغ نکنید. او را آنچنان تصویرسازی نکنید که بعدها، اگر طور
دیگری رفتار کرد، توی ذوق خود شما بخورد. بگذارید سیر طبیعی زندگیاش را
داشته باشد. فرزند خود را ملاک دیگران نکنید. اگر تمام معیارهای رشد فیزیکی
و عاطفی فرزند شما، دقیق و بهموقع بوده است، خب خدا را شکر، اما نیازی
نیست از او، قهرمان اسطورهای بسازید. بیشمارند کودکانی که درست براساس
جدولهای رشد طبیبان بزرگ میشوند. اگر
فرزند خود را به بُت زندگیتان تبدیل کنید، ممکن است او، براساس طبیعت
کودکانهاش، رفتاری نشان دهد که برای شما، آزاردهنده باشد و بهمرور، شما،
از او دور شوید؛ چون توقعات شما را برآورده نمیکند. شما، کودکتان را
بهترین معرفی کردهاید، اما او، بهیکباره، مثلا در یک میهمانی، در مقابل
دیدگان همه اقوام و دوستان، از خودش رفتاری نشان میدهد که نظر همگان را
نسبت به خودش تغییر میدهد. یادتان
باشد که کودک شما، راه طولانی در پیش دارد. اگر از همین روزهای اول و
سالهای نخست زندگیاش، دید خود را نسبت به او تغییر ندهید، در نوجوانی و
بزرگسالیاش، دچار مشکلات جدیتر میشوید. اگر او را شخصیت مستقل و آزاد
نپندارید، چگونه میخواهید او را در انتخاب رشته تحصیلی و محل زندگی آزاد
بگذارید. اگر در کودکیاش، میخواهید آن باشد که شما دوست دارید، چگونه در
نوجوانی بتواند علایق و استعدادهایش را شناسایی کند. اگر ذهن شما، براساس
مقایسه فرزندانتان با دیگران باشد، چگونه او، خودش باشد. پس، بهتر است تا
دیر نشده، ذهنتان را خالی کنید و بگذارید کودکتان، سیر زندگی خودش را
داشته باشد و شما، بهعنوان پدر و مادر، فقط مراقب او باشید و از دیدن رشد
او، لذت ببرید. نکته مقایسه کردن ، زمینهساز دروغ گویی کودکان انتطار
و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در
زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که
انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار
قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته
باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی
کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از
مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به
یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
کسانی که در دوره کودکی از محبت زیاد مادری برخوردار بوده اند در بزرگسالی بهتر می توانند از پس مشکلات و فشارهای روحی برآیند.
بوسیدن ، در آغوش گرفتن یا ابراز محبت زبانی باعث افزایش مقاومت روحی و عاطفی می شود.
محققان با بررسی ۵۰۰ نفر در ایالت رود آیلند آمریکا که در دوره کودکی و بزرگسالی موضوع تحقیق بودند، به این نتایج دست یافتند.
براساس این گزارش در نشریه اپیدمی شناسی و بهداشت اجتماعی، پیوند محکم مادر و فرزند ممکن است نقشی کلیدی داشته باشد.
اما کارشناسان می گویند مهم است مادر بداند که چه زمانی باید رفتارش را تغییر دهد. محبت بیش از حد مادری می تواند باعث مزاحمت و خجالت برای فرزند شود، به خصوص وقتی بچه ها بزرگتر می شوند.
نویسندگان این مقاله علمی تحت سرپرستی دکتر جوانا ماسلکو می گویند: محبت زیاد مادری احتمالا باعث پیوندهای محکم می شود.
محبت مادری نه تنها باعث کاهش فشار روحی می شود بلکه کمک می کند که کودک به مهارت های بهتر در زندگی اجتماعی دست یابد.
در این مطالعه یک روانشناس کیفیت رفتار مادر را در جریان معاینه هشت ماهگی کودک سنجید.
این روانشناس کیفیت رسیدگی مادر به نیازها و عواطف کودک را ارزیابی کرد و براساس گرمی روابط به او “نمره محبت” داد.
سی سال بعد محققان به سراغ همان کودکان رفتند و از آنها خواستند در مطالعه ای درباره وضعیت روحی و عاطفی شان صحبت کنند.
همچنین از آنها سوال شد که آیا تصور می کنند مادرانشان به آنها محبت داشته اند یا نه که جواب ها از “شدیدا موافق” تا “شدیدا مخالف” متغیر بود.
نتایج نشان داد، کودکانی که محبت زیادی از مادرانشان دیده بودند از پس انواع نگرانی ها بهتر برمی آیند.
به خصوص فرزندان مادران با محبت در مقایسه با بچه هایی که مادران سردی داشتند، خیلی بهتر از پس اضطراب برمی آمدند.
محققان نوشتند: “جالب است که مشاهده میزان محبت مادری در نوزادی می تواند گویای توانایی فرد در مقابله با اضطراب در ۳۰ سال بعد باشد.”
این محققان گفتند که این یافته ها بر مجموعه شواهدی می افزاید که نشان می دهد سال های اول زندگی زمینه را برای تجارب بعدی آماده می کند، اما آنها تاکید کردند که نباید تاثیر سایر عوامل مانند شخصیت، تربیت و کیفیت مدرسه را نادیده گرفت.
همه کودکان بویژه کودکانی که پا به مرحله رشد میگذارند باید از آزادی و استقلال نسبی برخوردار باشند. ولی آنچه که آنان باید بدانند این است که در این جهان افرادی زندگی میکنند که ممکن است به آنان صدمه بزنند و آنچه که والدین انجام میدهند به منظور حفظ آنان از دست این افراد است. فراموش نکنید که التیام احساسات سرکوب شده دوران کودکی بویژه کودک بزهکار مشکل و سخت است.
حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و بکار بستن آنها بطور منطقی میتواند مهارتهای هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان بکار میبرید، زیرا آنان همواره در جستجوی راههایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است، ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت میکنند، احساس مهم بودن میکنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.
میگویند کودکان بزهکار به توجه ، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی میکنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش میدهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری میشوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟ برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت ، زمان ، انضباط ، پذیرش.