افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند
در زیر به ۱۶ نشانهای اشاره میکنیم که نشان میدهد ممکن است طرفتان اختلالات روانی داشته باشد!
روابط مسموم زندگی را مختل میکند و میتواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونتآمیز و خطرناک او میتواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.
افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها میشود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه میشوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخمهای احساسی و فیزیکی میشوند.
برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامتهای هشداری اشاره میکنیم که میتواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.
«من از تو برترم»
افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا میکنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها میگویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونهای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش بودن و کم بودن میکند.
«تو خستهام میکنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.»
بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا میکنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع میکنند. بیاحترامیها خیلی زود جای خود را به سوءاستفاده و آزار میدهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل میشود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماریهای روانی مختلف باقی میمانند. خیلیها هم حتی دست به خودکشی میزنند.
«من مسئول اتفاقهای بدی که میافتد یا کارهای بدی که کردهام نیستم. این یک قانون است.»
انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمیتوانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوءتفاهم یا حساسیت زیاد طرفمقابل قلمداد میکنند تا از خود رفعتکلیف کنند.
آمادهسازی
پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمیکنند، آنها را برای رابطه با خود آماده میکنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم میخواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانیها، توجهها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرتها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.
در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است
ازآنجایی که خیلی زود حوصلهشان سر میرود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیهشان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی میخواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد میکنند!
به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)
بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بیعاطفه به نظر میرسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفتزده میشوند که وقتی از این افراد انتقاد میشود یا به چالش کشیده میشوند تا چه اندازه حساس میشوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمیگیرد و آنها هیچ علاقهای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف میزند از کوره در میروند.
افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا میکنند که از آنها برتر و بالاتر هستند
«من برنده هستم! همیشه.»
برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت میپذیرند که در سطحی پایینتر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکلساز میشود.
ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست میدهید. تواناییتان برای فکر کردن و اعتمادبهنفستان روز به روز ضعیفتر میشود.
برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازماندهی فرد در چنین روابطی کمکم ضعیف میشود. احساس خواهید کرد که کاراییتان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.
قدرت، کنترل و سلطه
آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت میبرند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونتآمیز در آنها خواهد شد.
دروغها، رازها و فریب
فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بیاندازه دروغ میگویند و خیلی وقتها پنهانکاری میکنند. این دروغها میتواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچههای پنهانیشان، ازدواجهایشان، هویت دروغین و …)
اخلاقیات سوالبرانگیز
همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیانها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونههای آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپیرایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار میگیرد.
احساسات سطحی و کمعمق
روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیقتر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت میدهد یا میتواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار میکنند.
«ولی قربانی اینجا منم!»
این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر میشود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونتهای آنها را میپذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحتتر مورد آزار این افراد قرار میگیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت میتواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.
مثلث
پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت میبیند.
حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.
میبینید که حتی درمورد مهارتهای اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش میکنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او میگویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزشها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.
هر چقدر هم که تلاش کنی، نمیتوانی کاری را درست انجام دهی.
بخاطر حساسیتهایتان، درک نکردنتان، فضولیهایتان یا بیارزشیتان بعنوان یک پارتنر متهم میشوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهندهاست) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانیهای عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوجها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمیشود.
کانون خانواده محل مناسبی برای دوری از مشکلات است
واقعیت جامعه امروز این است که مشکلات
خانوادگی در دنیا امروز با گسترش نیاز های فردی و اجتماعی زیاد شده است و
افراد بیشتر فردگرا شده اند.
به نوعی تحمل و صبر کافی برای رفع
مشکلات ندارند و بنیان خانواده به دلیل فرد گرایی سست شده است. حال برای
رفع این معضل باید چه کرد؟ عده ای طلاق را انتخاب می کنند.
گروهی
با ریشه یابی مشکلات، آن ها را حل میکنند. عده ای هم گفتوگوی منطقی را
راه مناسب می دانند. حال ویژگی های خانواده منسجم ومستحکم را بررسی می
کنیم، در زیر به ۱۲ ویژگی این خانواده ها اشاره شده است:
ویژگیهای خانواده منسجم و پایدار
اصل اول، وفاداری
نسبت به یکدیگر وفاداری دارند. این اصل را هدف خود میدانند و هم دیگر را به وفادار بودن به خانواده تشویق می کنند.
خشنودی و شادی برای خانواده
خشنودی
خود را از کانون گرم خانواده ابراز می کنند. در صورت رضایت مندی از
خانواده خود حتما آن را بیان می کنند و این از مهم ترین خصوصیات خانواده
مستحکم و پرانرژی است. کلمات پراحساس و رضایت بخش به افراد خانواده انرژی
مضاعف میدهد و اعضا برای ادامه زندگی مشتاق تر می شوند.
در انتخابها دقت میکنند
درست
انتخاب می کنند تا خانواده شان پایدار باشد. کانون خانواده محل مناسبی
برای دوری از مشکلات است. انتخاب همسر مناسب، ما را به این اصل می رساند.
وقتی شما، فرد مناسب و هم کف خود را بر می گزینید، حتما او در مشکلات شما
را یاری می کند.
اوقات فراغت را صرف خانواده میکنند
زمان
را با هم صرف می کنند. این خانواده ها معمولا با تنظیم زمان هم به شغل خود
بها می دهند و هم اینکه زمان مناسبی را با افراد خانواده می گذرانند.
ارتباطات خوبی با هم دارند
مهارت
های ارتباطی خوبی با یک دیگر دارند. افراد خانواده مستحکم همیشه درهای
ارتباط با دیگر اعضا را به روی هم دیگر باز می گذارند. با این ترفند ظریف
اعضا حس می کنند که یک حامی دلسوز دارند.این نیست که اعضا با هم اختلاف
ندارند بلکه با صحبت و هم فکری و مشاوره با هم مشکلات و اختلاف ها را با
خلاقیت حل می کنند و با این عمل اتحاد را در کانون گرمشان تقویت می کنند.
سلامت زندگی میکنند
سبک
زندگی آنان سلامت است. سبک زندگی بسیار در رفتار خانواده تاثیر دارد.
خانواده هایی که تغذیه سلامت دارند، سرزنده و شاداب هستند. ورزش هم می
تواند به بهبود وضع خانواده و کاهش استرس در آنان کمک کند.
خانواده هایی که تغذیه سلامت دارند، سرزنده و شاداب هستند
یک روح در چند بدن هستند
انسجام
روحی بسیار بالا دارند: خانواده هایی که انسجام روحی بالایی دارند، اعتقاد
به قدرتی بزرگ و برتر در زندگی دارند. معمولا افراد مذهبی دارای این ویژگی
هستند و همیشه خدا را ناظر بر زندگی دنیوی می دانند و با اعتقاد به زندگی
پس از این دنیا، آن را گذرگاهی برای رسیدن به آن دنیا می دانند.
این
اعتقاد به آن ها قدرت می دهد که با مشکلات دنیا به راحتی مقابله کنند و
مشکلات را اول به خدای خویش می گویند تا آرامشی قلبی بگیرند. توسل به ائمه
(ع) راه دیگری برای رسیدن به آرامش قلبی است.
مثبت فکر میکنند
خانواده
های منسجم و قوی برای مشکلاتشان راه حل های سازنده می یابند. آن ها همیشه
در کنار یک دیگرند تا بر مشکلات زندگی غلبه کنند و اعتقاد قلبی دارند که یک
دست صدا ندارد؛ میدانند مشکلات ابری گذراست.
میپذیرند که هر کس منحصر به فرد است
این
خانواده ها هر عضو را به صورت جداگانه می بیند و قبول می کنند که هر فرد
توانایی خاصی دارد و از مقایسه اعضا با هم خودداری می کنند.
اعضای خانواده گوشهگیر نیستند
اعضای
خانواده با دوستان و گروه های اجتماعی مناسب در ارتباطند. خانواده مثل
جزیره ای مجزا از جامعه نیست. خانوادههای مستحکم ارتباط خود را با فامیل،
دوستان و اجتماع حفظ می کنند. آن ها می دانند که دوستان و فامیل خیرخواه
خانوادهاند و میتوان برای مشورت به آنان اعتماد کرد و با کمک دیگران،
تمامی معضلات و مشکلات حل شدنی است.
همدیگر را میبخشند
خطا،
کج فهمی و آسیب دیدن قسمتی از زندگی است. ممکن است اعضای خانواده این
مشکلات را درست کنند. افراد با تکیه بر اینکه بخشش از بزرگان است، یک دیگر
را می بخشند و به هم دیگر کمک می کنند تا اعضا بتوانند تجربیات بد گذشته را
فراموش کنند و سرمشق آینده قرار دهند. با این عمل عشق بین اعضا زیاد می
شود و دوستی و اتحاد را بین هم دیگر تقویت می کنند.
زمانی را برای تفریح صرف میکنند
تفریح
در خانواده های منسجم همیشه برقرار است. آن ها با یک دیگر زمان خوبی را
صرف می کنند. با هم می خندند و از با هم بودن خوشحالند. این کار تفکرات
مثبت را در خانواده پرورش میدهد و کمک می کند تا خانواده در تصمیم گیری
های حیاتی بهتر عمل کند. حال برای ارزیابی استحکام خانواده خود، ویژگی های
آن را با موارد بالا مطابقت دهید.
مدیریت خشم، مهارتی است که هر نوع بچه ای از آن نفع می برد
فرقی نمی کند کودک شما درمواجهه با چیزی
که باب میلش نیست به آرامی واکنش نشان دهد یا در بهترین حالت، مثل ترقه
منفجر شود، مدیریت خشم، مهارتی است که هر نوع بچه ای از آن نفع می برد.
ما
به عنوان والدین با کنترل احساسات خودمان در برابر طغیان های خشم مان، می
توانیم اساس و شالوده ی فراگیری این مهارت مهم را برای فرزندان مان بنا
کنیم. این بار که با کج خلقی ها و بهانه گیری های کودک نوپای تان و یا شانه
بالا انداختن فرزند نوجوان تان روبرو شدید با بکار بردن یکی از عبارات
زیر، بهترین قدم را به جلو بردارید:
نگویید : اینقدر همه چیز را پرت نکن!
بگویید:
وقتی اسباب بازی هایت را پرت می کنی من فکر می کنم دوست نداری با آنها
بازی کنی. آیا این طور است؟ این تکنیک گوینده/شنونده، برای کمک به ارتباط
دهی احساسات به شیوه ای غیررودررویی است. این شیوه نه تنها مسیرهای گفتگو
را باز نگه می دارد بلکه شما الگویی می شوید برای این که نشان دهید موقعیت
پیش آمده از نگاه شما چگونه است، در نتیجه کودک شما فرصت این را پیدا می
کند تا حادثه پیش آمده را مجددا از نگاه خودش و با زاویه ای دیگر بازبینی
کند.
نگویید: بچه های خوب این کار را نمی کنند!
بگویید:
لازم است چکار کنی تا برای بیرون رفتن آماده شوی؟ به بچه ها اجازه دهید به
پروسه های تغییر و گزار در زندگی شان فکر کنند. این کمک می کند تا از جنگ و
جدال دور بمانید.
بگویید: بچه های خوب و حتی بزرگ
ترها هم گاهی عصبانی می شوند، اشکالی ندارد، این عصبانیت هم خواهد گذشت.
بگذارید روراست باشیم. بچه های شما هرچقدر بزرگ تر شوند، با مشکلات بزرگ
تری هم مواجه خواهند شد، و احساسات شدیدتری هم خواهند داشت. این که به آنها
بگویید بچه های خوب یا کسی که بزرگ شده عصبانی نمی شود، خسته نمی شود یا
مضطرب نمی شود واقعا دروغ است. همچنین باعث می شود بچه ها احساسات شان را
سرکوب کنند و مانع جریانات احساسات شان به شیوه ای سالم شوند.
نگویید : عصبانی نشو!
بگویید:
من هم گاهی عصبانی می شوم. بیا شعار جنگی مان را فریاد بزنیم تا خشم مان
مهار شود. تحقیقی جدید نشان می دهد وقتی جسم مان آسیبی می بیند ودرد داریم،
فریاد زدن واقعا می تواند در رساندن پیام درد به مغز اختلال ایجاد کند،
یعنی دردمان کمتر شود. شاید فرزندتان هنگام عصبانیت دردی نداشته باشد اما
دادوبیداد کردن می تواند انرژی خشم را به شیوه ای بازی گونه رها نماید. با
فرزندتان یک شعارجنگی انتخاب کنید تا در چنین شرایطی با صدای بلند ازآن
استفاده نمایید، مثلا : آزااااااااااااااااادی!
والدین با کنترل احساسات خود در برابر خشم، این مهارت را به فرزندان آموزش می دهند
نگویید: جرأت نداری بزنی!
بگویید:
اشکالی ندارد که عصبانی باشی، اما به تو اجازه نمی دهم به کسی آسیب بزنی.
ما باید امنیت همدیگر را حفظ کنیم.این عبارت، این پیام جدی را می رساند که
بروز عصبانیت ایرادی ندارد، اما واکنش فیزیکی ممنوع است. جداکردن این دو به
کودک تان کمک می کند تا یاد بگیرد به همین شیوه رفتار کند.
نگویید: تو خیلی بدقلق و سرسخت شده ای!
بگویید:
ای موضوع خیلی سخت و ناخوشایند است، می دانم؛ با هم حلش می کنیم. وقتی بچه
ها سرسختی می کنند و کوتاه نمی آیند، خیلی همه است که دلیلش را بفهمیم.
این عبارت، این ایده را تقویت می کند که شما هم درکنار او هستید نه مقابل
او، و با هم طبق یک هدف پیش می روید.
نگویید: فهمیدم، باید در اتاقت تنها باشی!
بگویید:
بیا از هم دور باشیم تا هردو آرام شویم. این عبارت، " تنها ماندن " را به "
باهم بودن " بر می گرداند و اجازه می دهد به جای تنها ماندن، ارتباط
دوباره ای برقرار شود.
نگویید: همین حالا دندان هایت را مسواک بزن!
بگویید:
می خواهی اول دندان های عروسکت را مسواک بزنیم یا دندان های تو را؟ برای
بچه های نوپا، کج خلقی و بهانه گیری شیوه ای برای کنترل کردن محیط شان است.
شما با این عبارت به او حق انتخاب می دهید و در نتیجه احساس می کند تا
حدودی کنترل دست اوست.
نگویید: شامت را بخور وگرنه گرسنه به رختخواب خواهی رفت!
بگویید: به نظرت چکار می توانیم بکنیم تا این غذا خوشمزه تر شود؟ این عبارت، مسئولیت پیداکردن راه حل را به دوش فرزندتان می گذارد.
نگویید: اتاقت نفرت انگیز است!
بچه
های شما هرچقدر بزرگ تر شوند، با مشکلات بزرگ تری هم مواجه خواهند شد، و
احساسات شدیدتری هم خواهند داشت. این که به آنها بگویید بچه های خوب یا کسی
که بزرگ شده عصبانی نمی شود، خسته نمی شود یا مضطرب نمی شود واقعا دروغ
است.
بگویید: به نظرت چطور است که همین الان باهم
این قسمت کوچک از اتاقت را تمیز کنیم؟ من کمکت خواهم کرد. به جای متمرکز
شدن بر کار سخت و ناخوشایند تمیز و مرتب کردن آن همه ریخت و پاش ، هدف را
ساده سازی کنید، یعنی روی یک شروع ساده متمرکز شوید. شروع ساده ی یک کار
سخت و نامطلوب می تواند نیرو و انگیزه ادامه ی آن را ایجاد کند.
نگویید: ما داریم میریم!
بگویید:
لازم است چکار کنی تا برای بیرون رفتن آماده شوی؟ به بچه ها اجازه دهید به
پروسه های تغییر و گزار در زندگی شان فکر کنند. این کمک می کند تا از جنگ و
جدال دور بمانید و به آنها فرصت می دهد تا به مغزشان پیام دهند که درحال
تغییر به سمت انجام فعالیت جدیدی هستند. همچنین وقتی قرار نیست واقعا بدون
او خانه را ترک کنید، می توانید ادای این کار را درآورید.
نگویید: اینقدر ناله و نق نق نکن!
بگویید:
یک بار دیگر با صدای عادی خودت حرفت را تکرار کن. گاهی بچه ها آه و ناله
می کنند در حالی که خودشان هم نمی دانند چه می کنند. وقتی از آنها می
خواهید حرف شان را مجددا با صدای عادی شان بگویند، به آنها یاد می دهید که "
طرز " بیان شان اهمیت دارد.
نگویید: اینقدر شکایت نکن!
بگویید:
من می فهمم چه می گویی. راه حلی داری؟این عبارت، مسئولیت را به فرزندتان
محول می کند. این بار که فرزندتان بدون وقفه از مدرسه، شام، خواهروبرادرش،
... شکایت کرد، از او بخواهید فکرش را بکار بگیرد و راه حل ارائه دهد. به
او یادآوری کنید هر راه حلی به ذهنش می رسد بگوید، فرقی نمی کند چه باشد.
تلگرام تان را کمی پاکسازی کنید
پنج، شش سال پیش را به یاد بیاورید؛ زمانی
که هنوز استفاده از تلفن های هوشمند فراگیر نشده بود. آن روزها چقدر حال
پدر و مادرتان را می پرسیدید؟ چقدر به جای صورت گوشی به صورت مهربان اعضای
خانواده تان می نگرستید؟ با همسرتان چقدر وقت می گذراندید؟ چقدر با
فرزندتان بازی می کردید و ساعات خانه بودن تان را چطور سپری می کردید؟
تلفن
های هوشمند به خاطر جذابیت های فراوان شان و البته خدماتی که در اختیارمان
گذاشته اند، این روزها به جزیی حذف نشدنی از زندگی مان تبدیل شده اند.
مدام مشغول گشت و گذار در تلگرام هستیم؛ نرم افزاری که بعد از کندشدن
وایبر، جایگاه خودش را در گوشی های ما تثبیت کرد و با فرار از خطر
فیلترینگ، همچنان دارد می تازد.
اینکه تلگرام ابزار قدرتمند و کار راه
اندازی است، چیزی نیست که بشود انکارش کرد، اما از آنجا که هر پدیده ای در
کنار محاسنش، معایبی هم دارد، می شود این نقد را به تلگرام وارد دانست که
زمان زیادی از کاربرانش می گیرد. در این مطلب می خواهیم پیشنهادهایی برای
بهینه سازی استفاده از این شبکه اجتماعی پرطرفدار بدهیم.
برنامه ریزی برای حضور در خانه
برای
خودتان یک زمانبندی مشخص برای حضور در تلگرام داشته باشید و در صورتی که
به آن عمل نکردید، جریمه در نظر بگیرید. یک جریمه متعادل که نه آن قدر آبکی
باشد که با کمال میل و در شوق رسیدن به گوشی آن را ادا کنید، نه آن قدر
سنگین که از حد توانتان خارج باشد.
چت در گروه ممنوع
در
یک گروه دوستانه، غیر از شما حداقل 20-10 نفر دیگر هم هستند و به همان
اندازه ای مخاطب یک پیام محسوب می شوند که شما هستید. پس دلیلی ندارد وقتی
بیکاری به یک نفر فشار آورده و می خواهد یک گپ و گفت راه بیندازد، شما
اولین کسی باشید که جوابش را می دهید. تجربه نشان داده صحبت های این چنین
هیچ آورده ای برای طرفین ندارند و بعد از گذشت چند دقیقه به همان جای اول
می رسد. تازه ممکن است آخرش مدیر گروه جلوی همه بی آبرویتان کند و با جذبه
خاص خودش بنویسد: «چت= حذف». بهتر است به جای چت در فضای مجازی به گفت و گو
در فضای خانواده بپردازید.
دوباره کاری نکنید
کلا
گروه ها و کانال های جوک سر و ته یک کرباسند. چند روز پس و پیش بالاخره
پست های همدیگر را کپی می کنند. بنابراین اگر چند جا مشتری جوک های تلگرامی
هستید، با یک مشاهده دقیق بهترینش را انتخاب کنید و مابقی را بفرستید قاتی
باقالی ها. البته اگر لطیفه ی جالبی که در فضای مجازی دیدید که در جو
خانواده بتوان گفت حتما آن را بلند برای همه بخوانید.
تمام کننده بازی صورتک باشید
در
چت های دونفره اگر بخواهید بعد از هر تشکری یک «خواهش می کنم» تحویل بدهید
و در جواب هر شوخی ای اسمایلی خنده گریه آلود بگذارید، باید تا صبح چت
کنید. هر جا حس کردید ادامه پیدا کردن صحبت سودی ندارد، یک سکوت طولانی
کنید یا از بحث های قبلی یک جمع بندی انجام دهید و چت را تمام کنید.
قانون تلگرامی برای خودتان بنویسید
مخفی بمانید
یاهومسنجر
قابلیتی داشت به نام invisible که کاربر را از نظرها پنهان می کرد. حالا
تلگرام هم با last seen recently این امکان را به شما می دهد که حریم شخصی
ایمن تری تجربه کنید و از کنجکاوی دیگران در مورد رفت و آمدهای مجازیتان در
امان باشید. از این مهم تر، وقتی دیگران نبینند شما آنلاین هستید، احتمال
اینکه بخواهند یک گفت و گوی طولانی را با شما آغاز کنند بسیار کمتر است. هر
چه در این فضا ها بیشتر مخفی بمانید در خانواده بیشتر ظاهر می شوید.
نیازی نیست همه جا باشید
نگاهی
به فهرست گروه هایی که در تلگرام عضو شان شده اید، بیندازید. گروه همکلاسی
های مدرسه، بچه های دانشگاه، کارمندان اداره، خانواده، دخترخاله ها، بچه
های محله و... . شاید به خودتان بگویید هر روز باخبر شدن از حال همه این
آدم های دور، لطفی است که تلگرام در حق تان کرده اما بهتر است از خودتان
بپرسید برای باخبر شدن از آدم هایی که شاید هفته ای یک بار و سالی یکبار از
آنها خبر می گرفتید، هر روز چند ساعت وقت صرف می کنید؟
شاید اولین قدم برای اینکه به تلگرام
اجازه ندهید خوشبختی را از خانواده شما دور کند، این باشد که با یک
عذرخواهی ساده گروه هایی را که فکر می کنید حضور در آنها چیزی به شما اضافه
نمی کند یا احساس بهتری به شما نمی دهد ترک کنید. دلیلی ندارد از گروه
خرید اجناس از ترکیه تا گروه آخرین اخبار سینمایی، در همه عضو باشید. پس
برای شروع تلگرام تان را کمی پاکسازی کنید.
صدا خفه کن و راحتی جان
حالا
شما مانده اید و گروه هایی که دل تان نیامده از آنها دل بکنید. بهتر است
این گروه ها را هم در ذهن تان اولویت بندی کنید. مثلا به خودتان بگویید
دوست دارم در همان لحظه که در گروه خواهر هایم پیامی به من می رسد، جواب
پیام آمده را بدهم اما از دخترخاله ها اگر هفته ای یک بار هم با خبر شوم،
ایرادی ندارد. پس می توانید بر اساس این دسته بندی ذهنی، صدا یا نوتیفیکیشن
برخی گروه هایی را که در آنها عضو شده اید، قطع کنید و به جای اینکه برای
دیدن پیام شان هر لحظه سراغ تلفن هوشمندتان بروید، هر چند روز یکبار وقت
خالی تان را با خواندن پیام های شان پر کنید.
قانون تلگرامی برای خودتان بنویسید
یکی
از این قانون ها می تواند مربوط به مکان ها و موقعیت هایی شود که در آنها
حق استفاده از تلفن هوشمند یا اینترنت تلفن همراه را ندارید. برای مثال
وقتی سر میز غذا هستید، وقتی به مهمانی رفته اید یا مهمان دارید، وقتی با
هم روی نیمکت پارک نشسته اید و خلاصه وقتی که شما و همسرتان برای داشتن یک
تجربه آرامش بخش و گذراندن وقت دو نفره یا خانوادگی برنامه ریزی کرده اید،
نباید حتی خیال بیرون آوردن تلفن همراه از کیف تان هم به سرتان بزند.
به
جای اینکه هر پنج دقیقه یک بار سراغ گوشی تان بروید و به پیام هایی که
دریافت کرده اید، پاسخ دهید، زمان مشخصی را به تلگرام و اینستاگرام بازی
تان اختصاص دهید.
جر و بحث در روابط زناشوئی، میتواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن منجر شود
تحقیقات نشان میدهد جر و بحث و بگومگو در
روابط زناشوئی، میتواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن، مانند افزایش
فشار خون یا خطر بروز بیماریهای قلبی-عروقی و دردهای عضلانی منجر شود.
گفته
میشود که عواطف و احساسات ما بر سلامتیمان اثر میگذارد، خصوصا زمانی که
احساساتمان منفی یا خیلی شدید باشد. خشم مزمن، ناراحتی، احساس عجز و شکست و
ترس در افراد باعث میشود که چنین افرادی همواره احساسی بیمارگونه داشته
باشند، هرچند اینکه کدام احساس به کدام بیماری ربط پیدا میکند موضوعی است
که در سالهای اخیر چندان بررسی نشده است.
بررسی جدیدی بر روی
پژوهشهای قدیمی درباره زوجهای متأهل، نشاندهندهٔ وجود برخی ارتباطهای
چشمگیر در همین زمینه بوده است. در دههٔ ۸۰ میلادی دانشمندان دانشگاه برکلی
از زوجهایی دعوت به عمل آوردند که حدقل ۱۵ سال از ازدواجشان با یکدیگر
میگذشت. آنها میخواستند درفضای آزمایشگاهی، برخی از نقاط مثبت و منفی
صمیمیتِ رابطهٔ آنها را بازسازی کنند.
نخست زوجها به مدت ۱۵ دقیقه
دربارهٔ اتفاقات همان روز با هم صحبت کردند، از آنها خواسته شد تا دوباره
دربارهٔ مسئلهای صحبت کنند که همیشه در رابطهشان جریان داشت؛ در واقع قصد
داشتند آنها را بنوعی وادار به بحث کنند که همین اتفاق هم افتاد.
مشاجرههای مورد نظر، حدود ۱۵ دقیقه و عاری از هرگونه احساسات شدید و بحث
کلی ادامه یافت. تمام اثرات متقابل زوجها به شکل نامحسوسی با ویدئو ضبط
شد. همچنین زوجها پرسشنامههای مفصّلی را دربارهٔ وضعیت سلامت خود پُر
کردند. از آن زمان هر پنج سال و به مدت حدود دو دهه این زوجها به
آزمایشگاه مراجعه کرده، همین موارد را تکرار میکردند.
از این
آزمایش میشد اطلاعات مفید و مؤثری دربارهٔ ازدواج طولانی و سلامت زوجها
به دست آورد، اما در تحقیق اخیر محققان دانشگاه برکلی، حالتهای صورت
سوژهها و صدایشان هنگام بگومگو و جر و بحث مورد سنجش قرار گرفت. سپس
سیگنالهای احساسی افراد (نمونههایی از این دست که مثلا وقتی فردی عصبانی
است ابروهایش حالت افتاده پیدا کرده، چشمهایش گشاد و لبهایش فشرده شده و
صدایش اوج پیدا میکند) حین جر و بحث، با اطلاعات درون پرسشنامهٔ سلامت
آنها مقایسه شد.
بر اساس این گزارش، در زوجها، خصوصا در شوهرهایی
که هنگام جر و بحث سرشار از خشم و عصبانیت میشدند، نسبت به زوجهایی که
آرامش بیشتری داشتند، خطر بروز علائم عروقی مانند درد سینه یا فشار خون
بالا در سنین بالاتر بیشتر دیده شد؛ آن دسته از افرادی که به سؤالات پاسخ
نداده یا چندان وارد بحث و بگومگو نشدند نیز نسبت به سایرین بیشتر در معرض
تشدید مشکلات عضلانی مانند کمردرد و گردندرد قرار داشتند. زوجهای عصبانی
بندرت دچار کمردرد میشدند و زوجهای کارشکن و طفرهرو هم کمتر و بندرت
دچار علائم عروقی میشدند. افرادی که بارزترین واکنش آنها در جر و بحث،
ابراز حالت غم یا ترس بود در این آزمایش، چندان دچار مشکلات عروقی یا
مشکلات عضلانیاستخوانی نشدند.
یکی از محققان این تحقیق گفت: «همهٔ
ما میدانیم افرادی که ازدواجهای بدی داشتهاند اغلب وضعیت سلامت خوبی
ندارند اما ما توانستهایم پیشبینی کنیم که چه مشکلاتی ممکن است برای
سلامت آنها پیش آید. اگر بحث و بگومگوی شما اغلب با داد و فریاد همراه بوده
و تشدید پیدا میکند، حتما سعی کنید به یک متخصص قلب مراجعه کرده و وضعیت
سلامت خود را بررسی کنید».