سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان و راه حل های اصلاح بدزبانی

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان و راه حل های اصلاح بدزبانی



بددهنی کودکان

بدزبانی، ‌ تنها از راه آموختن و مواجه شدن با کلمات نامناسب به وجود می‌آید

 

بدزبانی، ‌ تنها از راه آموختن و مواجه شدن با کلمات نامناسب به وجود می‌آید، بنابراین باید موقعیت‌هایی را که طی آن ممکن است کودک این کلمات نامطلوب را بشنود، محدود کنید.

یکی از نگرانی های همیشگی والدین در اغلب خانواده ها بددهنی کودکان (گاهی مواقع نوجوان) می باشد و نوعا به دنبال راهی برای رفع این مشکل می باشند. ما سعی نموده ایم در این مقاله به عوامل ایجادکننده و راه حل های آن بپردازیم.

بددهنی در کودک و نوجوان علل مختلفی دارد که متأسفانه در اغلب موارد متأثر از رفتارهای نابهنجار والدین در مقابل کودکان می باشد و پدر و مادرها خود در به وجود آمدن آن نقش عمده ای دارند.

 

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان عبارتند از:
- گاهی کودک آن زمان که به سن نوجوانی نزدیک می شود برای تثبیت استقلال خود، به این کار دست می زند.

- الفاظ رکیک و زشت در فرهنگ خانواده مرسوم بوده که در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.

- برخی از وابستگان خانواده همچون عمو، دایی و حتی خود پدر و مادر لحن کودکانه طفل را مستمسکی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ رکیک توسط وی، آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است که بعدها رفع یک عادت کاملاً مستقر شده در ذهن طفل تا چه اندازه با سختی همراه خواهد بود و معمولاً در حدود سن 6 5 سالگی، توجه پدر و مادر به قبح و زشتی آن جلب شده و تازه آن زمان است که به فکر چاره می افتند، در این زمان پدر و مادر از اینکه کودک خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی و ناسزاگویی می پردازد، متعجب و نگران می شوند در حالی که توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت.

- گاهی علت بدزبانی، وجود گروهی از دوستان است که کودک یا نوجوان از آنها تأثیر جدی می پذیرد، در این خصوص چاره ای نیست جز آنکه با نرمی و عطوفت اعتماد کودک را جلب نمود و از طریق آگاهی دادن غیر مستقیم درباره رفیقان بد و جایگزین کردن دوستان خوب مشکل را حل نمود.

- در بعضی مواقع خانواده به طور ناخواسته زمینه ای ایجاد می کند که در آن کودک یا نوجوان دچار عصبانیت و خشم شدید می شود و همین امر اعصاب او دچار اختلال کرده و ناخودآگاه الفاظ زشت و قبیح بر زبان وی جاری خواهد شد بنابراین تا آنجا که امکان دارد باید کوشید زمینه های عصبانیت را از بین برد.

- گاهی مواقع کودکان ما فکر می کنند که صحبت صریح و بی پرده در مورد کارکردهای بدن و ادرار و مدفوع خنده دار است و نوعی شوخی به حساب می آید که البته عکس العمل ما می تواند تا حدود زیادی او را متوجه اشتباهش نماید.

 

- مواقعی پیش می آید که کودکان تنها وقتی با دوستان شان گرم صحبت می شوند از عبارات زشت و ناپسند استفاده می کنند که این امر باعث ناراحتی و رنجش خاطر والدین می گردد و ایشان را متوجه وجود رفتار دوگانه فرزندشان در جمع خانواده و دوستان می سازد و برایشان مشخص نیست که ایراد و اشکال از کجاست و چه باید کرد؟

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان

یکی از نگرانی های همیشگی والدین در اغلب خانواده ها بددهنی فرزندان می باشد

 

راه حل های اصلاح بدزبانی
- اگر کودک بزرگتری حرف های زشت می زند و معنی آنها را نیز می داند، می توانید با آرامش بگویید: «این نوع حرف زدن غیر قابل قبول است. می دانم آنقدر باهوش هستی که عبارت قابل قبولی به جای آنها پیدا کنی.»


- بچه های کوچک، درست مثل «مینا(1)» هستند آنها چیزهایی را که می شنوند، حتی وقتی معنای آن را نمی دانند، تکرار می کنند اگر فرزندتان کوچک است و معنی کلمه زشتی را نمی داند، اما به تقلید از دیگری آن را گفته است فقط بگویید:
«آدم های خوب نباید چنین کلماتی را به کار ببرند. در عوض می توانی بگویی ...» و کلمه قابل قبولی را جایگزین کنید. بهتر است از همان لحن و همان میزان صدایی استفاده کنید که او برای بیان کلمه زشت به کار برده است.

- هنگام مواجهه با بددهنی نوجوان فقط روترش کنید و در موقعیت های عاطفی، با سخنی نرم، او را از این عمل بازدارید. (کودک یا نوجوان هراز چندگاهی، احساس علاقه شدیدی به پدر و مادر پیدا می کند، آنان را در آغوش می گیرد و می بوسد و اظهار محبت می کند. این رفتار به این دلیل است که شاید شب قبل کابوسی درباره از دست دادن پدر یا مادر دیده یا در مدرسه، شنیده است که یکی از همسالان، پدر یا مادرش را از دست داده است و یا فیلمی از این قبیل دیده است این موقعیت عاطفی، بهترین زمان برای نهی فرزند از رفتارهای ناپسند است، زیرا مقاومت روانی اش به پایین ترین حد می رسد.) به او بگویید فحش دادن و بددهنی، احساسات دیگران را جریحه دار می کند و آنها را از ما متنفر می سازد و دوستی ها را از بین می برد.

- وقتی فرزند خردسال و شیرین زبان شما، کلمه زشتی را بر زبان جاری می کند، شادمانی نکنید و مغلوب احساسات خود نشوید و همان لحظه با آرامش به او بفهمانید که سخنش ناپسند است.

- اگر شوخی بی ادبانه به هنگام غذا خوردن، مطرح شد، یکبار به فرزندتان هشدار بدهید که این کار را انجام ندهد اگر بار دوم تکرار شد، از جایتان بلند شوید، بشقاب غذای کودک تان را بردارید و بگویید «ما از بودن کنار تو لذت نمی بریم پس وقت غذا خوردن تو تمام شده است لطفا به اتاقت برو.» از او بخواهید غذایش را به تنهایی و در اتاقی دیگر (انباری یا پارکینگ) تمام کند، (نه جلوی تلویزیون)


- به برنامه های تلویزیونی که کودکتان مشاهده می کند، دقت کنید ممکن است این رفتارها را از این منابع یاد گرفته باشد. در این صورت به او بگویید که بین آن برنامه و رفتار او ارتباط نزدیک وجود دارد و اگر این الفاظ و کلمات ادامه پیدا کند دیدن این برنامه را ممنوع می کنید.

- اگر ناسزایی برایش عادت شده است، به او بیاموزید که تا مدتی، واژه های زشت را در ذهن خود یا زیرلب و آرام بگوید و در صورت استمرار بددهنی، از سازوکارهای بازدارنده و به ویژه کاستن از پول توجیبی استفاده کنید و بگویید که در برابر هر کلمه زشت، مقدار پول جیبی اش کم خواهد شد

- به فرزندتان بیاموزید که چه کارهایی از نظر اجتماعی صحیح است وقتی جوکی بی ادبانه گفته می شود، آرامش خود را حفظ کنید، به چشمان فرزندتان نگاه کنید و با صدایی جدی بگویید: «این کار درست نیست» یا «در این خانه در مورد این مسائل شوخی نمی کنیم» به یاد داشته باشید که احتمالاً همچنان این کلمات را به دوستانش می گوید، چرا که همه آنها در مرحله ای یکسان از رشد قرار دارند.

زندگی با آدم خشمگین و عصبانی



زندگی با آدم خشمگین و عصبانی



زندگی با آدم خشمگین و عصبانی

خشم و عصبانیت مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد

 

«زندگی با آدم خشمگین و عصبانی مثل این است که همیشه نزدیک یک کوه آتشفشان فعال باشید. همیشه چیزی وجود دارد که او را عصبانی کند و خشم‌اش را نثارتان کند.» این توصیف زنی است که سال‌ها با مردی عصبانی و همیشه خشمگین زندگی کرده است. خشم مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد چون قدرت تخریب‌اش زیاد است اما این فقط یک شباهت ظاهری است چون در حالی که این خشم وجود دارد اما شما می‌توانید برای آن کاری انجام بدهید.

ابتدا از مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم استفاده می‌کنید و در بدترین شرایط رابطه را ترک خواهید کرد. قدرت انتخاب، اراده و آزادی عمل باعث می‌شود بتوانید خیلی چیزها را در این رابطه تغییر بدهید حتی اگر این تغییر چیزی ناامیدکننده مثل ترک زندگی زناشویی باشد. ‏

مهم این است که دنبال راه‌‌حل مناسبی باشید که به کار هردوی شما بیاید در این صورت می‌توانید خیلی چیزها را تغییر بدهید. این تغییرات در هر صورت مثبت خواهند بود و زمینه‌ای هستند برای یک رابطه بدون ترس و وحشت از کسی که خشم و عصبانیتش نگرانتان می‌کند. ‏

یکی از چیزهایی که رابطه و ذهنیت شما را درباره همسرتان خراب می‌کند احساس ترس است. خشم از ناتوانی و قدرت کم ایجاد می‌شود. وقتی یکی نفر در کنترل و مدیریت یک شرایط احساس ناتوانی می‌کند خشمگین می‌شود. خشم آدم‌ها بیشتر از اینکه شبیه خشم و غرش یک شیر باشد؛ گریه یک بچه نوزاد است. ‏

خیلی وقت‌ها خشم یک عادت ناشی از کم تحملی و ناسازگاری با شرایط پیچیده است. این که همسرتان آدم کم تحملی است گناه و اشتباه شما نیست. شما مسئولیتی درباره رفتار و ناراحتی‌هایش ندارید چون اصلا این مساله مربوط به شما نیست. خشم همسرتان می‌تواند یک نوع خشونت به حساب بیاید اگر شما را بترساند، نگرانتان کند و دیگران بدون هیچ دلیلی شما را مقصر آن بدانند. خیلی وقت‌ها شاید دیگران به شما توصیه کنند «حالا تو رفتاری نکن که اون عصبانی بشه» یا «تو محیط رو آروم نگه دار» این توصیه‌ها دوستانه نیستند چون حق شما را در رابطه نادیده می‌گیرند و بی‌جهت از وضعیتی عادی که نباید از آن بترسید یا وحشت کنید برحذر می‌دارند. ‏

خیلی‌ها فکر می‌کنند باید خشم دیگران را کنترل کنند. اما این وظیفه‌ای تعریف نشده است. شما قرار نیست همسرتان را تغییر بدهید چون چنین توانایی‌ای ندارید. تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که یاد بگیرید واکنش به جا و به موقع و درستی نشان بدهید. اگر نمی‌توانید جلوی خشم و عصبانیت او را بگیرید لااقل کاری کنید تا در آتش این خشم نسوزید. ‏

یادتان باشد‏
خشم و عصبانیت و تخلیه احساسات بر دیگری یک نوع خشونت است هرچند که فرد دیگر آزار از رفتارش احساس شرمندگی کند. مرد یا زن هر دو می‌توانند به یک اندازه شریک رابطه را با خشم غیر قابل کنترل خود آزار بدهند اما با توجه به کلیشه‌ها و باورهایی که مردها را نیرومند و صاحب قدرت شیر نشان می‌دهد معمولاً مردها پرخاشگری بیشتری نشان می‌دهند. هر چقدر هم این یک باور عرفی اشتباه رایج باشد بازهم نشان‌دهنده ضعف است. می‌گویند سگ قوی هرگز پارس نمی‌کند و آدم قوی و قابل قبول کمتر اسیر خشم و عصبانیت می‌شود. ‏

مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم

خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است

 

واکنش مناسب چیست؟
‏ـ رفتار خوشایند داروی خشم و عصبانیت است. به جای اینکه بترسید و وحشت کنید یا یک گوشه قایم شوید و مراقب رفتارتان باشید تا بهانه به دست همسرتان ندهید سعی کنید با خوش برخوردی و مهربانی شرایط عصبانیت را تغییر بدهید. در واقع شما باید خوراک این خشم را بگیرید و برایش جایگزین داشته باشید. سکوت نکنید و با توجه به شرایط موقعیت را به چیزی خوشایند تغییر بدهید. ‏

‏ـ خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است. گاهی هم لازم است او خشمگین باشد اما برای خودش. شما نباید توجه زیادی به این خشم نشان بدهید. حتی اگر او برای چند روز متوالی هم از چیزی عصبانی باشد خودش باید با آن کنار بیاید مگر اینکه از شما بخواهد تا راهی برای خروج از این موقعیت نشانش بدهید. به جز این اگر از او و واکنش‌هایش می‌ترسید بهتر است توجهی به آن نشان ندهید. ‏

‏ـ این خشم بالاخره فرو می‌نشیند. حالا بهترین موقع برای حرف زدن درباره آن است. شما این حق را دارید از همسرتان بپرسید چرا نمی‌تواند افسار احساسش را دست بگیرد و اینقدر سریع از کوره در می‌رود. خیلی خوب است که در شرایط عادی روش‌های کنترل خشم را با هم تمرین کنید و درباره‌اش حرف بزنید. ‏

‏ـ اشتباه شما این است که حد و مرز‌هایتان را در زندگی مشترکتان مشخص نکرده اید. هرگز به همسرتان نگفته‌اید که تحمل چه چیزهایی را دارید و تا کجا می‌توانید یک رفتار را تاب بیاورید. به جای اینکه با آزارهای همسرتان سازگار و هماهنگ شوید محدودیت‌های رفتاری لازم را ایجاد کنید. ‏

‏ـ همانقدر که سکوت، ترس و یا تحمل اشتباه است واکنش پرخاشگرانه نیز بد است. شاید در موقع خشم همسرتان حرف‌های زننده و بدی بزند و یا بخواهد به سوی شما حمله ور شود حتی در این شرایط هم نباید واکنش مشابه نشان بدهید. اگر می‌توانید موقعیت را ترک کنید و یا آرامشتان را حفظ کنید. بعد از اینکه این خشم گذر کرد درباره اتفاقی که افتاده است حرف بزنید. گفتگوی شما نباید از روی ضعف یا ترس باشد. درباره احساس توهین و تاثیر رفتار بد همسرتان روی رابطه حرف بزنید و مشخص کنید که تا چه زمانی حاضر هستید به همسرتان مهلت تغییر رفتار را بدهید. ‏

‏ـ حواستان باشد که آدم‌ها می‌توانند باعث خشم و عصبانیت یکدیگر بشوند. اگر شما کاری می‌کنید که باعث خشم و عصبانیت همسرتان می‌شود باید مسئولیت رفتارتان را بپذیرید. البته این به معنای این نیست که وقتی عصبانی می‌شویم باید افسار گسیخته رفتار کنیم اما اگر شرایط ناراحتی دیگران را فراهم می‌کنیم در هر صورت مسئول آن هستیم. اگر منشا عصبانیت ربطی به شما ندارد دلایل دیگر آن را جستجو کنید. چیزی که همسرتان را عصبی می‌کند پیدا کنید و با هم به دنبال راه‌حلی برای آن باشید. ‏

‏ـ اگر خودتان آدم مهربان و صبوری باشید می‌توانید به همسرتان یاد بدهید با کمی مهربانی و بالا بردن تحمل می‌تواند نتایج بهتری بگیرد. بردباری اکسیر ادامه رابطه است و فقط در این شرایط می‌تواند چیزی را برای خودش حفظ کند.

‏ـ در نهایت اگر راهی برای رابطه سالم با کسی که بلد نیست خشم و عصبانیت‌اش را مهار کند پیدا نمی‌کنید؛ شاید مجبور باشید تصمیم جدی‌تر و سخت تری برای زندگی‌تان بگیرید. اگر خشم همسرتان سلامت روانی و جسمی شما یا فرزندانتان را تهدید می‌کند این خشم دیگر یک غلیان ساده احساسات نیست و دیگرآزاری و خشونت عنوان مناسب‌تری برای آن است. اگر قرار است همسرتان افسار احساسش را به دست نگیرد و هر موقع که عصبانی شد شما و دیگران را بترساند, یا چیزی را به سمت شما نشانه بگیرد و یا آماج توهین و تحقیر قرار بدهد ادامه این رابطه در حالی که همسرتان تلاشی برای بهبود خودش نمی‌کند خوشایند، درست و منطقی نخواهد بود. ‏
منبع:سلامت نیوز

 

چرا بسیاری از همسران از اوج گرفتن عشق در زندگی‌شان می‌ترسند



چرا بسیاری از همسران از اوج گرفتن عشق در زندگی‌شان می‌ترسند



ترس از اوج گرفتن عشق در زندگی‌

برخی آدم‌ها از عشق زیاد در زندگی مشترک می‌ترسند

 

برخی آدم‌ها از عشق زیاد در زندگی مشترک می‌ترسند و فکر می‌کنند عشق زیاد انتظارات را بالا می‌برد و در نهایت به جدایی می‌انجامد‌؛ ولی علت تزلزل‌های عشقی و جدایی برخی عشاق چیست؟ چرا بسیاری از دخترها و پسرها و زن‌ها و مردها از اوج گرفتن عشق در زندگی‌شان می‌ترسند و ترجیح می‌دهند روابط عاطفی که با شریک زندگی‌شان دارند، از حد محدودی فراتر نرود؟ دلیل هراس از عشق چیست؟ آیا شما هم از عشق عمیق می‌ترسید؟ شاید یکی از موارد زیر، دلیل هراس‌تان باشد.

عشق واقعی ما را آسیب‌پذیر می‌کند: رابطه عاطفی با فرد جدید، ما را به محدوده‌ای جدید و متفاوت می‌برد و به‌طور طبیعی، بیشتر ما انسان‌ها از رفتن به عالم ناشناخته و ریسک کردن می‌ترسیم. هنگامی که ما شیفته کسی می‌شویم، اعتماد زیادی به او می‌کنیم و اجازه می‌دهیم که آن فرد به قلب ما رسوخ کند. همین امر ما را آسیب‌پذیر و بی‌حفاظ می‌کند . دیگر از خودمان دفاع نمی‌کنیم و ترجیح می‌دهیم زرهی را که در مقابل همگان به تن داریم، جلوی این شخص از تن دربیاوریم و اجازه دهیم هرکاری دوست دارد با دل ما بکند. آن دفاع شخصی که ما در برابر همگان از خود می‌کنیم، در این مورد خاص بشدت به چالش کشیده می‌شود.

عشق جدید، ما را به یاد تجربه‌های قبلی می‌اندازد: چنانچه رابطه عاطفی قبلی، با پایانی خوش سرانجام نیافته و شما بسیاری از خاطرات تلخش را سرکوب کرده‌اید، حال که قرار است فرد جدیدی، همان حس زیبا را در دل شما جوانه بزند، تلخی‌های سرکوب‌شده قبلی هم مانند دملی چرکین سر باز کرده و خودنمایی می‌کند. شما وحشت دارید نکند این بار هم، همان اتفاقات بیفتند و این رابطه عاطفی شیرین، دستخوش ماجراهایی مهیب شود. حتی ممکن است بخواهید انتقام نفر قبلی را از محبوب جدیدتان بگیرید. در حالی که هر فرد ویژگی‌های خود را دارد و دلیل نمی‌شود اگر قصه شخص قبلی با شما بخوبی و خوشی به پایان نرسیده، ماجرای فرد جدید هم همان مسیر را پیدا کند. خاطرات تلخ عشق‌های قبل را دور بریزید .

عشق هویت ما را به چالش می‌کشد: اگر دوران کودکی‌تان در خانواده‌ای سپری شده که زیاد از شما انتقاد می‌کردند و شخصیت‌تان را زیر سوال می‌بردند، یا معلمان و همدوره‌ای‌ها نقاط ضعف‌تان را به رخ می‌کشیدند، این طرز فکر منتقدانه همچنان در ضمیر ناخودآگاهتان باقی مانده و شما فکر می‌کنید اشکالات و ایرادهایی که به شخصیت‌تان وارد است باعث می‌شود که کسی از شما خوشش نیاید . از این رو هنگامی که به فردی علاقه‌مند می‌شوید، این صدای وحشتناک در گوش‌تان زنگ می‌زند که: «ای بیچاره! تو عاشق آن شخص شده‌ای و به این نکته توجه نداری که او فردی کامل و دوست داشتنی است و تو انسانی سراپا عیب و نقص هستی. تو کوچک‌ترین شانسی برای جذب او و برنده شدن در این بازی را نخواهی داشت. تو را چه به عاشق شدن!» این هم از همان اشتباهات تربیتی است که در وجودتان باقی مانده است. دلیل نمی‌شود اگر دور و بری‌های شما برای تخلیه ناراحتی‌های درونی‌شان، شما را به باد انتقاد می‌گرفته‌اند، این نقصان‌های جبران‌ناشدنی به شما وارد باشد. شاید فردی که تازه از راه رسیده، هیچ‌کدام از این معایب را در شما نبیند و در عوض، مجذوب سجایای اخلاقی‌تان شده باشد که حتی خودتان از آن بی‌خبرید. برای شخصیت خود احترام قائل باشید و بدانید با رعایت اصول اخلاقی، لیاقت محبوب بودن را دارید.

نیش و نوش با هم‌اند: در هر رابطه عاطفی، لحظاتی هستند که شما از شدت ذوق به آسمان‌ها پرواز می‌کنید‌ یا برعکس، تلخی غیرقابل تحملی را در وجودتان حس خواهیدکرد . هر هدفی که در زندگی دنبال کنید، چند مانع از زیرِ زمین برای ناامیدکردن شما سر بر می‌آورد. با این حال، برای رسیدن به آن هدف باید تلاش کنید و هر بار زمین خوردن همراه با درد و رنج را به جان بخرید تا بالاخره به مقصود متعالی‌تان دست یابید. یک عشق درست و منطقی هم از این قاعده مستثنا نیست. شادی و غم در هر داستان عشقی یافت می‌شود. اگر فکر می‌کنید برای فرار از غم عشق باید خود را به فردی بی احساس تبدیل کنید، این را بدانید که خود را از مزایای عشق نیز محروم کرده‌اید . از عذاب عشق نگریزید و سعی کنید عشق را در مسیری درست هدایت کنید تا شادی‌هایش هم به شما روکند .

عشق زیاد در زندگی مشترک


عشق نامتوازن است: معمولا به هر رابطه عاطفی که نگاه کنید، عشقی که دو نفر نسبت به یکدیگر دارند کاملا هم‌سطح نیست؛ یکی بیشتر و یکی کمتر است. حتی در عشق‌های صددرصد دوطرفه هم این حالت وجود دارد. یک قصه عشقی در دوره‌های مختلف برای هردو نفر افت و خیز دارد، یعنی حس یکی از دو طرف در دوره‌ای قوی‌تر از دیگری و در دوره‌ای کمتر خواهدبود . قرار نیست عشق معادله‌ای باشد که تمام مقررات آن به صورت عادلانه اجرا شود . اگر به آثار هنری توجه کنید، متوجه می‌شوید که زیباترین‌شان سرشار از بخش‌های نامتقارن و فراز و فرودهاست. اگر به دشت و دمن و طبیعت چشمنواز هرگوشه از جهان نگاه کنید، هرچیز را به شکلی متفاوت از دیگری می‌بینید که در آن از خطوط کاملا صاف و یکدست، یا اشکال هندسی کاملا بی‌روح و با خط‌کش کشیده شده خبری نیست. عدم رعایت تقارن‌ها و اندازه‌ها، آثار هنری را زیبا می‌کند . این مساله در مورد عشق هم صادق است . اگر قرار باشد دو نفر همواره همدیگر را در سطحی یکسان دوست داشته باشند، دیگر یک داستان عشقی شکل نمی‌گیرد . شور و هیجان عشق در فراز و نشیب‌ها و جهش‌های بزرگ آن است .

عشق ما را از خانواده دور می‌کند: بله، شما سال‌ها در دامن بزرگ‌ترها رشد کرده‌اید و آنها را دوست داشته‌اید، اما قرار نیست با ورود فردی جدید به زندگی‌تان، جایگاه پدر، مادر و خواهر و برادرتان در قلب شما کمرنگ شود. شما با عاشق شدن از کودکی درمی‌آیید و وارد دنیای احساسات جدید می‌شوید .

عشق ما را با ترس آشنا می‌کند: بله، درست است. وقتی شما عاشق می‌شوید، زندگی‌تان رنگ و بوی دیگری می‌گیرد که از لحاظ قدر و قیمت با هیچ ثروتی قابل تعویض نیست . پس تعجبی ندارد اگر وحشت داشته باشید که این محبوب بی‌همتا را از دست دهید، چون از دست دادن او به معنای فقدان تمام این خوشی‌ها و خرمی‌هاست . اما بیایید به قضیه به شکل دیگری نگاه کنید . هر فرد برای موفقیت در عشق باید تلاش کرده و زندگی خود را مقبول‌تر کند؛ مثل پسری بدون تحصیلات که عاشق یک دختر از خانواده تحصیلکرده می‌شود، باید به سوی پیشرفت و ترقی برود تا بتواند برای آن دختر و خانواده‌اش قابل قبول شود. حتی اگر در نهایت این رابطه عاطفی به وصال نینجامد، پیشرفت‌هایی که کسب کرده برای خودش باقی می‌ماند. اگر از شکست عشقی می‌ترسید، برای موفقیت در آن تلاش کنید؛ اما این را همواره به خاطر داشته باشید که با پایان یک قصه عشقی، دنیا هرگز به پایان نرسیده و سهم و قسمت‌تان در جهان محفوظ است. به مسیر درست زندگی‌تان ادامه دهید و عشق را بطلبید.
منبع:سلامت نیوز

رابطه تغذیه با اعصاب و روان


تاثیرفاکتورهای غذایی بر سلامت اعصاب و روان

تغذیه تاثیر مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد

 

امروزه ثابت شده که تغذیه تاثیر مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد و تغذیه ناکافی و غلط می تواند آثار نامطلوبی بر اعصاب و روان انسان بگذارد و موجب افسردگی شدید و اختلالات عصبی جدی شود.

گاهی دیده اید وقتی روی ناخن ها لکه های سفید پیدا می شود، برخی می گویند حتما کلسیم یا روی بدن کم شده؟ یا گاهی موها ناگهان سفید می شود و فکر می کنیم حتما ویتامینی در بدنمان کم شده؟ همان طور که کمبود ویتامین ها و املاح معدنی بر قسمت های مختلف جسم تاثیرگذار است، سلامت روان را هم تحت تاثیر قرا رمی دهد؛ نمونه بارزش کمبود عنصر آهن در بدن است که باعث کم خونی می شود و در نتیجه آن فرد مدام خسته، کسل، بی حوصله و عصبی خواهدشد.

در زیر به فاکتورهای غذایی که بر سلامت اعصاب و روان تاثیر می گدارند، اشاره مختصری می شود.

کربوهیدراتها یا مواد قندی ـ نشاسته ای:
کمبود این گروه از مواد در اکثر رژیمهای لاغری اتفاق می افتد، به دلیل اینکه سلولهای عصبی انرژی مورد نیاز خود را صرفا از گلوکز تامین می کنند و گلوکز هم فرم ساده ای از کربوهیدرات است که قابل جذب در دستگاه گوارش است .
چنانچه در برنامه غذایی روزانه کمبود شدید کربوهیدرات وجود داشته باشد سلولهای عصبی دچار کمبود انرژی شده و نمی توانند کار خود را انجام دهند. همچنین محدودیت شدید کربوهیدرات به مدت طولانی باعث پایین افتادن قند خون می شود که به این حالت هیپو گلیسیمی می گویند و عوارض آن : خستگی ،بیماری ، بی حوصلگی ،اضطراب، کاهش قدرت یادگیری می باشد.

مواد پروتئینی :
کمبود شدید پروتئین موجب بروز عوارض فراوان می شود از جمله : خستگی ، بی حالی و سستی می باشد. مواد غذایی غنی از پروتئین عبارتند از : گوشت ، مرغ، ماهی ، تخم مرغ، لبنیات ،حبوبات ، مغزها( پسته ، بادام ، فندق ، گردو ، تخمه ) .

مواد معدنی:
ید ، منیزیم ، آهن در سیستم عصبی بسیار موثرند.
تاثیر ید بر سیستم عصبی به قدری شدید است که چنانچه مادر در دوران بارداری کمبود ید داشته باشد نوزاد با عقب افتادگی ذهنی متولد می شود.
کمبود آهن چون باعث کم خونی می شود و خون لازم به سلولهای عصبی نمی رسد در نتیجه ایجاد خستگی ، بی حالی ، ضعف ، کاهش یادگیری و عصبانیت و بی اشتهایی می کند.


بهترین راه برای اطمینان از تعادل و تنوع غذایی استفاده از چهار گروه اصلی غذایی است که شامل :
الف ـ گروه نان و غلات ب ـ گروه میوه و سبزی ها ج ـ گروه شیر و لینیات د- گروه گوشت ، حبوبات و تخم مرغ .
- گروه غذایی میوه وسبزی ها : برای مقاومت بدن در برابر عفونت ها ، ترمیم زخمها ، دید در تاریکی و سلامت پوست ضروری است .
- گروه لبنیات : برای استحکام استخوان ها ، دندان ها و رشد و سلامت پوست لازم است.
- گروه ویتامین ها : توصیه می شود بیشتر از گوشت سفید استفاده شود و پیش از پختن گوشت قرمز ، چربی هایی را که به چشم می خورد جدا کنید.
- گروه غلات : برای تامین انرژی ، رشد و سلامت دستگاه عصبی لازم است.

تاثیر تغذیه براعصاب و روان

تغذیه با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است

 

ویتامین ها :


از کمبود ویتامین B تا کم هوشی!
بسیاری از مواد مغذی مثل ویتامین ها و مواد معدنی به صورت مستقیم عملکردهای ذهن و قدرت های شناختی ، تاثیر می گذارند و نهایتا در بروز بیماری های تخریب کننده بافت مغزی موثرند. شاید قدیمی ترین ویتامین هایی که در دانش بشری و دانش تغذیه وجود دارد، ویتامین های گروه B هستند؛ ویتامنی های B۱، B۲، نیاسین یا B۳ و... البته در حال حاضر فرم های شیمیایی مختلفی از این ویتامین ها شناسایی شده اند؛ برای مثال فرم اسیدی نیاسین، اسید نیکوتینیک است و فرم آمیدی آن اسید نیکوتین آمید. یا ویتامین های دیگر مثل B۱۲ و فولیک است که کمبودشان می تواند بر عملکردهای مغزی موثر باشد و ممکن است باعث افسردگی های شدید شود.

 

اما غیر از ویتامین ها که قدیمی ترین ها هستند، بین املاح، کمبود حاشیه ای آهن یعنی کمبودی که مربوط به منابع خوراکی آهن نیست و علائم بالینی این کمبود هم هنوز بروز نکرده؛ کمبودهای خفیف و ناچیز که حتی ممکن است با آزمایش خون هم مشخص نشود می تواند باعث مخدوش شدن عملکردهای ذهن شود. تمرکز را به شدت کاهش دهد و در درازمدت حتی باعث کاهش توانایی های هوش شود.

مغزتان را روغن کاری کنید!
یکی از ویتامین هایی که اخیرا تاثیرش بر عملکردهای ذهنی مورد بررسی قرار گرفته و اثبات شده، تاثیر کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در بروز اختلال های روانی است. در حال حاضر می دانیم حدود ۲۰درصد چربی های مغز را چربی های امگا۳ تشکیل داده اند و از آنجا که این اسیدهای چرب برای ادامه حیات بدن کاملا ضروری است و توسط خود بدن انسان هم قابل تولید نیست، حتما باید از طریق رژیم غذایی یا مکمل ها تامین شود، اما منابع خوراکی اسید چرب امگا۳ محدد است و دسترسی به این اسیدها برای همه افراد چندان آسان نیست.

 

بنابراین احتمال کمبودش بسیار زیاد است؛ مستندات علمی موجود هم نشان دهنده بروز مشکلات مربوط به کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در افراد است که از این میان می توان به اختلال های دوقطبی، بیماری های اوتیسم و همین طور افسردگی های شدید یا افسردگی های دوران بارداری اشاره کرد. پس به مقدار کافی گردو، ماهی و میگو، تخم کدو و تخم کتان مصرف کنید. درواقع منبع امگا۳ در ماهی هایی مانند ماهی آزاد، قزل آلا، تن و شاه ماهی تعریف می شود. در گیاهان هم روغن های سویا، آفتابگردان، دانه کتان و گردو، فندق و کنجد حاوی امگا۳ هستند. علاوه بر این، مواد غذایی غنی شده با امگا۳ مانند برخی از نان ها، آبمیوه ها، روغن ها و تخم مرغ مرود توصیه متخصصان تغذیه است.

نگذارید ویتامین Dتان کم بیاید!
می گویند ۸۰ درصد ایرانی ها با کمبود ویتامین D روبرو هستند اما شما سعی کنید جزئی از این جمعیت وسیع نباشید چون کمبود ویتامین D با بروز بیماری های خطرناکی از جمله اماس و نیز اختلال در عملکردهای ذهنی، افسردگی و... در ارتباط است. در این زمینه حتی پژوهشی در دانشکده علوم تغذیه دانشگاه ایران انجام و طی آن مشخص شد ویتامین D هم یکی دیگر از مواد مغذی کلیدی است که کمبودش روی عملکرد ذهن و بروز افسردگی اثرگذار و کمبودش بسیار بسیار شایع است. ویتامین D نه تنها بر قسمت عمده عملکردهای مغزی و ماهیچه ای موثر است بلکه بروز بیماری ام اس، ضعف عضلانی، فیبرو میالژیا و آرتریت روماتوئید که بیماری های سیستم ایمنی هستند، همچنین همه بیماری هایی که به نوعی با ضعف سلسله اعصاب مرکزی، سیستم ایمنی و بافت ماهیچه ای در ارتباط اند با کمبود ویتامین D در ارتباط هستند. همچنین کمبود روی و ویتامین A می تواند باعث بروزاختلال در عملکردهای ذهن شود. همان طور که گفته شد، افسردگی از راه های مختلفی بروز می کند و محققان دانشگاه ایران با آزمایش روی گروه های گیرنده ویتامین D و گروهی که فقط پلاسیبو (دارونما) مصرف می کردند، ثابت کردند گروهی که ویتامین D بیشتری دریافت کردند، به اختلال های روانی کمتری دچار شدند.

 

همچنین افرادی که دچار افسردگی بودند با مکمل یاری و دریافت دوزهای مصرفی روزانه ویتامین D به درمان شان کمک شد و سطح سلامتشان ارتقا یافت. یادتان باشد بیش از ۸۰درصد ویتامین D از طریق مواجهه با نور آفتاب تامین می شود و ۱۵ ۱۰ دقیقه قرارگرفتن روزانه بدن در مقابل نور بی واسطه خورشید می تواند نیاز ۲ هزار واحدی به این ویتامین موثر را تامین کند. نقش مواد غذایی همچون غلات و برخی سبزی ها و میوه ها، کره، روغن کبد ماهی، زرده تخم مرغ، خامه، جگر، ماهی ساردین و گوشت قرمز و قارچ در این فرآیند فقط ۲۰درصد اعلام شده است. پس از نور افتاب کمک بگیرید.

کمبود ویتامین چه ربطی به اختلال روان دارد؟!
اغلب مواد مغذی ای که نام برده شد، به صورت «کوآنزیم» یا «کوفاکتور» واکنش های مختلف بیوشیمایی را در بدن ماکاتالیز می کنند. برای مثال آهن یا ویتامین های گروه B درواقع کوفاکتور واکنش های شیمیایی بدن هستند که باعث ساخت نوروترنسمیترها با واسطه های شیمیای مغز می شوند. از آنجا که واسطه های شیمایی مغز برای انتقال پیام های عصبی و برای عملکردهای مغزی لازم و ضروری هستند، کاملا واضح است که وقتی کوآنزیم هایی که این واکنش های شیمیایی را کاتالیز می کنند، کم باشند، واکنش های لازم انجام نمی شوند.

 

درنتیجه موادی که باید در نتیجه این واکنش ها ساخته شوند، تولید نمی شوند، تعادل این واسطه های شیمیایی در مغز به هم می خورد، عملکردهای وابسته به آنها مختل می شود و نهایتا به شکل اختلال های روانی بروز می کند. کمبود تمام موادی که گفته شد، می تواند باعث بروز علائم افسردگی و سایر اختلال های روانی شود اما همیشه علایم افسردگی ها و اختلال های روانی به دلیل وجود مشکلات تغذیه ای بروز نمی کنند. چون ممکن است ریشه ها و دلایل متفاوت زیادی داشته باشد. مثلا شوک ناشی از یک حادثه بد و استرس ناشی از آن می تواند باعث بروز افسردگی شود. حالا اگر کسی سوءتغذیه هم داشته باشد، به طور قطع شکل شدیدتر افسردگی را تجربه خواهدکرد اما به طور قطع، تغذیه، شیوه غذا خوردن و نوع انتخاب مواد غذایی به شدت با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است.

در 5 مورد زیر هرگز با دیگران صحبت نکنید


رازها و حقایق زندگی

همه چیز را به دیگران نگویید

 

در دنیایی شگفت انگیز اما دورو و زیرک زندگی می کنیم. گاهی بهتر است زبان خود را بسته نگهدارید و با مردمی که با شما صحبت می کنند فقط یک لبخند بزنید و درمورد موفقیت ها و خوشبختی خود به اندازه کافی زیرکی و زرنگی داشته باشید.

از طرف دیگر کنجکاوی بشر به سمت و سوی کشف و درک بسیاری از رازها و حقایق زندگی است همچنین شخصیت های سیاه قلبی هستند که دانش و اطلاعات درمورد سایر افراد را برای نابود کردنشان به افراد دیگر بازگو می کنند. اگر به طور طبیعی آدم پرحرفی باشید بدانید چه چیز را باید بازگو و چه چیز را باید پنهان سازید. چرا که در غیر این صورت میتوان اطمینان داشت که مشکلات زندگی شما به بزرگترین موضوع خطرناک تبدیل خواهد شد.


مشکلات شما متعلق به شماست و صحبت کردن درباره شکست هایتان ایده بدی است چرا که شما نزد دوستانتان به عنوان یک شخص منفی شناخته می شوید. افراد مثبت هیچگاه اشتیاقی برای انتشار مشکلات ندارند و می توانند مشکل و بیچارگی شما را نزد خود و خانواده اتان به سمت خوبی بچرخانند.


هر کس در زندگی ظرفیتی دارد و اگر کسی قصد دخالت درزندگی شما راداشته باشد سعی کنید چشم پوشی کرده و از مطالب طنز و خنده دار استفاده کنید. با ریشخند و خنده می توان موقعیت ها را کنترل کرد درضمن این که با افراد منفی می توان ادب را حفظ کرد.


دراینجا 5 مورد که هرگز نباید درباره آنها با دیگران صحبت کرد آورده می شود :


1 - رازهایتان
معنی لغت "راز" چیست؟ راز بخشی از خبر، حقیقت معلوم یا اطلاعات شناخته شده برای تعداد محدودی از افراد است. هر شخص به نوبه خود در دنیا حداقل یک راز دارد. همه می دانیم که حفظ اسرار از موضوعات چالش برانگیز است چرا که هر کسی نمی تواند بر وسوسه مطرح کردن اطلاعات درباره اشخاص و اتقاقات غلبه کند. تنها باید به عزیزترین و نزدیکترین فرد در زندگی خود رازهای کوچک و عادی را مطرح کرد و مطمئن باشیم که اعضای خانواده هرگز با این مسأله بازی نخواهند کرد. در مورد رازهای بزرگ سعی بر پنهان بودن و ممنوع بودن افشای آن باشد. هرگز زمانی که رازهای بزرگ نزد تعدادزیادی از افراد و دشمنان برملا شده باشد شبها خواب راحتی نخواهید داشت.
 
2 - زندگی خصوصی
زندگی خصوصی یک موضوع مقدس و با ارزش است . حتی اگر شخصی خرافاتی نباشیم اما باور داریم که قدرت احساسات اشخاص درزندگی خصوصی بی تأثیر نیست. هیچکس دوستندارد که به واسطه علایق، گفتار و کردارش محکوم شود.


امروزه جوانان بطور ناخودآگاه همدیگر را به بحث وانتقاد درباره زندگی خصوصی اشان تحریک می کنند. اطلاعات شخصی، عکسها و فیلم های خود را در وب سایتها و رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می کنند و این فرصت را به میلیون ها نفر می دهند تا جزییات زندگی شخصی یکدیگر را مشاهده کنند.


شبکه های اجتماعی بزرگترین منبع اطلاعات نادرست و دروغ است. دشمنان نیز از این موضوع بیشترین استفاده را خواهند داشت. می توانند از این طریق به شما یا نزدیک ترین افراد به شما تهمت و افترا بزنند و این برای روابط شما بسیار خطرناک است. حذف یا مسدود کردن حساب کاربری نیازی نیست فقط سعی کنید دراین شبکه ها عکس های کمتری که زندگی شخصی شما را برای شخصیت های خوب و بد قابل دسترس می سازد قرار دهید .
 
3 - درآمدها
آیا دوست دارید دیگران درباره درآمدتان پرس و جو کنند؟ نه. این سؤال بیجا و بی معنی است و معمولا کسانی آن را می پرسند که دوست دارند پول دیگران را بشمارند. اگر می خواهید درآمد ثابت داشته باشید درباره آن کمتر لاف بزنید. مردم اغلب نمی توانند بر حس حسادت خود در مورد رفاه دیگران غلبه کنند. حسادت ها می توانند تاثیر منفی زیادی در تحقق شانس و بخت شما داشته باشند. اگر در یک سطح مالی خوبی هستید باید یاد بگیرید درمقابل حسادت و غبطه دیگران چگونه ایستادگی و مقاومت کنید. هنر پولدار شدن فقط به توانایی کسب درآمد نیست بلکه مهارت پس از آن و پنهان کردن درآمدتان از افراد بدخواه نیز شامل می شود. در این مواقع باید بطور طبیعی رفتار کنید و کمتر درباره دارایی و ثروت خود صحبت نمایید. این کارهمانند یک پوشش در مقابل انرژی های منفی و افراد حسود می باشد.
 
4 - قلب شما
قلب بشر موجود بسیار شکننده و آسیب پذیری است. تنها یک واژه یا عمل بی دقت می تواند آسیب جدی به آن وارد کند. پس باید به هنگام سخن گفتن با دیگران کاملا مراقب باشید. میل و آرزوی هر شخصی آن است که روحش از هر آنچه منفی است رهایی یابد و زندگی با روح ومستحکمی داشته باشد اما هرچیزی ولو جزیی و اندک به شما باز می گردد. دشمنانتان در صدد یافتن نقاط ضعف شما هستند و این مسأله اصلا خوب نیست. شکی در این نیست که رقیبان شما فرصت های مناسبی برای ریختن نمک به زخم هایتان پیدا می کنند و زندگی را برای شما مشکل تر و سخت تر می سازند.


اگر بخواهید دردهای خود را با دیگران در میان بگذارید باید مطمئن باشید که طرف صحبت شما درک بالایی داشته باشد. گشودگی و صدق و خلوص در کارها نیازمند درجه بالایی از دلگرمی و اطمینان است. هنگامی که ناراحتی ها و نگرانی ها مانند یک وزنه برای قلی شما سنگینی می کنند روح خود را باخدای خود بدون هیچ مانعی ارتباط دهید . او کسی است که هرگز زندگی ما را نقد و ما را محکوم نخواهد کرد.
 
5 - اهداف آینده
هر کسی دردنیا اهداف و نقشه ها و رؤیاهایی دارد. بسیاری از شخصیت ها ی خیال پرداز درباره نقشه های آینده اشان با افرادی که دانش خوبی ندارند بحث و گفتگو میکنند. چه چیزی در بازگویی رؤیاهایتان به دیگران وجود دارد؟ بهتر است بدون اعلان کردن و اشتراک بادیگران به اهداف خود برسید.


از نظر علمی ثابت شده است که افراد پرحرف نسبت به کسانی که ایده ها و طرح های آینده اشان را همانند یک راز حفظ می کنند شانس کمتری برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود دارند. اهداف و ایده های شما باید شخصی باشد نه عمومی. وقتی درحال انجام وظایف خود هستید بارعایت این موارد از فرصت های مناسبی برای رسیدن به موفقیت های خود برخوردار خواهید شد.


سرکوب کردن این تمایل برای آن که دیگران را ازنقشه های خود مطلع نکنید کار سختی است. اما این بازیارزش تلاش دارد. این امر باعث تمرکز شما بر روی افکارتان شده و به اندازه کافی برای اتمام آن تحریک خواهید شد.


ارتباط با مردم خوب است اما مزایا و معایبی دارد. متأسفانه برخی افراد حیله گر هستند که می توانند شما را به عقب و فرصت های اولیه بکشانند. افراد باهوش سعی می کنند که این فرصت ها را به دشمنانشان ندهند و زندگیشان را مانند یک راز حفظ می کنند و از صحبت کردن با افرادی که اعتمادی به آنها ندارند خودداری می کند. باید بدانید زبان شما می تواند دشمن شما شود. امیدواریم این نصیحت ها به شما کمک کند تا در راه پیشرفت و موفقیت ثابت قدم باشید.