سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

بیماری آلزایمر

بیماری آلزایمر ، بوسیله از دست رفتن پیشرونده حافظه کوتاه مدت و به دنبال آن از بین رفتن عملکرد اشخاص و مرگ در میان سالی مشخص می‌شود. تغییرات اولیه بیماری آلزایمر شامل از بین رفتن قشر مخ است. 

 

دید کلی

بیماری آلزایمر 2 تا 5 درصد اشخاص مسن را دربر می‌گیرد و گاهی هم بر اشخاص جوانتر حمله می‌کند. به نظر می‌رسد که بیماری آلزایمر در اثر فاسد شدن سلولهای منطقه هیپو کامپ که معمولا مقدار زیادی استیل کولین تولید می‌کنند بوجود می‌آید. سلولهای مغزی یا نرونهایی که آسیب دیده‌اند پلاکهایی جمع می‌کنند و به تعداد زیادی می‌میرند. منطقه آسیب دیده مغز و استیل کولین در تشکیل خاطرات جدید وارد عمل می‌شوند به همین دلیل یکی از نشانه‌های اصلی بیماری آلزایمر عدم توانایی در تحکیم یک یادگیری تازه (مثل یادآوری آدرس تازه) و دشواری در جهت‌یابی است. اما خاطرات رویدادهای دور معمولا کمتر آسیب می‌بینند.



علت بیماری

تقریبا 10 درصد افراد بالای 60 سال ، زوال عقل دارند و حدود نیمی عقل دارند از آنها مبتلا به آلزایمر می‌باشند. آلزایمر نوعی بیماری ناهمگن از نظر ژنتیکی است که در تمام نژادها دیده می‌شود. 5 درصد بیماران دچار بیماری خانوادگی با تظاهر زود هنگام ، 15 - 25 درصد دچار بیماری خانوادگی با تظاهر دیررس ، 75 درصد مبتلا به بیماری تک گیر می‌باشند. 10 درصد موارد آلزایمر خانوادگی ، توارث اتوزومی غالب و بقیه چند عاملی را نشان می‌دهند.

مهمترین یافته‌های شناختی بیماری آلزایمر ، رسوب دو پروتئین رشته‌ای پپتید بتاآمیلویید تاو در مغز می‌باشند. پپتید بتاآمیلویید که از پروتئین رمز گردانی شده توسط یکی از ژنهای مستعد کننده به بیماری آلزایمر خانوادگی بوجود می‌آید، در پلاکهای آمیلویید یا پیری در فضای خارج سلولی مخ مبتلایان به آلزایمر یافت می‌شود. پلاکهای آمیلویید ، حاوی پروتئینهای دیگر علاوه بر بتاآمیلویید می‌باشند. از جمله آپولیپو پروتئین E که این هم توسط نوعی ژن مستعد کننده به آلزایمر (APOE) رمز گردانی می‌شود.

اشکال هیپر فسفریله پروتئین تاو (Tau) ، کلافهای نورو فیبریلاری را تشکیل می‌دهند که برخلاف پلاکهای آمیلویید در داخل نورونهای آلزایمر یافت می‌شوند. تاو یک پروتئین مرتبط با میکرو توبولهاست که بطور وافری در نورونهای مغز بروز می‌یابد. این پروتئین ، تجمع و پایداری میکروتوبولها را که بر اثر فسفوریلاسیون کاهش می‌یابد، تقویت می‌کند. تشکیل کلافه‌های و نورو فیبریلازی تاو ظاهرا یکی از علل استحاله نورونی در بیماری آلزایمر است.

علائم بیماری

در اکثر موارد ، بیماری آلزایمر در اشخاص مسن و در فاصله زمانی 8 تا 20 سال به تدریج رشد می‌کند. قربانی این بیماری ، ابتدا افت حافظه پیدا می‌کند و اغلب گم شدن حتی در خانه خود بیمار نیز پیش می‌آید. به مرور زمان ، بیمار جهت‌یابی خود را به شدت از دست می‌دهد، اشخاص و حتی اعضای خانواده خود را نمی‌شناسد، هیجانهای کودکانه نشان می‌دهد و از عهده نظافت خود و لباس پوشیدن بر نمی‌آید.

پیشگیری مقدم بر درمان

سالمندانی که از بیماری آلزایمر یا از اختلالهای حافظه‌ای سبک رنج می‌برند، می‌توانند عادات خود را انطباق دهند. همه ما ، پیر و جوان می‌توانیم یک دفترچه یادداشت و یک مداد در جیب خود یا در کنار تلفن داشته باشیم و پیامهای خود را خیلی راحت در آن بنویسیم. ما حتی می‌توانیم یک تقویم به همراه داشته باشیم و رویدادهای پیش‌بینی شده ، حتی کارهای روزمره را در آن بنویسیم.

اشخاصی که از افت حافظه رنج می‌برند، می‌توانند روی روزهایی که سپری می‌شود خط بکشند. می‌توانند از داروهایی استفاده کنند که مقدار آنها برای هر روز از هفته و ماه مشخص شده است. برقراری نظم روزانه و کمک گرفتن از وسایل کمک حافظه بسیاری از سالمندانی را که توانایی تشکیل خاطرات تازه را ندارند از دشواریهای حاد نجات دهد.



درمان

  • اگر یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌ دچار این‌ بیماری‌ است‌، حالت‌ خصومت‌ آنها را به‌ خود نگیرید. محیط‌ خانه‌ را طوری‌ تغییر دهید که‌ فرد بیمار دچار آسیب‌ بدنی‌ نشود.
  • اگر مراقبت‌ از یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌ که‌ دچار این‌ بیماری‌ است‌ را به‌ عهده‌ دارید، از دیگران‌ درخواست‌ کمک‌ کنید تا بتوانید به‌ خود استراحت‌ دهید. از اینکه‌ نیاز به‌ استراحت‌ و فراغت‌ دارید احساس‌ گناه‌ نکنید حتی‌ اگر بیمار از این‌ مسأله‌ احساس‌ رضایت‌ نداشته‌ باشد.
  • اگر گروه‌ حمایتی‌ برای‌ خانواده‌ بیماران‌ آلزایمر وجود دارد به‌ آن‌ بپیوندید و اگر وجود ندارد به‌ ایجاد آن‌ اهتمام‌ ورزید.
  • افراد مراقبت‌کننده‌ از بیمار می‌توانند برخی‌ از مشکلات‌ بیمار را با اجرای‌ بعضی‌ کارها کاهش‌ دهند. مانند تکرار ، برای‌ بیمارانی‌ که‌ مشکلی‌ در حافظه‌ دارند شاید یادآوری‌ مکرر کمک‌کننده‌ باشد. و اطمینان‌دهی‌ که یک‌ گفتگوی‌ صمیمانه‌ مختصر و در عین‌ حال‌ قوی‌ می‌تواند بیمار مضطرب‌ یا آشفته‌ را آرام‌ کند. و منحرف‌ کردن‌ ذهن‌ بیمار ، که قدم‌ زدن‌ با بیمار می‌تواند در این‌ زمینه‌ کمک‌کننده‌ باشد.

داروها

خیلی‌ از داروهایی‌ که‌ برای‌ مشکلات‌ دیگر مورد استفاده‌ قرار می‌گیرند می‌توانند باعث‌ گیجی‌ یا خواب‌آلودگی‌ شوند. این‌ داروها را باید حتی‌الامکان‌ قطع‌ کرد. هم‌اکنون‌ داروهای‌ زیاد دیگری‌ تحت‌ بررسی‌ هستند. بعضی‌ از آنها برای‌ کنترل‌ علایم‌ آشفتگی‌ مفید هستند. داروهای‌ جدیدی‌ که‌ با نسخه‌ پزشک‌ تجویز می‌شوند ممکن‌ است‌ پیشرفت‌ بیماری‌ را در بعضی‌ از بیماران‌ به‌ تأخیر اندازد.

فعالیت و رژیم غذایی‌

تا حدی‌ که‌ امکان‌ دارد بیمار آلزایمری‌ باید فعالیت‌ خود را حفظ‌ کند. با پیشرفت‌ بیماری‌، نهایتا تمامی‌ فعالیتها نیاز به‌ نظارت‌ خواهند داشت‌.
رژیم‌ غذایی‌ عادی‌. نهایتاً بیمار برای‌ غذا خوردن‌ به‌ کمک‌ نیاز خواهد داشت‌.



آیا این بیماری حالت ارثی هم دارد؟

سن بالا ، سابقه خانوادگی ، جنس مونث بودن و سندرم داون ، مهمترین عوامل خطر ساز برای آلزایمر هستند. در جمعیتهای غربی ، خطر تجربی آلزایمر در سرتاسر عمر ، 5 درصد است. اگر بیماران ، خویشاوند درجه اولی داشته باشند که آلزایمر در او پس از 65 سالگی بروز کرده باشد، خطر نسبی ابتلای آنها 3 - 6 برابر ، افزایش می‌یابد. اگر بیماران خواهر یا برادری مبتلا به آلزایمر پیش از 60 سالگی و نیز یک والد مبتلا باشند، خطر نسبی آنها 7 - 9 برابر می‌شود.

آزمایش آپولیپوپروتئین A نوعی آزمایش تشخیصی کمکی است و نباید برای پیش بینی آلزایمر در بیماران بی‌علامت استفاده شود. مبتلایان به سندرم داون ، افزایش خطر ابتلا به آلزایمر را نشان می‌دهند. پس از 40 سالگی ، مبتلایان به سندرم داون ، همواره یافته‌های آسیب شناختی عصبی آلزایمر را دارند و تقریبا 50 درصد آنها ، دچار افت شناختی می‌شوند.  

 

 

شرکت تحقیقات دارویی CPS Research در حال انجام مطالعاتی روی گروه خاصی از داروهای خواب هستند که دارای هورمون ملاتونین بوده و می‌تواند علائم بی‌خوابی را کم‌تر کنند.

تیم در حال فعالیت در "پروژه ملاتونین برای بیماری آلزایمر"، اولین افرادی در جهان هستند که در حال انجام تحقیقاتی برای بررسی اثرات داروهای خواب در افراد مبتلا به آلزایمر هستند. آن‌ها امیدوارند بتوانند تحقیقات بیش‌تری را روی 50 بیمار در طول 6 ماه آینده انجام دهند. هر فردی که مبتلا به بیماری آلزایمر بوده و اکنون تحت درمان است می‌تواند در این آزمایش شرکت کنند.

آلزایمر یکی از شایع‌ترین نوع از بیماری‌های مغزی است، اما شرایط و بیماری‌های دیگری نیز وجود دارند که می‌توانند روی مغز تاثیرگذار باشند.

دکتر گوردون کرافورد از CPS Research در این باره گفت: بیماری‌های مغزی تاثیر زیادی روی بیماران مبتلا، خانواده و دوستان آن‌ها می‌گذارند. با کاهش علائم این بیماری، امیدهای زیادی وجود دارد که هم بیماران و هم خانواده آن‌ها بتوانند زندگی بهتری داشته باشند.

او در ادامه گفت: در این تحقیقات ما تصمیم داریم اثر منتشر شدن مقادیر کم ترکیب طبیعی ملاتونین را بررسی کنیم. مطالعات اولیه ما نشان می‌دهد با این کار عملکرد بیماران در طول روز بهتر می‌شود که یکی از دلایل اصلی آن بهبود کیفیت خواب این افراد است.

البته در حال حاضر از ملاتونین برای درمان بیماری‌های مغزی استفاده نمی‌شود، اما استفاده از داروهای حاوی این ماده، در اروپا و آمریکا برای بهبود وضعیت خواب بیماران سالمند معمول است. ثابت شده این ترکیب کاملا امن بوده و اثرات جانبی بسیار پائینی هم دارد.

در حال حاضر دانشمندان در حال انجام مطالعات بیش‌تر هستند تا از تاثیر مثبت این ترکیب در بهبود شرایط بیماران مبتلا به آلزایمر اطمینان حاصل پیدا کنند.

اضطراب چیست و راه کاهش آن چیست؟

مطالبی که در این سایت ارایه می گردد به هیچ عنوان جای پزشک ، معاینه پزشک و مشاوره پزشک را نمی گیرد . شما برای بیماری فعلی خود باید به پزشک مراجعه کنید””همة انسانها اضطراب را در زندگى خود تجربه می‌کنند و طبیعى است که مردم هنگام مواجهه با موقعیتهاى تهدیدکننده و تنش‌زا مضطرب می‌شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امرى غیرعادى است.اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگى و برانگیختگى فیزیولوژیکى است. به‌طور کلى اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسى است که با یک یا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است.بررسیها نشان می‌دهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادى مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کم‌درآمد و سالمندان بیشتر شایع می‌باشد.

علایم اضطراب:

عصبى بودن، آرام و قرار نداشتن
ـ تنش
ـ احساس خستگى
ـ سرگیجه
ـ تکرر ادرار
ـ طپش قلب
ـ بی‌حالى
ـ تنگى نفس
ـ تعریق
ـ لرزش
ـ نگرانى و دلهره
ـ بی‌خوابى
ـ اشکال در تمرکز حواس
ـ گوش به زنگ بودن

بسیارى از کودکان هنگام قرارگیرى در وضعیت جدید مثل روبرو شدن با افراد جدید، احساس اضطراب کرده و به‌طور خجالت‌آورى به مادر و پدر، افراد فامیل و یا وابستگان به اصطلاح «آویزان» می‌شوند.معمولاً والدین می‌توانند آنها را تشویق به خروج از «منطقه امن» بکنند. هر چند بعضى از کودکان در مقابل این شرایط مقاومت کرده و آنها را نمی‌پذیرند. به‌منظور کمک به کودکان در این موقعیت باید صبر و حوصله کافى داشت به‌طوریکه آنها احساس اعتماد به نفس کافى جهت مقابله با مسائلى که به نظرشان مشکل مى آید، راکسب کنند.بسیارى از والدین از این احساس کودکانشان آگاه نیستند تا روزى که آنان به مشکلى برخورد می‌کنند مثل روز رفتن به مدرسه و … منشاء این اضطراب در کودکان ناشناخته می‌باشد. اغلب ترکیبى از یک ترس ناشناخته و فقدان کنترل همراه با یک طبیعت ناشى از شرم و خجالت زمینة بسیارى از اضطراب کودکان را تشکیل می‌دهد.بسیارى از شکایتهاى کودکان در دوران ابتدائى مدرسه همچون درد معده یا سوزش سر دل و یا دردهاى پراکنده دیگر، ناشى از وجود یک اضطراب نهفته در کودکان است که وجود اختلاف در خانواده و نگرانى در پدر و مادر می‌تواند از علل آن باشد که این نگرانى مستقیماً به کودک انتقال یافته و با این شکایات بروز مى کند.شایعترین اختلالات اضطرابى در کودکان و نوجوانان عبارتند از: Exam Anxietyـ ترس از مدرسه (School Phobia) 

ـاضطراب جدایى

 Separation Anxietyـ اضطراب امتحان

 اضطراب اجتماعى Social Anxiety

عوامل موثردر اضطراب نوجوانان و مقابله با آن:سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای ظاهراً غیر منطقی نوجوانان اضطرابی است که از عوامل گوناگون از جمله عوامل زیر ناشی می شود : تغییرات جسمانی از قبیل نگرانی از دیررسی بلوغ به خصوص در پسرها، نگرانی از زود رسی بلوغ به خصوص در دخترها، ترس و احساس خجالت از تغییر جسمانی و رنج ناشی از عدم پذیرش تغییرات جسمانی، عدم پذیرش از جانب همسالان، مستقل شدن، بروز رفتار پرخاشگرانه، غیر منطقی بودن، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی، تمایلات جنسی و آشفتگی در نقش. در اینجا به طور مختصر بعضی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند: عوامل موثردر اضطراب نوجوانان و مقابله با آن :

سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای ظاهراً غیر منطقی نوجوانان اضطرابی است که از عوامل گوناگون از جمله عوامل زیر ناشی می شود : تغییرات جسمانی از قبیل نگرانی از دیررسی بلوغ به خصوص در پسرها، نگرانی از زود رسی بلوغ به خصوص در دخترها، ترس و احساس خجالت از تغییر جسمانی و رنج ناشی از عدم پذیرش تغییرات جسمانی، عدم پذیرش از جانب همسالان، مستقل شدن، بروز رفتار پرخاشگرانه، غیر منطقی بودن، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی، تمایلات جنسی و آشفتگی در نقش. در اینجا به طور مختصر بعضی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند:

نحوه رویارویی با رنج ناشی از تغییرات جسمانی:

تغییرات ناشی از دوران بلوغ را نوجوان بتدریج می پذیرد. علت اصلی نگرانی در مورد نکات دیگری همچون زودرسی و دیررسی بلوغ و احساس خجالت در مواجهه با تغییرات جسمانی، عدم آگاهی، آگاهی ناقص یا محدود و یا اطلاعات نادرست نوجوان در زمینه های مختلف بلوغ و تغییرات جسمانی ناشی از آن است، که بهترین راه پیشگیری نیز فراهم آوردن آگاهی و بینش دقیق، صحیح و به موقع است. والدین باید قبل از پیدایش علایم ثانویه بلوغ فرد را بطور مناسب و با مراعات شئون اخلاقی، در جریان مسائلی از جمله سن بلوغ، عوامل موثر در پیدایش بلوغ و تغییرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند. والدین و مربیان با فراهم آوردن جوی آزاد و سالم باید این امکان را به نوجوان بدهد که سوالات، افکار، احساسات و احیاناً نگرانیهای خود را صادقانه مطرح و جوابهای مناسب دریافت کند و نباید بگذارند تا نوجوانان برای یافتن پاسخ سوالات خود کسانی که صلاحیت ندارند از جمله همسالان مراجعه و دچار انحراف و اضطراب شود. در مواردی که نوجوان نمی تواند مسائل را حضوری با والدین مطرح کند، باید مربیان و اولیای مطلع و متعهد مدرسه در حد مجاز نوجوان را راهنمایی کنند و با ارائه کتابهای مناسب و بحثهای مفید، زمینه بدست آوردن اطلاعات سالم را فراهم آورند.

رویارویی با اضطراب ناشی از عدم پذیرش از جانب همسالان :

نتایج پژوهشی نشان داده است که ناامنی، وابستگی شدید و ناسالم نوجوان به والدین، ناتوانی یا نداشتن مهارتهای لازم در برقرار کردن روابط عاطفی، اجتماعی و اخلاقی سالم، تفاوت در فرهنگ خانواده ها و بخصوص عدم پذیرش ارزشها و آداب و رسوم گوناگون، موجب اضطراب بسیاری از نوجوانان می شود. برای اینکه نوجوانی که تجربه های ذکر شده را نداشته است دچار اضطراب شدید نشود و یا اضطراب او ادامه پیدا نکند اقدامات زیر مفید است :

· والدین باید گرایش فرزند خود به همسالان را بدرستی درک کنند، زیرا این یک نیاز طبیعی است که بخواهد مورد توجه و حمایت همسالان قرار گیرد.

· والدین با نوجوان در مورد گزینش دوست توافق نمایند تا دچار تعارض نشود و پنهان کاری نیز نکند.

· باید سعی کنند به طور منطقی با نوجوان روبرو شوند و در وقت مناسب، با گفتگوی ملایم و استدلال، او را متوجه نتایج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.

·والدین و مربیان برای دوستان نوجوان باید اعتبار و احترام قایل باشند.

·والدین و مربیان و… باید در همه مواقع بخصوص در برابر همسالان، احترام و شخصیت نوجوان را حفظ کنند.

رویارویی با اضطراب ناشی از دوگانگی و ترس از مستقل شدن:

یکی از عمومی ترین نیازهای نوجوان کسب استقلال از افراد خانواده و دیگران است. مطالعات نشان داده که اضطراب در کسانی بیشتر دیده می شود که دچار ناامنی شدید، عدم اعتماد به نفس، وابستگی ناسالم به والدین بخصوص مادر هستند. کسب استقلال در بسیاری از نوجوانان اضطراب ایجاد می کند. از جمله حالاتی که در زمینه مستقل شدن دیده می شود، تضاد و دوگانگی است، یعنی نوجوان در حالیکه می خواهد و می داند که باید مستقل شود از استقلال نیز می ترسد. برای جلوگیری از این دوگانگی والدین باید وضعیتی فرآهم آورند تا نوجوان با بدست آوردن اعتماد بنفس، امنیت روانی و جرات تجربه کردن، بتدریج درصدد کسب استقلال برآیند. یکی از دلایل اساسی در اضطراب ناشی از مستقل شدن، عدم آگاهی از وضعیتی است که نوجوان بعد از مستقل شدن پیدا خواهد کرد. به نوجوان باید مسئولیت و فرصت داد که در بسیاری از امور مربوط به خود اظهار عقیده کنند و تصمیم بگیرند، ولو اینکه اشتباه کنند. و نباید نوجوانان را به خاطر اشتباهاتشان مورد تنبیه یا تحقیر قرار داد بلکه باید به آنها این فلسفه را آموخت که زندگی سراسر تلاش و مبارزه است و آنها می توانند از خطاهای خود درسهای مفید بیاموزند. در نیاز نوجوانان به کسب استقلال تفاوتهای فردی وجود دارد به همین دلیل نباید آنها را مقایسه ملامت آمیز کرد زیرا گاهی باعث دلسردی، احساس نا امنی و اضطراب می شود.

رویارویی با اضطراب ناشی از بروز رفتار پرخاشگرانه:

یکی از خصوصیات بعضی از نوجوانان مخالفت با افراد مختلف در خانه و خارج از آن است که گاه بصورت پرخاشگری کلامی یا غیر کلامی بروز می کند. عدم توانایی در کنترل رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب بسیاری از نوجوانان است. بطور خلاصه بالا بردن میزان مقاومت و تحمل کودک در برابر ناکامی و سختیها، ارضاء صحیح نیازهای کودک، ایجاد امنیت روانی و بوجود آوردن الگوهای رفتار مناسب می تواند در پیشگیری رفتار پرخاشگرانه موثر باشد. اگر این اقدامات بموقع انجام نشود باید در زمان حال امکاناتی فراهم آوریم که نوجوان کمتر پرخاشگری کند و با اضطراب کمتری روبه رو شود. توصیه های زیر در این زمینه مفید است:

·والدین و دیگران باید تا حد ممکن از امر و نهی های زیاد، بی مورد و غیر اصولی خودداری کنند.

· از ایجاد ممنوعیت و محدودیتهای بی مورد که مغایر با نیاز نوجوان به کسب آزادی و استقلال است خود داری کرد.

·  با تقویت روحیه نوجوان بخصوص تکیه بر مهارتها و تواناییهای مثبت او، باید روشهای مناسب مواجهه با ناکامی را به او آموخت.

· به نوجوان باید آموخت که در مقابله با خشم به جای اینکه بدون تفکر خشمی کنترل نشده ابراز دارند منطقی برخورد کنند و بدون توهین و تحقیر به دیگران ابراز وجود کنند و عواطف خود را بیان کنند.

· باید به او فهماند که نحوه برخورد دیگران با او تا حدی نتیجه رفتار خود اوست.

·در برابر پرخاشگری نوجوان نباید از تنبیه یا تحقیر استفاده کرد، زیرا این رفتارها خود باعث تشدید پرخاشگری می شوند بهتر است به عمل پرخاشگرانه او، پاسخ نداد، منتها باید به نوجوان فهماند که بی اعتنایی ظاهری به پرخاشگری او حمل بر تائید یا قبول آن نیست. (ادامه دارد)

اضطراب انواع مختلف و متنوعى دارد که هر فردى ممکن است به یک یا چند نوع از این اختلالات مبتلا باشد:

۱ـ اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر (Generalized Anxiety Disorder):

ترکیبى از علائم زیر در این اختلال وجود دارد:طپش قلب، تنگى نفس، اسهال، بی‌اشتهایى، سستى، سرگیجه، تعریق، بی‌خوابى، تکرر ادرار، لرزش، فقدان آرامش، مرطوب بودن کف دست، احساس گرفتگى گلو، نگرانى نسبت به آینده، گوش به زنگ بودن نسبت به محیط. در اضطراب فراگیر خطر واقعى وجود ندارد.

۲ـ اختلال هراس (Panic Disorder):

این افراد دچار حملات اضطرابى پیش‌بینى نشده‌اى می‌شوند که ممکن است ظرف چند ثانیه تا چند ساعت و حتى چند روز نوسان کند. مبتلایان به این اختلال می‌ترسند مبادا بمیرند، دیوانه شوند یا بی‌اختیار دست به کارهایى بزنند و یا علائم روانى ـ حسى غیرمعمول نشان دهند. سایر علائم اختلال

۳-اضطراب فراگیر :

.ـ ترسهاى اختصاصى یا ساده (Simple Phobia)شایعترین نوع ترس است. در خانمها بیشتر وجود دارد. یک نوع ترس غیرمنطقى است که طى آن فرد از مواجهه با اشیاء، فعالیتها و موقعیتهاى خاص همچون ترس از حیوانات، طوفان، بلندى، جراحت، خون و مرگ اجتناب می‌کند. در این موارد خود فرد متوجه افراطى و غیرمنطقى بودن ترس خویش است.

۴ـ ترس از مکانهاى باز (Agorophobia):

افراد مبتلا به این اختلال از وارد شدن به موقعیتهاى ناآشنا هراس دارند. مثلاً از رفتن به فضاى باز، مسافرت و حضور در ازدحام امتناع می‌کنند. این افراد از ترک کردن محیط منزل دچار ترس شدید هستند. این اختلال در نوجوانى شروع می‌شود و معمولاً این افراد تجربة اضطراب جدایى را در دوران کودکى داشته‌اند.

۵ـ ترسهاى اجتماعى (Social Phobia):

این نوع ترس از اواخر دوران کودکى یا اوائل نوجوانى شروع می‌شود. این افراد در مواجهه با دیگران احساس شرمسارى می‌کنند، نگران هستند که دستها و صدایشان نلرزد و سرخ نشود. معمولاً از صحبت کردن و غذا خوردن در حضور جمع، ابراز وجود کردن، انتقاد کردن، اظهارنظر کردن و اشتباه کردن می‌ترسند.

۶ـ اختلال وسواس (Obsessive-compulsive Disorder):

عبارت است از وسواس شدن افکار یا اعمال غیر ارادى، تکرارى و غیرمنطقى که فرد برخلاف میل خود آن را تکرار می‌کند. این بیمارى می‌تواند به‌صورت وسواس فکرى، وسواس عملى و یا وسواس فکرى و عملى توأم با هم باشد.در وسواس فکرى، فرد نمی‌تواند فکرى را از ذهنش خارج کند (مثل افکار پرخاشگرى یا جنسی)، یعنى یک فکر، عقیده، احساس مزاحم و تکرار شونده وجود دارد. در وسواس عملى فرد براى اجراى تکرارى عملى خاص یا سلسله اعمالى خاص احساس اجبار می‌کند مثل شستن مکرر دستها. فکر وسواسى موجب افزایش اضطراب شخص می‌گردد درحالی‌که عمل وسواسى اضطراب شخص را کاهش می‌دهد.۷ـ اختلال استرس پس از سانحه (PTSD: Post Troumatic Stress Disorder):این اختلال قبلاً «سندرم موج انفجار» نامیده می‌شد. معمولاً با یک استرس شدید هیجانى که شدت آن می‌تواند براى هرکس آسیب‌رسان باشد همراه است از قبیل جنگ، بلا یا سوانح طبیعى مثل زلزله، مورد حمله یا تجاوز به عنف واقع شدن و تصادفات شدید.اضطراب می‌تواند ناشى از یک وضعیت روحیـاجتماعى، فیزیکى، زیست‌شناختى، اختلالات طبى، اثرات جانبى داروها و یا ترکیبى از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعه‌اى از این عوامل تشخیص و راهنمایى کند.  

اضطراب

اضطراب می‌تواند ناشى از یک وضعیت روحیـاجتماعى، فیزیکى، زیست‌شناختى، اختلالات طبى، اثرات جانبى داروها و یا ترکیبى از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعه‌اى از این عوامل تشخیص و راهنمایى کند.

فاکتورهاى روانى ـ اجتماعى:

حالات درونى فرد و انگیزه‌هاى ناخودآگاه
ـ ناتوانى فرد در مقابله با فشارهاى محیطى مانند کار، ازدواج و مبادلات بازرگانى
ـ احساس جدایى یا طرد شدن
ـ احساس فقدان یا از دست دادن حمایتهاى عاطفى مثل مرگ همسر
ـ تغییرات ناگهانى محیطى یا حوادث غیرمنتظره و خطرناک از قبیل:
٭ حوادث طبیعى مثل زلزله
٭ استرس ناشى از یک بیمارى طبى
٭ استرس ناشى از داروها
٭ استرس ناشى از مصرف مواد مخدر مثل کوکایین

ـ یادگیرى در منزل و محیط مثل یادگیرى اضطرابها و ترسهاى والدین
ـ افکار و عقاید غیرمنطقى، غلط و اغراق‌آمیز در مورد خطرات موجود در موقعیتها مثل
اضطراب امتحان که همراه با افکار و عقاید غلوآمیز می‌باشد.

ـ کمبود قند خون (هیپوگلسیمی) می‌تواند علائمى شبیه علائم اختلال اضطرابى تولید کند.ـ و بسیارى موارد دیگر.

عوامل جسمانى و زیست‌شناختى:


ژنتیک
اضطراب اغلب از زمان کودکى و طفولیت شروع می‌شود. بنابراین تشخیص علائم زود هنگام این اختلالات از اهمیت خاص کلینیکى برخوردار است. مطالعات در این زمینه روى دو قلوهایى که پدر و مادر مضطرب داشتند شروع شده و ثابت شده است که اختلالات اضطرابى به شدت در فرزندان دوقلوى والدین مصطرب، حتى آنانکه در محیطهاى مختلف بزرگ شده‌اند، بیشتر است. در این زمینه ژنهاى مخصوصى که واسطه‌هاى شیمیایى مجزایى را تولید می‌کنند شناخته شده است
.ـ فعل و انفعالات شیمیاى مغز


علل طبى و اثرات داروها:

نواع و اقسام بیماریهاى طبى می‌توانند علائمى شبیه علائم اختلالات اضطرابى ایجاد کنند.ـ اثرات مصرف داروهاى روانگردان و مواد مخدرـ پرکارى تیروئید، کم‌کارى تیروئید و کمبود ویتامین ب١٢ـ وجود غده‌اى در غدة فوق کلیوى به‌نام فئوکروموستیوم، هورمون اپینفرین (Epinephrin) تولید می‌کنند که می‌تواند موجب علائم اضطرابى به‌صورت حمله‌اى شود.ـ برخى ضایعه‌هاى مغزى علائمى ایجاد می‌کنند که شبیه علائم اختلال وسواس عملى است.ـ بی‌نظیمهاى قلبى علائم جسمى اختلال هراس (پانیک) را ایجاد می‌کند.

***ارتباط اضطراب با بیماریهای دیگر

اضطراب و کاهش قند خون:

کاهش قند خون در هر شرایطى با علائم اضطراب هماهنگى کامل دارد. یعنى در هر اضطراب قند خون کاهش پیدا می‌کند و این مطلبى است که تحقیقات جدید را به‌سوى خود منعطف کرده است.این واقعیت ما را به این مهم راهنمایى مى کند که شاید با کنترل قند خون بتوان علائم اضطراب را در افراد کاهش داد.در بعضى از موارد اضطراب بدون نیاز به درگیرى پزشک در این ماجرا می‌تواند درمان گردد. این موارد اضطراب طبیعى نام دارند که طى آن اضطراب به خوبى توسط بیمار کنترل شده و برطرف می‌شود مثل ترس ناشى از امتحان نهایى و یا ترس ناشى از مصاحبه. در چنین شرایطى استرس می‌تواند توسط اعمال و روشهاى زیر تحت کنترل درآید:ـ صحبت با شخص مورد اعتمادـ روشهاى ایجاد تمرکزـ حمام گرفتن طولانىـ استراحت در یک اتاق تاریک

ـ ورزشهاى تنفس عمیق 

استرس ۱۰ چهره ی خاموش دارد 

آیا شما بیش از اندازه استرس دارید یا اینکه اصلا نمی دانید استرس بر شما غالب است یا نه؟ اگر جزو گروه اول هستید، یعنی می دانید که استرس بیش از حد آزارتان می دهد، پس قطعا علایم ناراحتی تان را می شناسید و درصدد رفع آن هستید.

● سردرد آخر هفته

به گفته دکتر تادشودت، استاد دانشگاه واشنگتن، سردردهای میگرنی ضربان دار که در اواخر هفته به سراغ افراد می آید نشان دهنده ابتلای فرد به استرس است. وی کمبود خواب و تغذیه نادرست به خاطر پرداختن بیش از حد به کار یا درس را از جمله عوامل بروز این گونه سردردهای استرسی می داند، بنابراین در طول هفته خوب بخورید و خوب بخوابید تا سردرد نگیرید و استرس به سراغ تان نیاید.

● قاعدگی های دردناک

محققان دانشگاه هاروارد می گویند که استرس یکی از مهم ترین عوامل بروز قاعدگی های دردناک در خانم ها است. آنها اعتقاد دارند که اگر خانمی بیشتر از ۲ بار در روز (در طول دوران قاعدگی) دچار دردهای شدید و گرفتگی های عضلانی شد به احتمال زیاد بیماری استرس در وجود او نهفته است. آنها به هم خوردن تعادل هورمون ها در اثر استرس را از جمله عوامل بروز قاعدگی دردناک دانستند و ورزش های مناسب، حفظ آرامش و تغذیه صحیح را از جمله عوامل موثر برای مبارزه با این نوع درد و استرس معرفی کردند.

● درد دهان

دردناک بودن فک و لثه ها ممکن است در اثر به هم ساییدن با فشار زیاد دندان ها که معمولا در طول مدت خواب به وجود می آید، باشد. به هم ساییدن دندان ها یا همان دندان قروچه یکی از نشانه های وجود استرس در فرد است. به عقیده دکتر میتو مسینا، دندانپزشک انجمن دندانپزشکی آمریکا، افرادی که شب ها هنگام خواب دندان هایشان را روی هم فشار می دهند باید هم به سراغ یک دندانپزشک بروند و هم به سراغ یک روان شناس. او می گوید که آنها باید دردهای مربوط به دهان و دندان شان را با غلبه بر استرس درونی خود از بین ببرند.

● خواب آشفته

دکتر رزالیند کارت رایت، استاد روان شناسی مرکز پزشکی دانشگاه راش، معتقد است که یک خواب آسوده ۷، ۸ ساعتی را تنها کسانی تجربه می کنند که ذهنی آرام و به دور از هرگونه تشویش و استرس دارند. «استرس باعث می شود که شما خواب های آشفته ببینید و هر چند ساعت یکبار از خواب بپرید و لذت یک خواب آرام را تجربه نکنید.» بنابر اظهارات دکتر کارت رایت، نوشیدن انواع نوشیدنی های حاوی کافئین و الکل می تواند استرس در طول خواب را هر چه بیشتر تشدید کند.

● خارش پوست

براساس جدیدترین مطالعاتی که ژاپنی ها روی بیش از دو هزار نفر از افرادی که دچار خارش مزمن پوست بدن بودند، انجام دادند به این نتیجه رسیدند که احتمال بروز یا وجود استرس در افرادی که خارش پوست دارند، دو برابر بیشتر از سایرین است. آنها گفتند که خارش پوست علاوه بر اینکه می تواند هشداری برای وجود استرس باشد، ممکن است علامتی برای ابتلا به اگزما، پسوریازیس یا التهاب های پوستی هم به شمار آید.

● آلرژی بیش از حد

پژوهشگران دانشگاه اوهایو در سال ۲۰۰۸ اعلام کردند که هورمون های استرس می توانند بهترین محرک برای تولید IgE در بدن باشند. IgE یک پروتئین خونی و یکی از عوامل ایجاد عکس العمل های آلرژیک در افراد است، بنابراین اگر آلرژی بیش از حد آزارتان می دهد، احتمالا استرس به تک تک سلول های بدن تان نفوذ کرده است.

● بیماری های ترکیبی

استرس و اضطراب می تواند به طور هم زمان باعث به وجود آمدن دل درد، سردرد، کمردرد و بی خوابی شود. براساس تحقیقاتی که روی بیش از ۱۹۵۳ زن و مرد انجام شد، محققان به این نتیجه رسیدند که اختلال در سیستم عصبی باعث بروز بیماری های ترکیبی در فرد می شود، بنابراین اگر بیشتر از دو بار در هفته دچار بیماری های ترکیبی و آشفتگی ذهنی شدید، وجود استرس در شما حتمی است.

● خون ریزی لثه ها

براساس آخرین مطالعات برزیلی ها، هورمون های استرس می توانند سبب کاهش قدرت سیستم ایمنی بدن شوند. کاهش قدرت سیستم ایمنی هم به معنی ابتلای سریع به انواع بیماری های ویروسی و ضعف ارگان های مختلف بدن است. این ضعف می تواند روی کارکرد دهان و دندان هم تاثیر بگذارد، به گونه ای که اگر فرد استرس بیش از حد داشته باشد، شاهد خون ریزی لثه هایش پس از هر بار مسواک زدن خواهد بود.

● داشتن ذایقه شیرین

پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا اعتقاد دارند که علاقه بیش از حد به شکلات و شیرینی جات نشان دهنده ازدیاد هورمون های استرس در بدن افراد است. پس اگر شدیدا به شیرینی جات وابسته هستید بهتر است که یک تست روان شناسی بدهید و ببینید که آیا شما هم جزو افراد استرس دار هستید یا نه!

● جوش و آکنه

استرس شدید باعث به وجود آمدن جوش های التهابی روی پوست افراد می شود. این جوش ها معمولا قرمز رنگ و دردناک هستند و تا چند روز روی پوست جا خوش می کنند. استفاده از لوسیون های پاک کننده و کرم های مرطوب کننده و جلوگیری از خشک شدن پوست می تواند بهترین راه مقابله با جوش های استرسی باشد.

 

درمان دارویى

در گذشته داروهایى از خانوادة بنزودیازپانها مانند دیازپام (والیوم)، آلپرازولام (زانکس)، لورازپام (آتیوان) و باسپیرون در درمان اختلالات اضطرابى مورد استفاده قرار می‌گرفت.در حال حاضر استفاده از داروهاى ضدافسردگى مانندSertaline (Zoloft)، Paroxctine (Paxil)، Fluxetin (Prozac) و Venlafaxineکاربرد بیشترى دارد.تجویز داروهاى ضد اضطراب یک پدیده مشخص در تمام دنیا است. تخمین زده می‌شود که بین ١٠ تا ٢٠% از مردم در نیمکره غربى تقریباً به‌طور مرتب از این داروها استفاده می‌کنند. طبق اظهار نظر رسمى FDA(سازمان غذا و دارویى آمریکا) در سال ١٩٧٨، ده میلیون آمریکایى از داروهاى دسته بنزودیازپینها استفاده می‌کرده‌اند.عده‌اى معتقدند که این آرام‌بخشها روش مؤثر و کم هزینه‌اى در مقایسه با سایر طرق درمانى است. عده‌اى نیز بر اثرات مؤثر درمانهاى غیردارویى تأکید دارند.

درمان غیردارویى

درمان غیردارویى شامل تکنیکهاى متعددى می‌باشد. در تمام این روشها به بیمار آموزشهاى کلاسیک کسب آرامش یاد داده می‌شود و بدین‌وسیله بدن خود به مقابلة مؤثر و مستقیم با عوامل تنش‌زا برمى خیزد.ـ تن‌آرامى یا آرام‌سازى (Relaxationـ تن‌آرامى یا آرام‌سازى ()ـ مواجه‌سازى (exposure)ـ غرقه‌سازى (Flooding)ـ حساسیت‌زدایی((Desensitizationـ سرمشق‌دهى (Modeling)ـ توقف فکر (Thought Stopping) ـ و موارد دیگر

     

 

 

برای جلوگیری از اضطراب راه‌های مختلفی وجود دارند :

  • رژیم غذایی سالم

استفاده از غذا‌های متنوع و حاوی انواع مواد لازم به میزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.

  • فعالیت بدنی به طور منظم

ورزش کردن به خصوص به طور منظم یکی از راه‌های پیشگیری و درمان اضطراب است. پیاده روی تند و سریع به مدت ۴۰ دقیقه میزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش می‌دهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارایی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد می‌شود. ورزش هایی نیز چون یوگا باعث افزایش آرامش می‌شوند و در جلوگیری از اضطراب بسیار مفیدند.

  • افزایش اعتماد به نفس

اعتماد به نفس بالا باعث می‌شود تا بدن بتواند از حداکثر از نیروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.

  • عدم گوشه نشینی و اجتماعی بودن

هنگامی که افراد دچار فشار روانی می‌شوند، به طور غریزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشیده و به گوشه ای پناه می‌برند، در حالی که گوشه‌گیری باعث تشدید استرس می‌شود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که می‌توانند فرد را به خنده وادارند، باعث از یاد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه می‌شود.

  • حمایت اجتماعی

وجود حمایت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث می‌شود تا او در مقابل بحران‌های زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکیه کند. حمایت اجتماعی، احساس امنیت و اعتماد به نفس را افزایش می‌دهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.

  • اندیشیدن به زمان حال

اندیشیدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤیاها و آرزوها برای موقعیت‌های مناسب تر آرامش ذهنی را افزایش می‌دهد. همچنین مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمینه‌های اضطرابزای آن بسیار مؤثر است.

  • کسب اطلاعات در مورد شرایط تنش زا

بی اطلاعی از موقعیت فشارآور باعث استرس و اضطراب بیش تری در افراد می‌شود. کسب آگاهی و اطلاع از شرایط و مواردی فرد که با آن‌ها مواجه خواهد شد سبب می‌شود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جریان گذاشتن بیماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث می‌شود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.

  • خندیدن

خنده از سالمترین راه‌های جلوگیری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص می‌شود) در مغز آزاد می‌شود و میزان هورمونهای استرس زا در خون پایین می‌آید.

  • ابراز هیجان بر روی کاغذ

نوشتن سادهٔ هیجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکین فشارهای روانی ناشی از رویدادهایی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... می‌شود.

 

 

روش‌های مستقیم مبارزه با استرس  

 

 

مسئله گشایی برنامه ریزی شده

در این روش برای کاستن یا از بین بردن یک عامل استرس آور محاسباتی (برنامه ریزیهایی) ذهنی انجام می‌شود و بعد برای اینکه آن برنامه به ثمر برسد، تلاش لازم بکار برده می‌شود. این روش به دو دلیل مؤثر است اولا نتایج آن به بهترشدن رابطه بین شخص و موقعیت منجر می‌شود. این بدین معنی است که این روش باعث تغییر مثبت موقعیت استرس آور و شخص یا هردو می‌شود. ثانیا این روش باعث می‌شود که شخص احساس بهتری داشته باشد، حالت هیجانی بهتری را بوجود آورد، هیجان منفی کمتر و هیجان مثبت بیشتری را تولید می‌کند. این بدان دلیل است که توجه فرد را از اثرات و پیامدهای زیان بخش عامل استرس آور دور می‌سازد و آن را متوجه امکانات امیدوارکننده‌تر و روشن‌تر می‌کند.

روش مواجه‌ای

روش مواجه‌ای مستلزم نزدیک شدن مستقیم به منبع استرس و تلاش برای تغییردادن فوری آن است. مثلا در یک رابطه کاری ، ممکن است مدیری به کارمندش بگوید که کار او جالب نیست و باید سخت تر کار کند یا استعفا دهد. این نوع برخورد با عامل استرس‌زا اغلب بجای آنکه تغییر سازنده‌ای را موجب شود به پیامدهای نامطلوب می‌انجامد و حالتهای هیجانی منفی به بار می‌آورد. برخی تحقیقات نشان داده‌اند که ابراز خشم ، خصومت و پرخاشگری که اغلب با کنار آمدن مواجه‌ای همراه است باعث می‌شود که شخص احساس بدترشدن کند و نه بهترشدن. با این حال اگر حالت‌های هیجانی آزار دهنده را همانند دیگر روشها کاهش دهد روش موثری خواهد بود.

حمایت اجتماعی

حمایت اجتماعی اصطلاحی است که بر شبکه دوستان فرد و کمک رسان‌های بالقوه دلالت دارد. نمونه‌ای از عناصر شبکه اجتماعی شامل همسر ، خویشاوندان ، والدین ، بهترین دوستان ، همسایگان خوب ،همکاران شغلی و دوستان گروه مذهبی است. حمایت اجتماعی فرآیندی است که افراد توسط آن امکانات عاطفی و عملی خود را برای کمک رسانی به فرد دیگر هنگام رنج بردن ازیک بحران ، به میان می‌آورند و او را یاری می‌دهند.

مردم به دلایل گوناگون جویای حمایت دیگران هستند، دوستی ، کمک به گرفتاری‌های روزانه ، کمک مالی و دسترسی به منابع مورد نیاز در سطح هیجانی حمایت اجتماعی فرصت‌هایی را برای مهرورزی ، پشت گرمی ،
تشویق ، اطمینان آفرینی ، دوستی ، حس هویت و … فراهم می‌آورد. حمایت اجتماعی به دو طریق اثرات زیان بخش استرس‌ها را کاهش می‌دهد. در روش اول حمایت اجتماعی فرد را در برابر عوامل استرس‌زا قبل از اینکه رخ دهد، کمک می‌کند. در روش دوم شبکه حمایت اجتماعی به عنوان سپری در مقابل استرس عمل می‌کند.

روشهای غیرمستقیم مبارزه با استرس (روش‌های دفاعی)

مکانیسم‌های دفاعی

مکانیسم‌های دفاعی برای اولین بار توسط فروید تعریف و توصیف شدند. آنها راههایی برای مقابله با استرس ، اضطراب ، ناکامی و تعارض هستند ولی عامل استرس‌زا را مورد توجه قرار نمی‌دهند (بر عکس روشهای مستقیم) بلکه واقعیت عامل استرس‌زا را تعریف نموده و آن را به صورت واقعه‌ای بی‌ضرر که تهدید کننده نیست، ارزیابی می‌کنند. مثلا از طریق مکانیسم انکار رئیس یک شرکت از اقرار به اینکه شرکت در حال ورشکستگی است، خودداری می‌کند و بدین ترتیب استرس را از خود دور می‌کند. انواع مکانیسم‌های دفاعی وجود دارند نظیر: سرکوبی ، انکار ، واپس روی ، فرافکنی ، همانندسازی ، خیال پردازی ، تصعید ، عقلانی کردن و … که در سه سطح دفاعهای پخته و کامل ، دفاعهای اضطراب آور و دفاع‌های آشفته عمل می‌کنند.

استفاده از آرام بخش‌ها

داروهای آرام بخش نظیر: باربیتورات‌ها (Barbiturates) ، بنزودیازپین‌ها (Benzodiazepines) و … همگی اثر پاراسمپاتیک (Parasympathetic) داشته و موجب آرامش و خواب می‌شوند. داروهای آرام بخش بدین خاطر موثرند که اختلالات فیزیولوژیکی استرس را بی اثر می‌کنند. در واقع داروهای آرام بخش می‌توانند بصورت مصنوعی یک بهبود فیزیولوژیکی را راه اندازی نمایند. از طرف دیگر این داروها بی‌نتیجه هستند، زیرا به تلاش شخص برای مبارزه با پیامدهای شناختی و هیجانی استرس کمک نمی‌کنند. به عبارت دیگر این داروها موجب آرامش جسمی می‌شوند و برای تغییردادن منبع یا علت استرس کاری انجام نمی‌دهند.

آرامیدگی

روش‌های کنترل استرس نظیر آرامیدگی (Relaxation) ، مراقبه (Meditation) با کاهش دادن تنش جسمانی مثل داروهای آرام بخش عمل می‌کنند. امتیاز این روش‌ها این است که مشکلات داروهای آرام بخش را ندارند. بدین معنی که آنها موجب اعتیاد جسمانی و وابستگی روانی نمی‌شوند. این روش‌ها به فرد آموزش می‌دهند که آرام باشد، عمیقا تنفس کند و تنش عضلانی را آرام کند. انتقاد اساسی به این روش آن است که مردم قادر نیستند به راحتی پاسخ‌های فیزیولوژیکی خود را به هنگامی که در یک موقعیت استرس آور هستند کنترل کنند. به عبارت دیگر در حالی که فردی به پیامدهای از دست دادن کار یا گذراندن یک امتحان فکر می‌کند، حفظ کنترل شخصی بر فشار خون دشوار است. انتقاد دیگر (که به تمام روش‌های دفاعی وارداست) این است که این روش‌ها به جای درمان علت استرس نشانه‌های آن را درمان می‌کنند.

ورزش

افرادی که ورزش می‌کنند یا شرایط جسمی خود را در حالت طبیعی و خوب نگه می‌دارند، نسبت به افرادی که چنین وضعیتی ندارند، کمتر به اضطراب و افسردگی دچار می‌شوند. ورزش آثار منفی استرس را به روشهای مختلف کاهش می‌دهد، در درجه اول در موقع ورزش هورمون‌های واردشده به جریان خون به هنگام استرس ، مصرف می‌شوند و خطر آنها را کاهش می‌دهد. در درجه دوم تنش متراکم شده در ماهیچه‌ها را آزاد می‌کند و درنهایت نیرو ، نرمی و قدرت بدنی را افزایش می‌دهد و مقاومت دستگاهی ، قلبی - عروقی را زیادتر می‌کند. ورزش‌هایی که در هوای آزاد انجام می‌گیرد، موثرتر از ورزش‌های داخل سالن است. از بین ورزش‌های مفید می‌توان پیاده روی و دوچرخه سواری و شنا را نام برد.  

 

  

 نکاتی در مورد آرامش یابی

 

زندگی‌کردن  مهارتهایی را می‌طلبد که اندوختن آنها هیچ‌گاه پایانی ندارد و آموختن آنها تنها با زندگی در دنیای واقعی ممکن است. یکی از این مهارتها توان آرامش‌یابی است، یعنی قابلیت بازتولید قوای جسمی و روانی که در طول شبانه روز در برخورد با استرسهای مختلف از مقدار کارائی آنها کاسته می‌شود.

 

 

 

خلاصه‌ای در باره استرس

 استرس پدیده‌ای خاص زمان ما نیست. استرس که معناهای مختلفی دارد (تنش, فشار, اضطراب, نگرانی و فشار روحی) در واقع به عکس‌العملهایی گفته می‌شود که موجودات زنده هنگام روبرو شدن با تغییراتی که تعادل درونی آنها را برهم می‌زنند همیشه از خود نشان می‌دادند. این عکس‌العملها بسیار متفاوت هستند و بروز بیرونی آنها می‌تواند به شکل ترسیدن و به وحشت افتادن و یا به شکل رفتارهای عصبانیت و خشم ظاهر شود. هنگام استرس قلب تندتند می‌زند، آدم به نفس تنگه می‌افتد، عضلات بدن سخت می‌شوند، انسان احساس گرگرفتگی می‌کند یا بدنش یخ می‌کند، رنگ و روی انسان بشدت سرخ می‌شود و یا بسیار رنگ‌پریده به نظر می‌رسد، احساس گریه می‌کند یا بغض گلویش را می‌گیرد و به گریه می‌افتد، دستپاچه می‌شود، احساس جاری شدن ادرار می‌کند یا مدام باید به توالت برود، دهانش خشک می‌شود، ممکن است در ناحیه شکم احساس درد بکند، حرکات بدنی‌اش حالت خشک پیدا می‌کنند و غیره.  همه این تغییرات به خاطر فعال شدن سیستمی در بدن اتفاق می‌افتد که به آن سیستم استرس می‌گویند و این سیستم بدنبال ترشح هورمون آدرنالین و نورآدرنالین در خون فعال می‌شود.

اگرچه استرس بعنوان یک سیستم واکنش نسبت به چیزهایی که ارگانیسم را تهدید می‌کنند، اولین بار در دهه شصت قرن گذشته میلادی توسط فیزیولوپیست کانادایی بنام هانس سلیه مطرح شد ولی حتی انسانها (و کلا جانداران) همیشه این واکنش را نشان می‌دادند و اساسا هیچ موجود زنده‌ای بدون استرس قادر به ادامه زندگی نبوده و نیست. سیستم استرس در موجودات زنده وظایف ویژه‌ای را بعهده دارد که از مهمترین آنها بالابردن سطح هوشیاری و توجه نسبت به تغییرات است. بدون استرس اساسا هیچ موجودی توان یادگیری ندارد و نمی‌تواند نسبت به تغییرات پیرامون خود واکنش نشان دهد. مثلا بدون سیستم استرس موجود زنده نمی‌تواند در مواجه با خطر مکانیسم حمله و یا فرار را بکار بگیرد.

نه تنها هنگام  برهم خوردن تعادل دنیای بیرون بلکه هنگام بهم خوردن تعادل دنیای درون نیز موجود زنده زنجیره‌ای از واکنشهای مختلفی را که آنها را استرس می‌نامیم نشان می‌دهد. مثلا زمانی که میکروبی وارد بدن می‌شود و بدن برای مقابله با آن در کارکرد طبیعی خود تغییراتی را می‌دهد تا بتواند با آن میکروب مقابله کند (و بعنوان نشانه بیرونی  مثلا تب می‌کند) دچار استرس می‌شود.

استرس‌های کوچک جسمی را هم باید در این راستا دید. چرا وقتی می‌خواهید استراحت کنید چشم خود را می‌بندید و چرا با چشم باز نمی‌شود استراحت کرد؟

برای مثال همانطور که نشسته‌اید حواس خود را متوجه بدن خود کنید و حسهایی را که در تمام اندامتان در جریان است «لمس» کنید. بعد برای دودقیقه چشمان خود را ببندید و اینبار با چشمهای بسته حواس خود را متوجه تمام اندام خود کنید. وقتی دوباره چشمهای خود را باز کردید تغییراتی را در نوع حس خود نسبت به اندام خود حس خواهید کرد. یعنی با بستن چشمها از رسیدن سائقهای نور به مغز جلوگیری کرده‌اید. حالا که دوباره این سائق‌ها از طریق چشمها به مغز می‌رسند تعادل قبلی بهم می‌خورد و چنین احساسی نیز بوجود می‌آید.

اما این نوع استرس خفیف بقدری عادی است که ما بشدت به آن عادت کرده‌ایم. ولی معنای آن برای فعال کردن سیستم استرس  همان است که برای استرس‌های بزرگ.

 اگر استرس را فقط در مورد انسان مد نظر قرار دهیم می‌توان دید که پیش‌آمدهای مختلفی با درجه استرس متفاوت از یکدیگر همواره تعادل درونی انسان را برهم می‌زنند. مثلا  طبق برآوردهای تحقیقات مختلف در تمام دنیا مرگ همسر و یا از دست دادن فردی دلبند از درجه استرس بسیار بالایی برخوردار است (و به درجات خفیفتر وقایعی مانند طلاق، دوری از همسر، آسیب یا بیماری خاص، از دست دادن محل کار، بارداری، مشکلات مالی، تغییر محل زندگی، تغییر عادات غذا و خواب، جشن عید، عروسی، و غیره). معمولا انسان قارد است با این سطح از استرس‌های این چنینی نیز در عرض زمان محدودی به نوعی کنار بیاید و دوباره حالتی از تعادل را در درون خود برقرار کند. برای اینکار نیز هر انسانی از یک سری امکانات روانی، جسمی و فرهنگی برخوردار است که با کمک آنها می‌تواند رفته‌رفته استرس‌های ناشی از این اتفاقات را تغییر دهد. در این موارد اگر فشارهای ناشی از این وقایع در عرض زمان محدودی بر طرف نشوند و فرد نتواند به یک نوع تعادل جدید دست پیدا کند استفاده از کمک تخصصی اجتناب ناپذیر است.

پیش‌آمدهایی نیز وجود دارند که باید حساب آنها از بشدت از  پیش‌آمدهای دیگر جدا کرد و بندرت انسان می‌تواند بار آنرا تحمل و یا اثرات آنرا بدون به خطرافتادن جدی سلامتی خود تغییر دهد، مانند شاهد مرگ یکی از عزیزان بودن، مواجه شدن با خطر جانی، زندانی و شکنجه شدن، مورد تجاوز قراگرفتن و غیره. در این مواقع استرس‌های شدیدی که در اثر این پیش‌آمدها بوجود می‌آیند اثرات زیادی برجای می‌گذارند و سلامتی انسان را بنحو غیرقابل جبرانی به خطر می‌اندازند (که می‌توانند به تراوماهای روانی منجر شوند). این موضوع را می‌توان در این مثال بیشتر توضیح داد: هر کسی که از بلندی یک متری پایین بپرد حداقل قدری  پاهایش درد می‌گیرند. اگر از بلندی دو متری پایین بپرد درد بیشتری را تجربه می‌کند و زمانی را لازم دارد تا دوباره به حالت بدون درد برگردد. ولی اگر از چهارمتری و ده‌متری پایین بپرد فقط درد نحواهد داشت بلکه پپاهایش صدمه دیده و می‌شکنند.

 

استرس روانی حاصل واکنش درونی فرد است در روبرو شدن با پیش‌آمدها

استرس آن پیش‌آمدی نیست که در بیرون اتفاق می‌افتد. برای اینکه یک پیش‌آمد تبدیل به استرس روانی بشود فاکتورهای دیگری را هم لازم دارد. میزان وجود این فاکتورها همچنین تعیین می‌کنند که حد و اندازه آن استرس چقدر باشد.

یکی از مهمترین فاکتورها نوع تلقی فرد از قابل کنترل بودن و یا غیر قابل کنترل بودن آن پیش‌آمد است.

فرد اول: هفته دیگر امتحان دارم. تا به امروز هیچ کاری برای آن نکردم و در این مدت باقی‌مانده هم کاری نمی‌توانم بکنم.

فرد دوم: هفته دیگر امتحان دارم. تا به امروز هیچ کاری برای آن نکردم. باید از این هفته به بهترین نحو استفاده کنم.

دومین فاکتور تعیین‌کننده برخوردار بودن از مهارتهای کارآمد و اعتماد فرد به آن مهارتها برای روبرو شدن با پیش‌آمدها است.

فرد اول: ممکن نیست در امتحان موفق بشوم و زندگی آینده‌ام دیگر خراب شده‌است.

فرد دوم: وقتم بسیار کم است. باید زمانی را که دارم تقسیم کنم، مطالب اساسی را از مطالب متفرقه سوا کنم، آنها را بخش بخش کنم و در هر نوبت بخشی از مطالبی را که برای امتحان لازم دارم بخوانم و در انتها نیز آنچه را که یاد گرفته‌ام یکبار مرور کنم.

هر کدام از این دو فاکتور تعیین می‌کنند که فرد با آن پیش‌آمد چگونه روبرو شود و اساسا چه حدی از استرس را تجربه کند. مشخص است که شدت استرس برای فرد دوم بسیار کمتر خواهد بود، زیرا این پیش‌آمد برای این فرد غیر قابل کنترل نیست. طبیعی است که نتیجه‌ای که فرد از این راه کسب می‌کند بر نوع عکس‌العمل وی در مواقع مشابه بعدی تاثیر جدی خواهند گذارد.

در اینجا اساسا موضوع مثبت دیدن چیزها مطرح نیست. هیچ فردی که در روبرو شدن با پیشامدها مانند فرد اول در مثال بالا عکس‌العمل نشان می‌دهد را  نمی‌توان با گفتن این پند عامیانه تغییر داد که «چیزها را مثبت ببین همه چیز بهتر می‌شود». اگر چیزی بعنوان مثبت دیدن و منفی دیدن معنا داشته‌باشد هم نمی‌توان آنرا با پند و اندرز بوجود آورد. موضوع اساسی در این راه نوع تجربه‌های تاکنونی فرد در زندگی اوست. یعنی تاکنون به چه شکلی این پیش‌آمدها و خود را تجربه کرده‌است. اگر فرد منفی‌بین تغییر می‌کند به این دلیل است که امکان تجربه‌های دیگری را پیدا کرده‌است و اگر فرد مثبت‌بین به فردی منفی‌باف تبدیل می‌شود نیز به حکم تجربه‌هایی متفاوتی است که شروع به انجام آنها کرده‌است. می‌توان راه و شرایط تجربه کردن چیزها را به نوعی تغییر داد (که همراه با آنکار فرد در این راه رفته‌رفته تغییر می‌کند) ولی هرگز نمی‌توان با خیال مثبت‌بین شدن  انتظار تغییری را داشت.

 

تمرین‌های آرامش‌یابی

در دنیای مدرن سرعت تغییر چیزها شدید شده‌است و انسان در عرض زمان کوتاهی در معرض تغییرات مختلف قرار دارد: تنوع شدید دیدنیها، شنیدنیها و ... در این حال زمان کمتری برای بودن با خود و تجربه هوشیار لحظه‌های زندگی باقی می‌ماند. در این حال هر کسی نیاز به رابطه بیشتر با خود  دارد. البته این نیاز نیز چیز تازه‌ای نیست و در بسیاری از فرهنگ‌ها از زمانهای بسیار دور راههایی برای این نوع «با خودخلوت‌کردنها»  بوجود آمده‌اند (مثل مدیتاتسیون و یا ذن در بودیسم که نشاندهنده وجود این نیاز در گذشته هستند) . آرامش‌یابی نقطه مقابل فشار است و این دو، دو کفه یک ترازو را می‌سازند. همانطوری که هیچ آدم زنده‌ای نمی‌تواند دائم در  معرض فشار باشد و از آن صدمه نبیند، هیچ کس نیز نمی‌تواند دائم در آرامش بسر ببرد و سالم باشد. موضوع اساسی در این میان تعادلی است که باید هر زمان بین این دو کفه ترازو برقرار شود تا اگر فشار زیاد شد قابل کنترل باشد و در عین حال آرامش نیز آنقدر زیاد نشود که انسان به خلسه فرو برود.

 

دو شیوه‌ آرامش‌یابی (تمرینات آتوگین و تمدد عضلات) که در این سایت معرفی شده‌اند را می‌توان نوع سازمانداده‌شده و تکامل‌داده‌شده روش‌هایی دانست که تاکنون نیز در فرهنگهای مختلف (بخصوص فرهنگ‌های شرق) وجود داشته‌اند. این شیوه‌ها که ابتدا برای کارهای درمانی در غرب درست شده‌اند رفته‌رفته در زمینه‌های غیر درمانی نیز رشد وسیعی  یافته‌اند و با تغییراتی که در آنها بوجود آمده می‌توان از آنها برای آرامش‌یابی و بعضا پیش‌گیری اختلالات روانی و جسمی استفاده کرد.

طبیعی است تمرینهایی که در اینجا معرفی شده‌اند از نوعی که در کارهای بالینی در روان‌درمانی بکار می‌روند متفاوت هستند. مهمترین تفاوت آنها در این است که این تکنیک‌ها در  روان‌درمانی در چهارچوب یک برنامه درمانی (ترکیبی از شیوه‌ها و تکنیکهای دیگر برای مشکلات خاص فرد مراجعه‌کننده) اجرا می‌شوند و مثلا از آنها برای آماده‌سازی فرد برای ازبین بردن ترس، اضطراب، افسردگی و اختلال‌های روان‌تنی استفاده می‌شود. نقش اصلی این شیوه‌ها در روان‌درمانی این است که در مدتی کوتاه سطح هیجانها و احساسات مزاحم را کم کرد تا مراجعه‌کننده توسط کنترلی که بر هیجان‌های خود پیدا می‌کند آماده بکارگیری اقدامات درمانی دیگر برای فارق شدن بر مشکلاتش بشود؛ طبیعی است که برای اینکار باید به متخصص روان‌درمانی مراجعه کرد و تمام تمرینهایی که در بازار ارائه می‌شوند جنبه عمومی دارند.

این تمرین‌ها در کل امکانات مختلفی را برای در کنترل قراردادن حالات روانی و جسمی فراهم می‌آورند و فرد با آموختن آنها می‌تواند در مواقع لازم کنترل‌های سالم خود را بر حالات خود اعمال کند. علاوه بر اینها توسط این تمرینات قدرت تمرکز نیز افزایش می‌یابد و فرد با کسب توان تشخیص چیزهای مهم از چیزهای کمتر مهم قادر می‌شود تا نیروی خود  را بر چیزهای مهم متمرکز کند و بارآوری خود را در آن کارها بیشتر کند.

افسردگی

افسردگی چیست؟

همه ما در طول زندگی در دوره های کوتاه و بلند احساس داشتن غم و اندوه را خصوصاً در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن آن، تجربه کرده ایم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم. اما زمانی که این اندوه، بیش از اندازه و پایدار و عمیق باشد ممکن است منجر به بیماری افسردگی گردد.

امروزه علم شناخت فعل و انفعالات بیو شیمیایی مغز یا تغییرات شیمیایی در مسیرهای عصبی که اصطلاحاً نروترانسمیتر نامیده می‌شوند در ایجاد آثار بیماری افسردگی نشان داده است که این تغییرات شیمیایی خودرا بصورت علائمی‌همچون تغییر خلق، کاهش اشتهاء، تحریک پذیری، خستگی مفرط و بی علاقگی نمایان می‌سازد.البته دانشمندان علم ژنتیک یک ژن خاصی را مسئول این بیماری معرفی نمی‌کنند بلکه ترکیبی از ژنهای مختلف، شخص را مستعد به بیماری مذکور می‌نماید.

در واقع زمینه ژنیتیکی و همچنین مجموعه ای از رویدادهای پر از استرس و آسیب زای زندگی، همچون از دست دادن نزدیکان، همسر و یا ویژگیهای شخصیتی مانند بدبین بودن و تمایل به تنهایی می‌تواند فرد را به سمت ابتلاء به بیماری افسردگی هدایت نماید.

در هر لحظه از زمان حداقل 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه های افسردگی شدید را از خود نشان بدهند و میلیونها نفر در هر لحظه در جهان تحت درمان افسردگی قرار گیرند.

خوشبختانه، امروزه به دلیل تحقیقات گسترده علمی‌و جدید درمان این بیماری بسیار راحتتر شده است .تشخیص زود هنگام افسردگی و داروهای جدیدتر، مثل داروهایی که مستقیماً تغییرات شیمیایی مغز را مورد هدف قرار می‌دهد می‌توانند عوارض و یا دوره های سخت بیماری را تحت کنترل در آورند.درمان به موقع می‌تواند نورامید بخش زندگی را به بیمار برگرداند.

انواع افسردگی

همانند هر بیماری دیگری مثل انواع بیماریهای قلبی یا پوستی بیماری افسردگی نیز فرمهای مختلفی دارد. که با این تقسیم بندی تشخیص و درمان آن راحتتر است البته قابل ذکر است که همچنان تحقیقات علمی‌ادامه دارد و ممکن است فرمهای دیگری نیز در آینده ارائه گردد.

در حال حاضر سه دسته عمده افسردگی عبارتند از :

1.  افسردگی شدید(عمده)Major Depression      

2.  افسردگی پایدار ولی خفیفDysthmia             

3.  اختلال دو قطبی

البته بیماران ممکن است انواع متفاوت از علائم و نشانه‌ها را داشته‌باشند که با همپوشانی گروههای مختلف همراه باشد.  
 
 
افسردگی اساسی یکی از مهمترین بیماریهای ناتوان کننده است که امروزه تعداد زیادی از مردم را در جهان درگیر کرده است.

افسردگی توانایی شما را در عملکرد, تفکر و احساس تحت تأثیر قرار می دهد. بطور ویژه افسردگی یک مشکل عاطفی است که با غمگینی یأس و ناامیدی فراگیر مشخص می گردد. فرد افسرده اغلب لذت بردن از زندگی را مشکل در می یابد. احساس تنهایی شدیدی می‌کند. و برای درگیر شدن در فعالیت های روزمره زندگی از نیرویی کم برخوردار است. بسیاری از مردم در دوره هایی از زندگی خود نسبت به رویدادهای زندگی احساس دلسردی می کنند. بهرحال, افسردگی واقعی عمیقتر و طولانی تر بوده و کل وجود شخص را تحت تأثیر قرار می دهد.

افراد دارای افسردگی آرزوی روزی بهتر را می کنند, اما امیدی برای آمدن چنین روزی ندارند. آنها نمی دانند که چطور می توانند احساس بهتری داشته باشند کسانی که از افسردگی رنج می برند ممکن است نوسانهای خلقی شدیدی را تجربه می‌کنند و یا بخواهند که از تعاملات اجتماعی کناره گیری کنند. احساس ناکامی و ناتوانی در پایان دادن به آن, موجب دلسردی بیشتر آنها می شود. در مواردی, افسردگی برای مدت زمان طولانی تری ماهها و حتی سالها ، طول می‌کشد, یک راه برای مقابله با افسردگی تعیین شدت آن, فهم اثرات آن از زمان شروع تا کنون, و جستجوی شیوه های درمانی است.
  •  شدت افسردگی


افسردگی به طرق گوناگون زندگی شخص را تحت تأثیر قرار می دهد. تا اندازه زیاد, نوع و شکل ظاهری افسردگی به الگوی مقابله ای, شخصیت و سطح قبلی عملکرد شخص وابسته است. در زیر چند علامت افسردگی ذکر شده است. آنها را بخوانید و وضعیت خود را با شاخصهای مربوط مقایسه کنید.

  •  هیجانها


_ کندی در ابراز عاطفی یا گریه کردن های مکرر
_ اشکال در لذت بردن از فعالیت های زندگی
· کاهش در میل جنسی

· احساس عمیق گناه و شرم

· احساس ناامیدی در زندگی

· احساس سردی یا دوری نسبت به خانواده و دوستان

  •  رفتار:


· کاهش علاقه جهت شرکت در فعالیت های قبلاً لذت بخش

· کاهش علاقه جهت حفظ بهداشت شخصی

· غفلت از مسئولیت ها

· کاهش توانایی مقابله

· آسیب به توانایی ارتباط با دیگران (از قبیل تحریک پذیری, طعنه زدن)

 

  •  شکایات بدنی:


· فقدان انرژی

· خوردن اجباری یا فقدان اشتها

· سردرد, پشت درد یا دردهای عضلانی عمومی بدون علت خاص

· بی خوابی یا خواب زیاد

اگر شما چند تا این نشانه ها را دارید, احتمالاً به طور جدی افسرده اید, مشاوره با یک متخصص در شیوه های مقابلة ما با آن مؤثر و مفید خواهد بود. یک گام در این مسیر، فهم و شناخت علل مختلف افسردگی است.

چه چیزی باعث افسردگی می شود؟


افسردگی توسط علل مختلف ایجاد می شود. بعضی از دوره های افسردگی ناشی از موقعیت های زندگی هستند. به عنوان مثال, مرگ شخص مورد علاقه, از دست دادن شغل و یا نا امیدی ناشی از شکست در ورود به دوره های فوق لیسانس همگی می توانند موجب افسردگی شوند. بهر حال وقتی افسردگی شخص نیست، افسردگی به دلیل فقدان درمان ممکن است بدتر گردد.

علاوه بر عوامل موقعیتی, فشارزاهای دیگر نیز می توانند موجب افسردگی شوند. عدم تعادل شیمیایی, عوامل شخصیتی, مصرف دارو و الکل, بیماری جسمانی و تغذیه ناکافی همگی می توانند موجب افسردگی شوند. با د نظر گرفتن اینکه عوامل بسیاری می توانند بر روی بهداشت روانی تأثیر بگذارند, نکته مهم بازنگری سبک زندگی فرد واعمال و رفتارهای بهداشتی اوست.

 روشهای درمان:


همه اشکال افسردگی در صورت تحت تأثیر قرار دادن عملکرد باید جدی تلقی گردند. توجه دقیق جهت تعیین منبع افسردگی ـ تعارض درونی, عواطف سرکوب شده, و تغییرات رفتاری ـ جهت فهم و تعیین شیوه رشد و گسترش افسردگی و شیوه های درمانی بسیار مهم و الزامی است.

پیشنهادهای کلیدی برای کاهش افسردگی عبارت هستند از:


ورزش جهت کاهش تنش, بازنگری فعالیتهای ذهنی جهت زدودن افکار مزاحم روزمره تغییر در جنبه های معمول زندگی, ایجاد یک نظام حمایتی, و پیدا کردن یک شیوه بهداشتی (سالم) جهت ابراز عواطف. اگر این روشهای اولیه در کاهش و از بین بردن ناراحتی مؤثر نباشند, روشهای دیگری نیز در دسترس هستند. می توانید جهت بررسی شیوه های مختلف با یک دوست, همسر, روحانی, مشاور حرفه ای یا روان پزشک صحبت کنید. علاوه بر روشهای درمانی فوق, درمانهای دارویی نیز وجود دارند که با اثربخشی قابل ملاحظه ای به کاهش افسردگی کمک می کنند.

اگر خواهان کمک حرفه ای برای مقابله با افسردگی هستید, می توانید با یک مشاوره حرفه ای در دفتر مشاوره دانشگاه تماس برقرار نمائید. 

 

افسردگی در نوجوانان

 

  «احساس می‌کنم که خیلی بی‌کس هستم»، « همه از من متنفرند» من حتی خودم هم از خودم متنفرم . چگونه می‌توانم از این چاه نکبت خلاص شوم» «نمی‌توانم درس بخوانم» « من هیچ دوستی ندارم» آیا این جملات آشناست؟ آیا نظیر چنین جملاتی را از زبان نوجوان خود شنیده‌اید؟ افسردگی در بین نوجوانان بیشتر از آنچه قبلاً فکر می‌کردند، رایج است. نوجوانی که بنظر گوشه‌گیر و تنها می‌رسد، در بیشتر موارد درگیر یک دوره حل مسئله است. در حالیکه برای برخی دیگر یک مشکل جدی تر است که حتی در مواردی می‌تواند منجر به خودکشی شود. نوجوانان افسرده احساس غمگینی می‌کنند و ممکن است این حالت را بعنوان احساس بی‌کسی استنباط نمایند.

معمولاً اینگونه نوجوانان در ارتباطات خود با خانواده و دوستان راحت نیستند. آنها اغلب توانایی تمرکز حواس ضعیفی دارند، در شروع عمل و اقدامات خودانگیخته بی‌نهایت مشکل دارند، تغییرات قابل توجهی در نحوه تفکر و رفتار آنها مشاهده می‌شود، اغلب اوقات در طول شب با اختلالات خواب مواجهند و تغییراتی در الگوهای غذاخوردن آنها مشاهده می‌شود، ممکن است احساس شدید خستگی کنند، انگار خود را بزور حرکت می‌دهند یا برعکس برخی از آنان بسیار پرانرژی هستند، ممکن است احساس گناه یا بی‌ارزشی کنند.

نوجوانی که مبتلا به بیماری افسردگی است، اگر کمکی که به آن نیاز دارد دریافت نکند، ممکن است اقدام به خودکشی نماید. بطور عادی نوجوانان وقتی که غمگین باشند درباره غمشان شکایت یا صحبت می‌کنند و سعی می‌کنند که برای رفع آن کاری کنند. بطور کلی افراد در نوجوانی از والدینشان دور می‌شوند و بیشتر با همسالان خود تماس و ارتباط برقرار می‌کنند. تفاوت بین غم معمولی نوجوانان و افسردگی بستگی به مدت زمان، شدت و میزان انحراف خلق از خلق و رفتار معمول نوجوان دارد. نوجوانان به دلایل مختلف غمگین می‌شوند. نوجوانانی که بطور ممتد تحت فشار روانی هستند، افسرده می‌شوند و این موارد بیشتر در خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که مورد مشابهی در بین اعضای خانواده از افسردگی وجود داشته است.

چند نکته مهم

  • در اجرای انضباط از تقویت مثبت استفاده کنید. شرمساری و تنبیه در برقراری انضباط ممکن است باعث بروز احساس بی‌ارزشی و عدم کفایت در اداره امور زندگی در نوجوان گردد.

  • از ابراز حمایت بیش از حد و راهنمایی بی حد به نوجوان احتراز کنید. حمایت بیش از حد امکان هر گونه بروز اشتباهی را از نوجوان می‌‌ گیرد. هدایت و راهنمایی بیش از حد در زمینه آنچه که باید و آنچه که نباید توسط والدین باعث می‌شود که نوجوان فکر کند آنها به او اعتماد ندارند.

  • انتظار پذیرش مطلق از طرف نوجوان خود نداشته باشید.

  • از نوجوان خود انتظار تکمیل و برآوردن آرزوها و اهداف ناکام خود را نداشته باشید.

  • مجدداً ذکر می‌گردد که گاهگاهی احساس ناخشنودی در بین نوجوانان شایع است.

 علائم افسردگی نوجوانان

درصورتی که متوجه شدید حداقل 3 مورد یا بیشتر از موارد ذیل بمدت دوهفته یا بیشتر ادامه دارد احتمال ابتلا به افسردگی نوجوانی وجود دارد:

  • گریه کردن، غمگینی یا بداخلاقی

  •  گوشه گیری (احتراز از دوستان، فعالیتها و وقایع اجتماعی)

  •  مشکلات خواب

  •  مشکلات تغذیه

  •  افت عملکرد مدرسه ای

  •  فعالیت زیادی یا فقدان فعالیت انرژی

  • احساس گناه یا خودکم بینی

  • خستگی بیش از حد و دائمی

  • اشتغال ذهنی بیش از حد در مورد مرگ، مردن یا آرزوی مرگ

اگر نوجوانی که مبتلا به افسردگی است کمکی دریافت نکند ممکن است بعنوان یک راه فرار از این موقعیت، اقدام به خودکشی نماید.

چهارنشانه‌ای که احتمال اقدام به خودکشی را مشخص می‌کند عبارتند از :

1- تهدید یا صحبت کردن در مورد کشتن خود

2- ابراز آمادگی برای مرگ مثل بخشیدن مایملک خود، وصیت‌نامه، نامه‌های وداع، یا خداحافظی کردن)

3- بنحویی صحبت کردن که انگار هیچ امیدی به آینده ندارد.

4- احساس بیکسی و ناامیدی نسبت به خود یا سایرین

نوجوانانی که هر کدام از این علائم را نشان دهند بایستی حتماً به روانپزشک ارجاع شوند و کمک تخصصی ویژه دریافت کنند. اگر احساس می‌کنید که نوجوان شما ممکن است از افسردگی رنج ببرد پیشنهاد می‌شود که نسبت به ارجاع او به یک متخصص باتجربه بهداشت روان و انجام ارزیابی دقیق اقدام نمایید.

کمکهایی که شما می‌توانید بکنید:

  • داوطلب گوش دادن به صحبتهای آنان باشید. زمانی را واقعاً صرف نوجوان خود کنید. احساس نکنید که همیشه باید توان پاسخگویی به سئوالات آنها را داشته باشید . فقط گوش کنید.

  • مسئله مطرح شده توسط آنها را کاملاً جدی بدانید. آن مسئله ممکن است برای شما مهم نباشد ولی برای آنها اهمیت دارد. به نوجوان خود نشان دهید که مورد توجه شماست و سعی در درک او دارید.

  • نوجوان خود را تنها نگذارید. بیان این جمله کمکی به نوجوان نمی‌کند: «چیزی نشده، سرت را بالا بگیر، فردا حتماً روز بهتری خواهد بود، مسئله‌ای که بوجود آمده برای او کاملاً جدی و واقعی است.

  • نوجوان را تشویق کنید که با سایر بزرگسالان نیز همانند شما صحبت کند. به او پیشنهاد کنید که به آنها بعنوان یک دوست بزرگسال اعتماد کند. (این افراد مورد اعتماد والدین باشند)

  • سعی کنید نشان دهید که آنها برایتان اهمیت دارند. آنها ممکن است از شما دوری کنند. در کنار آنها بمانید. سعی کنید شرایطی را فراهم کنید که با شما کاری را بطور مشترک انجام دهند. به آنان تأکید نکنید که بایستی شاد باشند. با آنها و احوالشان کنار بیایید.

  • به موقع به آنها پیشنهاد کمک کنید. دریافت کمک به موقع مانع از فرورفتن نوجوان در افسردگی عمیق تر می‌شود و پیشگیری از بروز اختلال می‌گردد.

  • سعی کنید تا علت اندوه نوجوان را دریابید . منشاء غم کجاست؟ با درک منشاء بروز غم نوجوان بهترین وسیله برای آزادساختن خود از اثرات آنرا در اختیار دارد.

  •  انتظار طرد داشته باشید. اگر سعی در ارتباط یا حمایت از نوجوان افسرده‌ای را دارید تعجب نکنید که گاهی پاسخهای منفی و یا رفتار تحریک پذیری نشان دهند. این وضعیت را شخصی و خصوصی تعبیر نکنید. یک اصل مهم صبوری و تحمل است.

بخاطر داشته باشید که شما نمی‌توانید مسئول اعمال شخص دیگری که تحت فشار روانی یا افسردگی یا افکار خودکشی است باشید. آنچه که شما می‌توانید انجام دهید ایفای نقش بعنوان یک دوست مسئول علاقمند در کنار نوجوان به هنگام موقعیتهای سخت می‌باشد. در این برهمه زمانی می‌توانید به نگرانی‌های آنها گوش کنید، از آنها حمایت کنید و برای دریافت کمک‌های تخصصی آنها را راهنمایی و ارجاع دهید.

 

روانشناسی چیست ؟

تاریخچه :

 روانشناسی از تمام نظام‌های علمی موجود قدمت بیشتری دارد. می‎توان ریشه‌های آن‌را تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود. ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی پیشینه‌ای دراز اما تاریخچه‌ای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع کننده اصطلاح «روان‌شناسی» است (۱۹۵۰). معنی ریشه کلمه روان‌شناسی از کلمه (روان) بمعنای "روان در زبان یونانی است. تا حدود اواخر سده نوزدهم، روان‌شناسی به عنوان شاخه‌ای از علم فلسفه شناخته می‌شد. و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگ‌ها در نظر گرفته می‌شد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی می‌گردید. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وندت (که به پدر روان‌شناسی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روان‌شناسی قرار داشت. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام "اصول روان‌شناسی به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روان‌شناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح گردیده بودند، پاسخ داد. از دیگر افراد مطرح در این رشته هرمن ابینگواس (پیشتاز تحقیقات حافظه)، دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرآیند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) می‌باشند.

در همین حال، شخصی بنام زیگموند فروید که تحصیل کرده رشته اعصاب‌شناسی بوده و آموزش رسمی در خصوص روان‌شناسی ندیده بود، روش روان درمانی را ابداع و مورد استفاده قرار داد که بنام تجزیه و تحلیل روحی شناخته می‌شود. شناخت فروید از ذهن به طور گسترده بر پایه روش‌های تفسیری و درون‌گرایی است. ولی تمرکز خاص آن بروی حل مشکلات روان‌پریشی و آسیب‌شناسی روانی قرار دارد. تئوری‌های فروید بسیار مشهور گردیدند دلیل این معروفیت احتمالاً به خاطر درگیر بودن آن با موضوعاتی از قبیل جنسیت و سرکوب به عنوان جوانب عمومی توسعه روان‌شناسی می‌باشد. در آن زمان، این مسائل به صورت عمده به عنوان موضوعات ممنوعه در نظر گرفته می‌شدند. و فروید مبدلی فراهم آورد که بتوان راجع به این مسائل به طور باز در مجامع مبادی آداب بحث و گفتگو نمود. اگرچه در روان‌شناسی امروزی، تئوری‌های فروید اساسا مورد توجه نیستند ولی کاربرد خاص او در تبدیل روان‌شناسی به موضوعی بالینی بسیار تاثیرگذار بود.

به عنوان بخشی از عکس‌العمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روان‌شناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی بمنزله روش راهنمائی تئوری روان‌شناسی معروف گردید. روانشناسانی از قبیل جان بی. واتسون، ادوارد تورندیک و بی. اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روان‌شناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیت‌های درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را می‌توان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگراً اظهار داشت که روان‌شناسی» رشته‌ای کاملاً تجربی از علوم طبیعی است، ""اشکال درون‌گرایی از اجزای لازم این روش‌ها محسوب نمی‌گردند«و اینکه»رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند."

رفتارگرایی در تمامی سال‌های آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روان‌شناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه بنام تبلیغ) تئوری‌های شرطی شدن به عنوان مدل‌های علمی رفتار انسان بود. به‌هرحال، کم کم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد به‌نظر می‌رسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرآیند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ختم کننده دوران رفتارگرایی به‌شمار می‌آید.

چامسکی اثبات نمود که زبان را نمی‌توان به‌صورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرآیندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آن‌ها را تحت عنوان توهم رد می‌کردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت باندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر این بیشتر بروی بازنمائی‌های درونی حساب باز نمایند.

روان‌شناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و به‌عنوان عکس‌العملی نسبت به مثبت‌گرایان و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روان‌شناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی بر آمد. ریشه‌های تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیست‌ها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازه‌گیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او به‌عنوان موجودی زنده خواهد گشت.

برخی دیگر از تئوریسین‌های این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.

ظهور فناوری رایانه‌ای نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این فناوری به‌همراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش شناخت‌گرایی به‌عنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.

ارتباطات بین مغز و عملکرد دستگاه عصبی نیز متداول گردید. دلیل این رایج شدن قسمتی به آزمایشات افرادی مانند چارلز شرینگتون و دونالد هب و قسمتی به مطالعات دانشمندان در خصوص جراحت مغزی (همچنین بخش روان‌شناسی اعصاب شناختگرا را ببینید) برمی گشت. با توسعه فناوری‌های اندازه‌گیری عملکرد مغز، روان‌شناسی اعصاب و علوم مربوط به اعصاب بخش‌های فعال در روان‌شناسی امروزی گردیدند.

با درگیری علوم دیگر (از جمله فلسفه، دانش رایانه و علوم مربوط به اعصاب) جهت شناخت و فهم ذهن،

چتری از علوم شناخت‌گرا به‌عنوان ابزار تمرکز تلاش‌ها در مسیری سازنده تشکیل گردید.

به‌هرحال، بسیاری از روانشناسان از آنچه به‌عنوان مدل‌های «مکانیکی» ذهن انسان و طبیعت او مطرح بود، دلخوشی نداشتند. حلقه کامل افراد این دست، می‌توان به روان‌شناسی تبدیل شخصیت و روان‌شناسی تحلیلی کارل جانگ اشاره نمود که در طلب برگشت روان‌شناسی به ریشه‌های روحانی خود بودند. دیگران مانند سرگئی موسکویکی و گرهارد داوین اعتقاد داشتند که رفتار و فکر در ذات خود الزاماً با هم تعامل داشته و در جستجوی قالب گذاری روان‌شناسی در قالب وسیعتر مطالعات علوم اجتماعی بودند که این علوم نیز در ارتباط مستقیم با مفهوم اجتماعی تجربه و رفتار هستند. 

 

روان شناسی عبارت است از مطالعه و شناخت علمی چگونگی و چرایی ابعاد مختلف رفتار موجود زنده، به ویژه انسان. در این تعریف بیشترین توجه به رفتار و جنبه های مختلف آن است. به دیگر سخن، به یک معنا می توان روان شناسی را رفتار شناسی نامید، چرا که موضوع اصلی روان شناسی به عنوان یک علم رفتاری ، مطالعه فعالیت ها و واکنش های حیوان وانسان در شرایط و موقیعت های مختلف است.

و اما منظور از " رفتار" آن دسته از حالت ها، عادت ها، فعالیت ها، کنش ها و واکنش های نسبتاً پایداری است که از انسان سر می زند و همواره قابل مشاهده، اندازه گیری ، ارزیابی و پیش بینی است.

رفتارهای انسانی را می توان به انواع مختلف تقسیم کرد، از جمله:

رفتار شخصی

: رفتاری است که کاملاً جنبه شخصی دارد، مثلاً فردی همواره لباس قهوه ای رنگ می پوشد و یا عادت دارد روزی سه مرتبه مسواک بزند.

رفتار شغلی

: یعنی رفتار خاص یا عادتی که انسان در کار و حرفه از خود نشان می دهد، مثلاً همیشه بعد از نماز صبح کارش را شروع می کند ویا همواره با دو انگشت تایپ می نماید.

رفتار تحصیلی

: عبارت است از رفتار کودک یا بزرگسال در ارتباط با امور تحصیلی، فی المثل دانش آموزی همیشه قبل از تدریس معلم درس مورد نظر را مطالعه می کند و یا این که برای یادگیری بهتر خلاصه نویسی کرده، با صدای بلند درس می خواند.

رفتار اجتماعی:

رفتار فرد در تعاملات بین فردی  و معاشرت های اجتماعی است، به عنوان نمونه خوش قول بودن و تقدم درسلام داشتن.

در ارزیابی رفتار باید توجه کرد که رفتار چه کسی، در چه شرایط  و موقعیتی و با چه فراوانی و شدتی مورد بررسی قرار می گیرد؛ چرا که زمانی می توانیم برداشت وتفسیر جامعی از رفتار یک فرد داشته باشیم که شرایط زمانی و مکانی، موقعیت بروز رفتار و ویژگی های زیستی ، ذهنی و روانی وی را مورد توجه کافی قرار دهیم.

شاخه های مختلف روان شناسی

از زمانی که روان شناسی به عنوان یک علم مستقل مطرح شده است، روان شناسان در زمینه موضوعات خاص، پژوهش های فراوانی به عمل آورده اند، به گونه ای که امروزه شاهد شعب و شاخه های مختلف روان شناسی هستیم.

متداول ترین شاخ های روان شناسی عبارت است از:

1- روان شناسی رشد و کودک

روان شناسی کودک به مطالعه مستمر رشد از زمان تشکیل نطفه تا دوران بلوغ و نوجوانی می پردازد.

موضوعاتی از قبیل نقش وراثت و محیط در شکل گیری شخصیت کودک، چگونگی رشد بدنی، ذهنی،عاطفی، کلامی، اجتماعی ، حسی و حرکتی، همچنین نحوه بازی، خویشتن داری، تقلید و همانند سازی کودک و نوجوان و تحولات دوران بلوغ در این شاخه از روان شناسی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.

2- روان شناسی شخصیت

در این شاخه از روان شناسی ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.

3- روان شناسی اجتماعی

روان شناسی اجتماعی ازتعامل فرد واجتماع، قانون های روانی گروه ها و سازمان های اجتماعی بحث می کند و در زمینه هایی از قبیل: معیارها و هنجارهای اجتماعی، مناسبات بین گروهی، باورهای عام، تکوین بازخوردها وتغییرنگرش ها و نقش رسانه ای جمعی به مطالعه و تحقیق می پردازد.

4- روان شناسی بالینی

این رشته از روان شناسی ویژگی های شخصیتی، اختلالات عاطفی و مشکلات رفتاری افراد را با بهره گیری از ابزارهای روان شناختی مورد بررسی ودرمان قرار می دهد.

5- روان شناسی مرضی

در این شاخه از روان شناسی اختلالات عاطفی و رفتاری و بیماری های مختلف روانی مورد بررسی قرار گرفته، روش های درمانی متداول در جهت حفظ بهداشت روانی ارائه می شود.

6- روان شناسی کودکان استثنایی

روان شناسی کودکان استثنایی به مطالعه ویژگی های جسمی، روانی، حسی، حرکتی، شناختی و اجتماعی کودکان عقب مانده ذهنی، نابینا و نیمه نابینا، ناشنوا و نیمه ناشنوا، ناسازگار، مصروع، کودکان معلول جسمی- حرکتی، دانش آموزان مبتلا به اختلال خاص در یادگیری و کودکان و نوجوانان تیز هوش و خلاق می پردازد. این شاخه از روان شناسی همچنین در زمینه علل مختلف معلولیت، راه های پیشگیری از معلولیت و روش های اصلاح و ترمیم نارسایی ها و اختلالات رفتاری مباحثی را مطرح می کند.

7- روان شناسی تربیتی

این رشته ازروان شناسی که درواقع مهمترین وکاربردی ترین رشته های روان شناسی است، تلاش دارد اصول، قوانین و یافته های روان شناسی و شاخه های مختلف آن را در قلمرو تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار دهد. در روان شناسی تربیتی موضوعاتی از قبیل: روشهای مختلف یادگیری و قوانین آن، فرایند تفکر و اندیشیدن، یادآوری و به یادسپاری، حافظه و فراموشی، هوش و انگیزش، سنجش و اندازه گیری و کاربرد آزمون های روانی، نقش معلم و متعلم در انتقال یادگیری، شرایط و موقعیت یادگیری، انضباط و پیشرفت تحصیلی مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد.

روان شناسی تربیتی و قلمرو آن

همان گونه که پیش تر اشاره شد موضوع اصلی روان شناسی تربیتی یا پرورشی به کار بستن قواعد و یافته های شاخه های مختلف روان شناسی در فرایند تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر هدف اصلی روان شناسی تربیتی توجه عمیق به امر مهم آموزش و پرورش و پرداختن به عوامل مؤثر در یادگیری، پیشرفت تحصیلی، سازگاری، تحول ذهنی و روانی و رشد متعادل انسان است.

ارکان اصلی روان شناسی تربیتی

به طور خلاصه می توان موضوعات، پایه ها یا ارکان اصلی روان شناسی تربیتی را در هفت محور زیر مورد توجه قرار داد:

1- قوانین و عوامل موثر در فرایند یادگیری

2- ویژگی های یادگیرنده یا تربیت شونده

3- موضوع یادگیری یا پیام تربیتی

4- موقیعت یادگیری یا شرایط انتقال پیام تربیتی

5- روش های تعلیم و تربیت یا انتقال پیام

6- ویژگی های مربی یا انتقال دهنده پیام

7- ارزیابی و ارزش سنجی