سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

7 گام برای خلق زندگی مطلوب

همه ما آرزو داریم کارهای بزرگ انجام دهیم و صاحب عالی ترین وضعیت ها باشیم. با این وجود بسیاری از ما به نتایج مطلوب خود دست نمی یابیم. شکایت می کنیم که موفقیت کافی در زندگی مان نداریم.

انگشت اشاره خود را به سوی مشکلات بیرونی که برای مان اتفاق می افتند می گیریم و زندگی را مشکل تر می کنیم. اما آن چه که باید درک کنیم و به ذهن بسپاریم این است که بزرگی در درون تمامی ما وجوددارد. این ما هستیم که باید آن را از درون خود بیرون بکشیم. صرف نظر از شرایط شخصی، جو اقتصادی و دسترسی به منابع، این درک به ما کمک می کند تا به این نکته پایبند باشیم که هر یک از ما بیش از آن چه که فکر می کنیم قدرتمند هستیم.

همه ما این توانایی را داریم که در زندگی مطلوب خود را بسازیم. تنها باید بدانیم که چگونه آن را انجام دهیم. آیا فرمول دقیقی وجود دارد؟ خیر. اما جنبه های خاصی وجود دارند که افراد موفق به نمایش می گذارند و هرکسی می تواند آن را انجام دهد. آن ها نمی توانند جهش آغازین زندگی تان باشند و آن چه را که برای زندگی تان می خواهید، جذب کنند. به سختی می توانید فرد موفقی را بیابید که از این 7 نکته پیروی نکرده باشد:

خلق زندگی مطلوب, موفقیت در زندگی, زندگی عالی

1- مسوولیت زندگی خود را کمتر از 100 درصد قبول نکنید
یکی از افسانه های فراگیر این است که شما مستحق یک زندگی عالی هستید و این که به هر حال جایی، کسی مسوول پرکردن زندگی ما با شادی مداوم، انتخاب شغلی هیجان انگیز، پرورش خانواده و ارتباطات سعادتمند شخصی خواهدبود. اما واقعیت این است که تنها یک فرد وجود دارد که مسوول کیفیت زندگی شماست. آن فرد شما هستید.

هر نتیجه ای در زندگی شما محصول اعمال شماست. درآمد، قرض، ارتباطات، سلامتی، تناسب اندام و رفتارها. آن شخصی که در آینه بر شما تاثیر می گذارد، راهنمای اصلی زندگی تان است. به او سلام کنید.

فکر می کنم هرکسی در اعماق وجود خود این نکته را می داند اما فکر می کند می تواند یاری کند. بسیاری از افراد با فکر کردن به عوامل بیرونی که منبع خطا، ناامیدی و عدم شادی هستند، زندگی خود را تباه می کنند. اما حقیقت این است که عوامل بیرونی تعیین کننده زندگی شما نیستند. شما کنترل کامل روی کیفیت زندگی خود دارید.

افراد موفق برای افکاری که دارند، تصاویری که در ذهن می بینند و اعمالی که انجاممی دهند، کاملا مسوول هستند. آن ها وقت و انرژی خود را برای سرزنش کردن و شکایت تلف نمی کنند. آن ها تجربیات خود را ارزیابی می کنند و تصمیم می گیرند که آیا نیازی به تغییر آن ها هست یا نه. آن ها با شرایط سخت رو به رو می شوند و به منظور خلق زندگی مطلوب خود خطر می کنند.

2- برای این که چرا در این وضعیت هستید دلیل روشنی داشته باشید
باور من این است که هریک از ما با هدفی به دنیا آمده ایم. شاید شناسایی، تصدیق و احترام به این هدف از مهم ترین کارهای افراد موفق است. آن ها برای درک این که برای انجام چه کاری این جا هستند وقتی می گذارند و سپس با اشتیاق و انرژی آن را دنبال می کنند. اگر نمی دانید که قرار است چه کاری انجام دهید، به نشانه های اطراف خود دقت کنید. کمک و راهنمایی خواستن از دیگران مفید است؛ اما فراموش نکنید که روی خود متمرکز شوید. رفتارهای تان، گرایش ها، علایق و بی علاقگی ها و تجربیات زندگی تان.

آن چه را که کارآیی دارد یا کارآیی ندارد، بشناسید. اگر لازم است تمامی آن ها را بنویسید. با آن چه که کشف خواهید کرد، شگفت زده خواهیدشد.

3- تصمیم بگیرید که چه می خواهید
به نظر ساده می رسد، اما مشکل اینجاست: بسیاری از افراد را می بینیم که بسیار پرمشغله هستند، اما راضی نیستند و احساس نمی کنند که کار مطلوبی انجام می دهند. آن ها از نظر جسمی خسته اند، از نظر روحی خشک هستند. بسیار از آن چه که دوست دارند باشند دورند. گویی روی تردمیل می دوند و به سرعت به ناکجا می روند. چرا؟ زیرا آن چه را که می خواهند طراحی نکرده اند و بعد برای رسیدن به آن گام برنداشته اند.

به جای شناسایی اهداف خاص، مراحل مهم و رویاها (منظورم رویاها و اهداف بزرگ است) خود را با کارهای روزمره و پرداختن به امور بی اهمیت سرگرم می کنند. در پایان هم... می توانید حدس بزنید... انرژی زیادی را هدر می دهند. در ضمن، دیگر الهاماتی ندارند و با وجودشان در ارتباط نیستند و یک زندگی نامتعادل را تجربه می کنند.

یکی از مهم ترین دلایل این که چرا بسیاری از افراد به آن چه می خواهند نمی رسند این است که تصمیم نگرفته اند که چه می خواهند. آن ها آرزوهای خود را به روشنی و با جزییات دقیق تعریف نکرده اند. موفقیت از نظر شما چگونه است؟ تعریف همه از موفقیت یکسان نیست و نباید هم باشد.

اجازه ندهید که احساسات متمایل به زشتی و سیاهی، مانعی در برابر بزرگ آرزوکردن تان باشد. به محض این که در رویایی بزرگ غرق می شوید و واقعا آن را دنبال می کنید، ذهن ناخودآگاه خلاق تان با ایده هایی بی نظیر برای تحقق آن ظاهر می شود. جذب افراد، منابع و موقعیت های موردنیاز برای تحقق رویای تان را آغاز خواهید کرد. رویاهای بزرگ نه تنها الهام بخش هستند، بلکه دیگران را وا می دارند که نقشی بزرگ ایفا کنند.

خلق زندگی مطلوب, موفقیت در زندگی, زندگی عالی

4- باور داشته باشید که امکان پذیر است
در گذشته دانشمندان بر این باور بودند که انسان به به اطلاعاتی که از دنیای بیرون ذهن جریان می یابند، پاسخ می دهند. اما امروز دریافته اند که برعکس، ما به آن چه که ذهن، براساس تجربیات گذشته انتظار رخ دادنش را دارد، پاسخ می دهیم. درواقع ذهن دستگاهی بسیار قدرتمند است؛ می تواند هرچیزی را که می خواهید در اختیارتان قرار دهد. اما شما باید باور کنید آن چه که می خواهید امکان پذیر است.

همچنان که در باور کردن خود گام بر می دارید، صدای بخش شکایت کردن را به حداقل برسانید. به آن چه که درباره اش شکایت می کنید دقت کنید. چاق هستم. خسته ام. از قرض خلاص نمی شوم. شغل بهتری نمی یابم. ارتباطم با پدرم را نمی توانم تحمل کنم. هرگز نیمه گمشده ام را نمی یابم. شکوه ها و شکایت های خود را بررسی کنید. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بتوانید کاری برای آن ها انجام دهید. آن ها در مورد افراد دیگر، چیزهای دیگر یا وقایع دیگر نیستند. آن ها درباره شما هستند.

5- خود را باور داشته باشید
اگر می خواهید در خلق زندگی رویایی تان موفق باشید، باید باور داشته باشید که توانایی تحقق بخشیدن به آن را دارید. نام آن را احترام به خود، اعتماد به نفس یا تایید خود یا هرچیز دیگری که بگذارید، باوری عمیق است که نسبت به آن دارید. توانایی ها، منابع داخلی، استعدادها و مهارت ها برای خلق نتیجه ی رویایی تان.

تصمیم بگیرید که باور دارید که تمام تجربیات خود را خلق می کنید. خودتان، موفقیت را تجربه خواهید کرد و همین شما درد، تلاش و ستیز را نیز تجربه خواهیدکرد. کمی عجیب به نظر می رسد، اما قبول این سطح از مسوولیت، قدرت بخش است. بدین معنی ست که شما می توانید کاری انجام دهید. تغییر ایجاد کنید و هرچیزی باشید برخورد با موانع تنها بدین معنی ست: تپه ای کوچک برای جهش از روی آن.

6- تبدیل به منفی نگر معکوس شوید
این نکته رک و بی پرده است: تصور کنید که چقدر موفقیت آسان تر می شد اگر همیشه از جهان انتظار داشتید که از شما پشتیبانی کند و موقعیت هایی را برای تان فراهم سازد. افراد موفق فقط همین کار را می کنند.

7- قدرت هدف گذاری را آزاد و رها بگذارید
متخصصان علم موفقیت می دانند که مغز ارگانیسمی هدف جوست. هر هدفی که به ذهن ناخودآگاه خود می دهید، شب و روز کار می کند تا به آن برسد. به منظور درگیرکردن ناخودآگاه تان، هدف باید قابل ارزیابی باشد. وقتی هیچ معیاری برای ارزیابی وجود ندارد، تنها چیزی که می خواهید یک آرزو، یک ترجیح یا یک ایده خوب است.

گاهی فقط نیاز داریم که یک  هدف اولیه تعیین کنیم تا راه را آغاز کنیم و این خوب است. حداقل کمی فعالیت به همراه دارد تا به آن برسیم. قدم اول می تواند تغییری فوری در حوزه خاصی از زندگی تان باشد. آیا از چیزی که هم اکنون در حال رخ دادن است خشنود هستید؟ برای مطلوب تر کردن آن درخواستی نکنید و با خودتان قدمی بردارید تا تغییری ایجاد کنید.

ممکن است ایجاد تغییر برایتان ناراحت کننده و دشوار باشد. شاید مجبور باشید که وقت، پول و یا تلاش بیشتری صرف کنید. شاید کسی بخاطر آن ناراحت شود و یا باعث شود که از تصمیم خود احساس بدی داشته باشید، شاید تغییر دادن دشوار باشد و یا موقعیتی را از دست بدهید، اما ادامه دادن انتخاب شماست، پس چرا به شکایت ادامه می دهید؟ یا می توانید برای آن کاری بکنید یا نه. انتخاب شماست و برای انتخاب خود مسئول هستید.

اکنون زمان برنامه ریزی گامهای بعدی برای ادامه حرکت و پیشروی سریعتر رسیده است.
آیا این فکر که می توانید زندگی خود را تبدیل به آن چیزی کنید که می خواهید باشد، احساس آسودگی به همراه ندارد؟ آیا شگفت انگیز نیست که موفقیت هایتان به شخص دیگری بستگی ندارد؟

بنابراین اگر لازم است که تنها یک کار انجام دهید تا امروزتان با دیروز فرق داشته باشد، چنین عمل کنید: مسئولت 100% تمامی جوانب زندگی تان را برعهده بگیرید. برای ایجاد تغییر تصمیم بگیرید، هر بار یک قدم. وقتی فرایند را آغاز کردید، کشف خواهید کرد که با کنترل افکار، تصویرسازی ذهنی و اعمال خود می توانید به آن چه که می خواهید دست یابید.

استقبال ساده از تشریف‌فرمایی بهار


استقبال از بهار, آمدن بهار ,زیباترین فصل سال

کم‌کم به هفته‌های آخر سال نزدیک می‌شویم و این روزها با تمام زیبایی که به خاطر آمدن بهار با خود به همراه دارد، با حس و حال عجیبی آمیخته است که نمی‌توان منکر رگه‌های پنهان اضطراب در آن شد.

شاید تعطیلات طولانی در کشور ما که حتی رفتن به یک پزشک متخصص را باید برای چند هفته فراموش کنیم یکی از دلایل آن باشد، زیرا در هفته‌های آخر سال تمام کارهای عقب‌مانده‌مان صف می‌کشند تا قبل از تعطیلات انجام شوند. اما استقبال از بهار این زیباترین فصل سال که زیبایی‌اش نه‌تنها در رنگ‌های درختان و گل‌ها، بلکه در معانی زیبایی است که برای ما انسان‌ها به همراه دارد و در هفته‌های بعد در مورد آن بیشتر صحبت می‌کنیم، باید خیلی آسان‌تر از این چیزی باشد که تعریف کرده‌ایم.

 

با تمام احترام و علاقه‌ای که به فرهنگ اصیل و دوست‌داشتنی‌مان داریم، نمی‌توانیم منکر این واقعیت شویم که گاهی زیبایی لحظاتی خاص را به خاطر عرف و باید و نبایدهای فرهنگی‌مان از دست می‌دهیم. نگاهی به مراسم ازدواج در کشورمان بیندازید. زیباترین اتفاق زندگی هر کس، یافتن همراه زندگی است، اما آداب و رسوم دست و پاگیر که به بهانه فرهنگ ایرانی وارد این اتفاق زیبا می‌شود، گاهی بقدری سخت و طاقت‌فرساست که جوان قید یافتن شریک زندگی را می‌زند و عطایش را به لقایش می‌بخشد.

در حالی که می‌توان خیلی زیباتر و ساده‌تر، ازدواج کرد و از مراحل آشنایی تا زیر یک سقف رفتن، به جای تحمل استرس، لذت برد. ازدواج که بیشتر مواقع یک‌بار در زندگی فرد اتفاق می‌افتد، اما آمدن بهار و استقبال از آن یک اتفاق هر ساله است پس لزوم بازنگری در باید و نباید‌های فرهنگی برای تشریف‌فرمایی بهار، لازم و ضروری است در غیر این صورت خانواده‌ها هر سال به جای لذت مضاعف در این روزها، استرس و در نتیجه اختلافات مضاعف را تجربه می‌کنند.

چاردیواری‌ها شباهت عجیبی به هم دارند، بعضی‌ها چهل متر و بعضی‌ها چهارصد متر هستند اما در نهایت، همه‌شان یک آشپزخانه، یک آیفون، یک گاز و... دارند. همان‌طور که خانه‌هایمان شبیه هم است با کمی اختلاف سایز و قیمت اجناس چیده شده در آن، دغدغه‌های زندگی‌مان هم شبیه هم است. این روزها همه خانه‌ها گرفتار حرف‌های مشابهی هستند که باید به کمک هم کاری کنیم تا این حرف‌ها کمرنگ شود تا بتوانیم رنگارنگی بهار را ببینیم. با هم نگاهی به حال و هوای این روزهای چاردیواری‌مان بیندازیم.
 
عید کجا بریم سفر؟
درست است که طبیعت زیباترین جلوه‌اش در فصل بهار است، اما سفرهای نوروزی باتوجه به هزینه‌های بالای این روزها و مشکلات اقتصادی برخی خانواده‌ها، یک دردسر جدی در اولین ماه سال است. سفر، روح را آرام می‌کند، درس زندگی به فرزندان می‌آموزد و فرصت یک نفسگیری برای روزهای آینده را می‌دهد، اما اگر قرار باشد به یک کار اجباری آن هم به دلیل حرف مردم یا این‌که چون همه می‌روند سفر ما هم باید برویم، تبدیل بشود، دیگر هیچ‌کدام از خاصیت‌هایش را نخواهد داشت. چند سالی است که موج سفرهای خارجی هم به راه افتاده است و دیگر حتی خانواده‌هایی که سطح اقتصادی متوسط رو به بالایی دارند هم از نگرانی کجا برویم در امان نیستند، زیرا هزینه این سفر‌ها حتی برای آنها هم مشکل است.

می‌شود به جای یک سفر پر هزینه و چند روزه چند سفر یکروزه و کم‌هزینه داشت. به طبیعت زیبای اطراف محل سکونت سرک کشید و زیبایی‌هایی را دید که برای دیدنش به دلار و سفر خارجی نیازی نیست. باید از شرایط لذت برد و بهار بهترین زمان برای تمرین دیدن زیبایی‌هاست.

استقبال از بهار, آمدن بهار ,زیباترین فصل سال

خرید‌های پر حاشیه به بهانه عید
یکی از قوانین فرهنگی ما برای استقبال از بهار، نو‌نوار شدن و خرید لباس عید است، اما زندگی پدران ما به گونه‌ای بود که در تمام طول سال خرید خاصی انجام نمی‌دادند و عید بهانه‌ای می‌شد تا خودشان و خانواده را نونوار کنند، اما این روزها وضع فرق کرده است. تقریبا در تمام طول سال هر خانواده‌ای باتوجه به بودجه خود خرید‌های لازم و حتی غیر لازمی دارد که واقعا نیازی به خرید در روزهای پایانی سال و در ازدحام مغازه‌ها و خیابان‌ها نیست.

البته نه این‌که خرید عید را به کل تعطیل کنیم، اما می‌توانیم خیلی مختصر‌تر و در حد نیاز و قبل از رسیدن به روزهای آخر این کار را انجام دهیم. بخصوص برای بچه‌ها که خرید عید حال و هوای دیگری دارد، اما آن را به یک تکلیف برای خودمان و خانواده‌مان تبدیل نکنیم زیرا متضرر می‌شویم.

تکاندن خانه و خستگی‌های به جا مانده
خانه‌تکانی یکی از قوانین زیبا و پر مفهوم شب‌های عید در فرهنگ ماست. تمیزی باعث آرامش است و خانه جایی است که باید تمیز و مرتب باشد تا افراد بتوانند در آن به آرامش روحی برسند، اما اگر بخواهیم در دو روز تمام خانه را بتکانیم و مثل یک مشق اجباری که در آخر شب می‌نویسیم و کسل و خسته‌مان می‌کند، روزهای آخر سال را به شست‌وشوی در و دیوار مشغول باشیم، دیگر لذت این خانه بهاری را نخواهیم برد. زمستان‌های سخت قدیم و خانه‌هایی که با انواع وسایل دود‌زا گرم می‌شد، چاره‌ای جز این نداشت که وقتی کرسی‌ها را جمع می‌کردند و به بهار نزدیک می‌شدند، خانه را که چندان بزرگ و پر وسیله نبود، خیلی خوب تمیز کنند. آن زمان از پرده‌های چند لایه تشریفاتی در پشت پنجره‌های خانه خبری نبود. این همه تیر و تخته و وسایل اضافی دردست و پا موج نمی‌زد و خانه‌تکانی هر چندسختی خودش را داشت، اما کاری بود که با قاعده و بخوبی انجام می‌شد.

حال که بیشتر خانه‌ها با شوفاژ و بخاری‌های بدون دوده گرم می‌شوند و زمستان‌مان هم از زمستانی افتاده، خانه‌تکانی کمی متفاوت شده است. لزومی ندارد در چند روز و به صورت فشرده تمام در و دیوارها را بشوییم و خانه را بتکانیم. می‌شود در طول چند هفته و هر بار یک قسمت از خانه را تمیز کرد. بهتر و راحت‌تر این است که نظافت خانه در تمام طول سال انجام شود. برای مثال دیوارهای اطراف کلید و پریزها که جای دست در آن می‌ماند، هر ماه تمیز شود. لوستر‌ها سه ماه یک‌بار برق بیفتد، فرش‌ها و مبل‌ها چند وقت یک‌بار لکه‌گیری شود و خلاصه تمیز‌کردن شیشه‌ها و شستن پرده‌ها بماند برای ماه اسفند تا به‌جای آن‌که با ورود به این ماه، فریاد بزنیم: بازهم خانه‌تکانی! خیلی راحت و بی‌دردسر در چند روز بتوانیم خانه‌مان را تمیز و بهاری کنیم.

اگر فرزند شما خجالتی است ،بخوانید


کودک خجالتی, خجالتی بودن فرزند, کودک کم رو

یکی از بزرگترین آرزوهای والدین آن است که کودکانشان بتوانند در جامعه به بهترین شکل ممکن حضور پیدا کنند. البته این حضور خواه ناخواه توأم می شود با ابراز نظر و عقیده کردن. حضور در جامعه یعنی بتوانیم با اعتماد به نفس واقعی، توانایی و استعدادهای پنهانی خود را به معرض نمایش بگذاریم و در برابر عقاید مخالف با خود مدیریت درستی انجام داده و به شکلی صحیح آن ها را حل و فصل کنیم.

اما برخی از کودکان قادر نیستند به راحتی در جمع حضور پیدا کنند. این کودکان با دوستان خود ارتباط صمیمی و دوستانه ای برقرار نمی کنند و به دنبال آن همیشه در اظهار نظر کردن با مشکل روبرو می شوند. والدین آن ها مدام شاکی از آنند که چرا کودک من نمی تواند حق و حقوقش را از جامعه بگیرد؟ چرا نمی تواند با اطرافیانش راحت ارتباط برقرار کند و دوست شود؟ گاهی رفتارهای این کودکان، والدینشان را به ستوه می آورد. شاید شما هم شنیده باشید که والدین اذعان می کنند کودک من توانایی های زیادی دارد اما همین که در مقابل عده ای غریبه قرار می گیرد اصلا اسم خودش را هم فراموش می کند، چه برسد به اینکه بخواهد توانایی های خود را نشان دهد. در این جا ما به چند راهکار عملی که والدین می توانند از آن برای افزایش مهارت های اجتماعی کودکشان استفاده کنند اشاره می کنیم.
 
خجالتی بودن را برچسب نکنید
یکی از اشتباهات رایجی که والدین در تربیت کودک خود مرتکب می شوند زدن برچسب کم رویی به آن هاست. هیچگاه در مقابل دیگران، کودک خود را کم رو یا خجالتی صدا نزنید. برچسب زدن این القاب شخصیت کودک را به سمت همان رفتار های قبلی خود سوق می دهد. او در ناخودآگاه خود، خود را فردی ضعیف و کم مهارت می بیند. فردی که قادر نیست با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کرده و نهایتا فردی است که به کم رویی شناخته می شود. اگر کسی نیز در مقابل کودکتان به شما گفت فرزندتان چقدر خجالتی است، بگویید"نه باید به فرزند من زمان داده شود تا بتواند خود را با موقعیتی که در آن قرار گرفته انطباق دهد". اگر شما از آن دست والدینی هستید که خجالت کشیدن فرزند خود را مایه تمسخر و خنده قرار می دهید، بدانید که سخت در اشتباهید. گاهی برای خنده در جمع به کودکان لقب دست و پا چلفتی می دهیم. ساعاتی را با دیگران می خندیم. اما نمی دانیم که چقدر شخصیت فرزند مان را زیر پا له می کنیم و بر ناتوانایی او در برقراری ارتباط می افزاییم.

به جای کودکتان جواب ندهید
گاهی اتفاق می افتد کسی از فرزند شما سوالی می پرسد، ولی قادر نیست جواب سوال طرف مقابل را به خوبی پاسخ دهد. ممکن است در این شرایط حتی دستش را جلوی صورتش بگیرد یا خود را پشت سر شما قایم کند. در این مواقع لازم نیست شما به جای او پاسخ سوال را دهید یا حتی به جای او به خاطر پاسخ ندادنش معذرت خواهی کنید. فقط کافی است موضوع بحث را سریعا عوض کرده و او را از حالت فشار و تنش ایجاد شده خارج نمایید. یادمان باشد هر کجا که می نشینیم از نگرانی خود در رابطه با کم رویی و خجالتی بودن فرزندمان سخن نگوییم. بازگو کردن این مسئله به طور مداوم، این ذهنیت را برای فرزندمان ایجاد می کند که مشکل او بسیار مهلک و لاینحل است و از طرفی او را به خاطر عدم روابط اجتماعی صحیح اش نیز مورد مواخذه قرار ندهید.به جای سرزنش سعی کنیم که راهکارهای اساسی برایحل مشکل پیدا کنیم.
 
غمی بر غم های کودک تان نیفزایید
کودکان کم رو معمولا از طرف همسالانشان مورد تمسخر قرار می گیرند. این رفتار دوستان باعث ناراحتی و غم بزرگی برای کودک شما می شود. اگر کودکتان را ناراحت و دلشکسته دیدید با او همدردی کنید. نشان دهید ناراحتی او را درک می کنید و در کل از کودکتان در برابر رفتار دوستانش حمایت کنید. برخی والدین در این شرایط به جای همدلی کردن با کودک خود، تازه بر این موضوع بیشتر تاکید کرده و مثلا می گویند "دوستانت راست می گویند اینقدر دست و پاچلفتی هستی که از حقت نمی توانی دفاع کنی" و یا "تو چرا نمی توانی در برابر دوستانت بایستی تا آن ها هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند". والدین می توانند حتی با گفتن خاطره ای از دوران کودکی خود که مورد تمسخر دوستانشان قرار گرفته اند شرایط مشابهی را برای کودک مجسم کنند. این همدلی باعث کاهش تنش و اضطراب ناشی از تمسخر دوستانش می شود. 

مقایسه های سرزنش آمیز را کنار بگذارید
یکی دیگر از رفتارهای اشتباه والدین در قبال کم رویی و خجالت کشیدن فرزندانشان آن است که آن ها را با کودکان دیگر مورد مقایسه قرار می دهند. مثلا می گویند "ببین پسر همسایه چقدر قشنگ سلام و احوال پرسی می کند، ولی تو عرضه نداری حتی سرت را بالا بگیری. تو آخر هیچ چیزی نمی شوی". مقایسه کردن نه تنها در کودکان بلکه در بزرگسالان هم امری ناپسنده به شمار می آید، به طوری که شخصیت افراد را زیر سوال می برد.بهتر است رفتارهای پسندیده و زیبای کودک دیگر را با مهارت و ظرافت خاصی به کودک نشان داده و آن را تشویق کنید.یادمان باشد این گفتگو نباید حالت مقایسه ای و تمسخر امیز به خود بگیرد. مثلا بگویید "اون پسر بچه چه قدر قشنگ به همکلاسی خود دست داد و حالش را پرسید به نظر تو رفتارش قشنگ نبود؟".
 
کوچک ترین جرقه های ضد خجالت را تشویق کنید
تشویق کردن همیشه بهترین اهرم برای افزایش تعداد دفعات یک رفتار پسندیده محسوب می شود. هر رفتاری را که مغایر با خجالت کشیدن و کم رویی در کودکتان است مورد تشویق قرار دهید. مثلا اگر کودک تان در جمعی رفت و به بزرگتری سلام می کند به او بگویید "آفرین دخترم یا پسرم چقدر قشنگ سلام کردی" یا اگر نقاشی اش را به دوستانش نشان می دهد به او بگویید از اینکه نقاشی ات را خیلی قشنگ به دوستت نشان دادی خوشحالم.
 
زورگویی به کودک، دردی را دوا نمی کند
مواقعی که کودکتان را برای انجام دادن کاری مثلا گفتن اسمش در حضور دیگران یا نشان دادن توانایی هایش به دوستان ملزم می کنید دچار هراس و اضطراب می شود. نتیجه چنین کاری آن می شود که کودک هیچ رغبتی به نشان دادن خود نداشته باشد. وی در دفعات بعدی وقتی در چنین شرایط مشابهی قرار می گیرد، دچار ترس می شود و نشانه های کم رویی و خجالت را می توان در چهره اش دید. الزام کردن کودک علی رغم میل و خواسته او راهی مناسب برای افزایش مهارت های ارتباطی کودک نمی باشد و تنها مشکلی را بر مشکلات رفتاری کودک می افزاید.
منبع:تبیان

در این 10 موقعیت به روانشناس مراجعه کنید


آغاز زندگی مشترک,انتخاب همسر,انتخاب همسر و ازدواج

آغاز زندگی مشترک، یکی از موقعیت های دشواری است که لازم است هر فردی در این زمینه اطلاعات کافی به دست آورد.

جدای از مواقعی که هرکدام از ما دچار مشکل شده و احساس نیاز می کنیم تا با روانشناس یا مشاور تماس گرفته و از کمک های تخصصی او بهره مند شویم، موقعیت هایی وجود دارد که بهتر است در راستای پیشگیری از بروز مشکلات، قرار ملاقاتی با روانشناس داشته و یا با شرکت در کارگاه آموزشی سطح اطلاعات خود را بالا ببریم. در این مطلب قصد داریم تا ده موقعیتی را که به صورت معمول  مراجه به روانشناس می تواند از بروز مشکلات تا حد زیادی جلوگیری کند و  در رابطه با این موضوعات کمک کند و یا داشتن مسائل را کاهش دهد، به شما معرفی کنیم. با ذکر این نکته که این موقعیت ها به خودی خود آسیب رسان نیستند و مراجعه به روانشناس در این شرایط بیش از همه به منظور پیشگیری از بروز مشکلات بعدی است.

1- بلوغ و دوران نوجوانی
اینکه شما فرزندتان در سن بلوغ باشد و یا خودتان در حال طی کردن این دوران حساس هستید، تفاوتی ندارد، کسب اطلاعات درست و کامل در رابطه با این دوران می تواند کمک بزرگی برای شما بوده و احتمال بروز مشکل را کاهش دهد.

2- شکست در روابط صمیمانه
به صورت کلی در زمانی که ما در زندگی در هر زمینه ای دچار شکست می شویم، نیاز به کمک داریم تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و به بازسازی دوباره زندگی خود بپردازیم. اما شاید شکست در روابط صمیمانه و به اصطلاح شکست عشقی حساسیت بیشتری دارد. نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم یادگیری مهارت هایی است که بتواند احتمال بروز شکست را برای ما کاهش داده و یا در صورت بروز چنین اتفاقاتی آسیب پذیری ما را کم کند.

3- انتخاب همسر
خوشبختانه این روزها تعداد افرادی که ترجیح می دهند تا در زمینه انتخاب همسر از تجربه مشاوران و روانشناسان استفاده کنند، رو به افزایش است. نکته مهمی که بد نیست بدانید این است که برای شرکت در کارگاه های انتخاب همسر که توسط برخی متخصصان برگزار می شود لازم نیست شما نامزده کرده و یا موردی خاص را برای ازدواج درنظر گرفته باشید، بلکه می توانید پیش از ورود جدید به بحث انتخاب همسر، با شرکت در این برنامه های آموزشی با معیارهایی که لازم است در نظر داشته باشید آشنا شوید.

4- آغاز زندگی مشترک
آغاز زندگی مشترک، یکی از موقعیت های دشواری است که لازم است هر فردی در این زمینه اطلاعات کافی به دست آورد. آشنایی زنان از دنیای مردان و نیز برعکس، از مهمترین موضوعاتی است که لازم است همسران جوان در آن زمینه اطلاعاتی به دست آورند. یادمان باشد درصد زیادی از اختلافات زناشویی به خاطر ناآشنایی همسران با ویژگی های جنس مقابل و البته آشنا نبودن با مهارت های مورد نیاز در زندگی مشترک است. البته یکی دیگر از ضرورت های آغاز زندگی مشترک، آشنایی با مهارت های لازم در زمینه روابط جنسی است.

5- بچه دار شدن و فرزندپروری
تربیت فرزند در این دوران می تواند دشواری های زیادی داشته باشد. از طرفی بعد از بچه دارشدن رابطه همسران نیز دچار نوسان می شود. آشنایی نداشتن با مدیریت مسائل پیش آمده در رابطه همسران و البته آگاهی نداشتن از مهارت های فرزندپروری می تواند تجربه شیرین بچه دار شدن را به تجربه ای استرس زا و ناراحت کننده تبدیل کند. یادمان باشد صرف انرژی برای آشنایی با مهارت های فرزندپروری یک سرمایه گذاری است که البته نتیجه آن نیز خیلی زود نمایان خواهد شد.

6- انتخاب رشته تحصیلی و شغل
آشنا شدن با استعدادها و توانمندی های فردی یکی از اهدافی است که مشاوره های شغلی می تواند در اختیار فرد بگذارد. البته قدم اول در انتخاب شغل شاید انتخاب صحیح رشته تحصیلی در دبیرستان و سپس دانشگاه باشد. با توجه به افزایش و فراوانی رشته ها و البته اهمیتی که تمایل و توانایی های فردی در این زمینه برعهده دارد، بهره  گرفتن از دانش روانشناسان می تواند کمک کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم.

7- به سوگ نشستن برای نزدیکان
از دست دادن نزدیکان و تجربه داغدیدگی، یکی دیگر از موقعیت های دشوار زندگی است. استفاده از تجربه متخصصان در این موقعیت های دشوار می تواند کمک کند تا بهتر از این مرحله عبور کرده و عوارض کمتری را تجربه کنیم. توجه داشته باشید که غمگین شدن ولو به صورتی بسیار شدید، به خودی خود از نظر روانشناختی مشکل تلقی نمی شود، بلکه برای نمونه، طولانی شدن دوره سوگ و تغییرات نظام باورهاست که می تواند نشان دهنده لزوم مشاوره با روانشناسی باشد.

8- تغییرات میانسالی
دوران میانسالی همراه با تغییراتی است که در صورت به کار بستن شیوه های مدیریتی صحیح، می تواند عوارضی را به دنبال داشته و سلامت روان را با مخاطراتی رو به رو سازد. به صورت معمول بسیاری از افراد در این دوره سنی تصور می کنند دیگر به سنی رسیده اند که باید خودشان از عهده تمامی مسائل برآمده و از دیگران و به ویژه جوانترها کمک نگیرند. اما خوب است به این نکته توجه داشته باشیم که آگاهی یافتن از تغییرات این دوران، خود قدم بسیار مهمی در پیشگیری از مشکلات احتمالی است.

9- ازدواج فرزندان
اینکه جوانان در زمان انتخاب همسر و ازدواج به روانشناس مراجعه کنند، تا حد زیادی امر پذیرفته شده ای است، اما واقعیت این است که به نظر می رسد برای تکمیل کار لازم است تا والدین همسران جوان نیز در زمان ازدواج آنها از خدمات روانشناسی استفاده کنند. این نیاز را بیش از هر چیزی آمار شکایت از خانواده ها بابت دخالت در زندگی همسران نشان می دهد. درواقع در کشور ما یکی از دلایل مهم طلاق، دخالت خانواده ها عنوان می شود و چه بهتر که خانواده ها برای پیشگیری از بروز مشکل از خدمات تخصصی بهره بگیرند.

10- طلاق
یکی از دشوارترین موقعیت ها برای هر فردی می تواند زمانی باشد که زندگی مشترک او به شکست میانجامد. هرچند خدمات روان شناسی می تواند از بروز بسیاری از طلاق ها، به شرط استفاده صحیح و به هنگام از این خدمات جلوگیری کند، اما به هر صورت بخشی از طلاق ها اجتناب ناپذیرند. نکته مهم این است که طلاق اگرچه به معنای پایان یافتن زندگی مشترک است، اما پایان زندگی فردی افراد نبوده و آنها حق دارند بعد از طلاق نیز از زندگی خود لذت برده و انتخاب های دیگری برای زندگی خود داشته باشند. روان شناسی می تواند در برهه حساس بعد از طلاق از بروز مشکلات جلوگیری کرده و به افراد کمک کند تا بهتر با این شرایط دشوار کنار بیایند و برای زندگی خود برنامه ریزی تازه ای داشته باشند.
منبع : مجله سپیده دانایی

در را به روی عصبانیت ببندید


دلیل عصبانیت ,علت خشم,علت عصبانیت, انرژی ناشی از عصبانیت

مطمئنا علاقه ندارید عکس خود را زمانی که خشمگین هستید ببینید پس سعی کنید این لحظات را کمتر بوجود آورید.

متاسفانه افراد وقتی خشمگین هستند به تنها چیزی که فکر نمی کنند، کنترل آن است. این حس تنها زمانی تحت اختیار شما قرار می گیرد که آگاهانه در مورد علت خشم خود فکر کنید. دلیل عصبانیت شما ممکن است در یک لحظه یا در طی یک دوره زمانی بوجود آمده باشد و در یک مرحله به اوج خود رسیده باشد و شما فکر کنید هم اکنون زمان انفجار این بمب است اما قبل از منفجر کردن آن نکات زیر را در نظر داشته باشید چرا که شما یک فرد منطقی هستید.

منبع خشم خود را شناسایی کنید
از خودتان بپرسید چه چیزی شما را خشمگین کرده است؟ آیا اعمال و رفتار شخصی، شما را آزرده کرده است؟ آیا به دلیل کمبودهایتان عصبی شده اید؟ اگر شما خاستگاه خشم خود را بدانید خیلی بهتر می توانید آنرا رفع کنید. به نوعی می توان گفت شما بهترین کسی هستید که می توانید علت عصبانیت تان را پیدا کنید حتی کلید حل این مشکل اراده و توانایی شما است.

نفس عمیق بکشید
شاید بهترین کار برای زمانی که خشمگین شدید در وهله اول این است که به عواقب آن بیاندیشید. کمی فکر کنید، ممکن است چند لحظه بعد از کار خود پشیمان شده باشید اما این ناراحتی سودی نداشته باشد. با یک نفس عمیق به خودتان فرصت دهید تا در مورد تصمیمی که گرفته اید عاقلانه بیاندیشید. ساعاتی پیاده راه بروید و سعی کنید انرژی ناشی از عصبانیت تان را تخلیه کنید. سعی کنید بدون در نظر گرفتن احساسات، منطقی فکر کنید.

محترمانه رفتار کنید
در یک بحث، اظهارات شما در اینکه دیگران حق را به شما بدهند، تاثیرگذار است. طریقه برخورد شما نظر دیگران را تعیین می کند. سعی کنید هنگامی که عصبانی هستید با اطرافیانتان با احترام سخن بگویید. این امر کمک می کند تا تنش ها کاهش پیدا کند و اطرافیان مشکل شما را بهتر درک کنند.

عصبانیت کوچه بن بست افکار منطقی
به خودتان یادآوری کنید، شما قرار است مشکلات تان را حل کنید پس عصبانیت و خودخوری نمی تواند شما را در موقعیت بهتری قرار دهد، فقط مشکل را حادتر می کند. شرایط را ناامید کننده نبینید چرا که شما با جمع کردن افکارتان بهترین تصمیم را خواهید گرفت.

همه چی آرومه...
به خودتان بگویید که آرام هستید و همه چیز بر وقف مراد است. خودتان را تهییج نکنید که می خواهید بلندترین ماراتن عصبانیت را داشته باشید. خطر در کمین شماست، شما به دلیل عصبانیت زیاد نه خودتان را می بینید و نه دیگران را.

یادتان باشد عصبانی هستید
وقتی از فراز و نشیب های زندگی خسته شده اید و به زمین و زمان بد و بیراه می گویید لازم است حواس تان جمع باشد تا به دیگران القاب نامناسبی را هدیه نکنید. یادتان باشد عصبانیت شما به مرور از بین می رود اما حرفها و اعمالی که انجام داده اید در ذهن اطرافیان جا خوش می کند و ممکن است بعد از مدتی این خاطرات بد را به شما یادآور شوند، خاطراتی که مطمئنا طعم خوبی نخواهد داشت. پس بهترین کار این است ترمز رفتار ناشایست تان را بکشید.

اگر زیاد از کوره در می روید...
در آخر اینکه اگر فردی غیر قابل کنترل شده اید و زود از کوره درمی روید لازم است درمان شوید. به نوعی مشکلات را علت یابی کنید. مراجعه به مشاور می تواند به شما کمک کند، همچنین یک برنامه ورزشی روزانه موثر خواهد بود. ممکن است اگر این رفتارتان مداومت پیدا کند، تبدیل به عادت شود،کم کم خشونت های فیزیکی را در پی خواهد داشت.