سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

راههای افزایش اعتماد به نفس و خودباوری

برای اینکه دیگران توانایی‌هایتان را باور کنند قبل از هر چیز باید خودتان به مهارت‌های وجودی‌تان ایمان داشته باشید

برای اینکه همه اطرافیان و آدم‌های اطرافتان روی حرف شما حساب کنند و به عبارت ساده‌تر جدی فرضتان کنند باید مجهز به اعتماد به‌نفس باشید، اما رسیدن به اعتماد به‌نفس هم یک‌شبه ممکن نیست. دکتر رسولیان برایتان از تکنیک‌های باورپذیری و افزایش اعتماد به‌نفس می‌گوید که می‌خوانید.

اول خودتان را جدی بگیرید
برای اینکه دیگران شما را جدی بگیرند ابتدا باید خودتان شخصیت وجودی‌تان را جدی بگیرید و خودتان را باور داشته باشید. برای رسیدن به این هدف از 2 وجه بیرونی و درونی می‌توان این موضوع را تحت بررسی قرارداد که در این مورد وجه درونی آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر بخواهیم از بعد درونی به این موضوع نگاه کنیم باید روند افکار و احساساتمان را تغییر دهیم. فردی موفق است که واقع‌بین باشد و مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرد. برای مثال اگر در جایی مرتکب اشتباه شد آن را قبول کند و در جهت اصلاح آن برآید. چنین شخصی خود را باور دارد و این دلیل موفقیت او است.

فرار از رنج روانی
فردی که توانایی‌های خود را باور نداشته باشد به دستاوردهایی که آرزویش را دارد نمی‌رسد. چنین شخصی واقع‌بین نیست و به همین دلیل مسئولیت خطاهای خود را نمی‌پذیرد چون فکر می کند اگر اشتباهات را گردن بگیرد باعث بروز نوعی درد و رنج ذهنی و روانی در خود می‌شود. به همین دلیل این گروه از افراد ترجیح می‌دهند برای فرار از واقعیت، دیگران و شرایط بیرونی را تنها دلیل اشتباهاتشان معرفی و با این کار خود را از فشار روانی خلاص کنند.

افزایش اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس,خودباوری

در این شرایط این‌طور برای خودشان توجیه می‌کنند که چون دیگران آنها را باور نکرده‌اند آنها هم به موفقیت دست پیدا نکرده‌اند. اما بهتر است این سوال را بپرسیم: «آیا خود شما توانسته‌اید خودتان و توانایی‌هایتان را باور کنید که انتظار آن را از دیگران دارید؟»

تکنیک‌های باورپذیری
تکنیک‌هایی وجود دارد که از طریق آن می‌توان اعتماد به‌نفس را در افراد تقویت کرد و خودباوری را در آنها افزایش داد. یکی از این تکنیک‌ها این است که افراد کار خود را جدی بگیرند. برای مثال به کوچک‌ترین کاری که انجام می‌دهند اهمیت دهند و آن را جدی در نظر بگیرند. وقتی درون ذهنمان این‌گونه فکر می‌کنیم که کارهایی که انجام می‌دهیم چندان مهم نیست و جزو کارهای ارزشمند به حساب نمی‌آید، تاثیر زیادی در عدم باورپذیری‌مان دارد و در واقع باعث ایجاد حلقه معیوبی می‌شود؛ یعنی در فرد این حس به وجود می‌آید که نه خود ارزشمند است و نه کاری که انجام می‌دهد اهمیت دارد.

در نتیجه این افکار حس باورپذیری‌مان کم می‌شود و سطح خود و توانایی‌هایمان را پایین می‌آوریم. در حالی که اگر هر شخصی وظیفه و مسئولیتی که برعهده می‌گیرد را جدی و مهم تلقی کند، جایگاه اجتماعی‌اش افزایش پیدا می‌کند.

وانمود کنید اعتماد به‌نفس دارید
نحوه صحبت کردن و حرکات بدن یکی دیگر از راه‌هایی است که می‌توان از طریق آن در دیگران تاثیر گذاشت و به اصطلاح کاری کرد که اطرافیان شما را جدی در نظر آورند. تحقیقاتی که در این زمنیه انجام شده نشان داده افرادی که اعتماد به‌نفس بالایی دارند معمولا سرشان را بلند می‌کنند، نگاه چشمی متداوم‌تری با دیگران برقرار و با صدای بلند صحبت می‌کنند. دقیقا حالات این گروه از افراد شبیه ورزشکاری است که گلی را به ثمر رساند.

افزایش اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس,خودباوری

حتی نتایج نشان داد با انجام تقلیدی این حرکات هورمون‌های تستوسترون (ترشح این هورمون هنگام قدرت افزایش می‌یابد) و کورتیزول (هنگام استرس افزایش پیدا می‌کند) در بدن انسان با تغییراتی همراه خواهد شد. یعنی تغییرات هورمونی این گروه از افراد که به تقلید یا تظاهر اعتماد به‌نفس می‌پردازند، شبیه کسی بوده که در واقعیت اعتماد به‌نفس بالایی داشته است. بنابراین با به‌کارگیری این تکنیک‌ها یعنی بلند صحبت کردن و با اعتماد به‌نفس رفتار کردن، می‌توانیم حس باورپذیری را در خودمان ایجاد و تقویت کنیم و با این راه‌حل اطرافیان نیز ما را جدی خواهند گرفت.
منبع:زندگی مثبت

 

چگونه مثبت اندیش باشیم؟


                                    
 

در ساختار شخصیت ما انسان‌ها، افکار از چنان از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابراین باید بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم. یکی از این راه‌کارها یادگیری روش‌هایی است که باعث مثبت اندیشی در ما می‌شود و افکار منفی را از ما دور می‌کند. در زیر به چندین مورد از توصیه‌هایی که باعث ایجاد مثبت اندیشی می‌شوند اشاره می‌شود:


 
 • لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آن‌ها را بیابیم و تجربه کنیم.
 
• لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
 
• سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم. مثلا در ملاقات با دیگران به جای استفاده از کلمه خسته نباشید که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم خدا قوت، شاد باشید.
 
• افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت نگر شویم.
 
• با خوش بینی، سعی کنیم دستوراتی را به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
 
• هر روز صبح که از خواب برمی‌خیزیم با نگاه کردن به منظره‎ای زیبا، روز خود را با نشاط آغاز کنیم.
 
• از افراد منفی نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند یا منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آن‌ها برخورد داشته باشیم.
 
• به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه بدی را پیش بینی نکنیم زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آن‌ها را مهم می‌پنداریم.
 
• به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته خود فکر کرده و سعی کنیم آن‌ها را تکرار کنیم.
 
• از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیت دنبال کنیم.
 
• به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های نگران کننده و مخرب دیگران بی توجه باشیم و سعی کنیم عکس آن‌ها را انجام دهیم.
 
• به قدرت بیکران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خداوند به آن‌ها خواهم رسید.
 
• از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشیم.
 
• در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
 
• در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم.
 
• هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه سعی و تلاش به آن‌چه بخواهیم می‌رسیم.
 
• قدر لحظات زندگی را بدانیم و آن‌ها را بخوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهند شد.
 
• برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آن‌ها را از بین ببریم.
 
• از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر، از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
 
• خود را از قید و بندهای آزار دهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
 
• از انزوا و گوشه گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده و دوستان سپری کنیم.


12 نکته موثر برای سخنرانی کردن

 



چک ‌لیست موثر برای سخنرانی کردن همراه با نکات و عناصر عملی برای نوشتن یک سخنرانی درمورد موضوعات مختلف

 

وقتی شروع به استفاده از این چک ‌لیست کردید، از انجام آن لذت خواهید برد: نوشتن سخنرانی و ایراد کردن آن درمورد موضوعی که هم مورد علاقه خودتان باشد و هم شنونده‌هایتان.

        شنونده ‌ها

·        شنونده‌هایتان چه کسانی هستند؟

·        آیا درمورد نیازها و سابقه آنها تحقیق کرده‌اید؟

·        شنونده‌هایتان دوست دارند چه بشنوند؟

·        آنها از شما چه انتظاری دارند؟

·        آیا با موضوع سخنرانی آشنایی دارند؟

        مراسم

·        چه مدت زمان وقت دارید، آیا محدودیتی وجود دارد؟

·        سخنرانی چه زمانی قرار است انجام شود؟

·        مراسم کجا برگزار می‌شود؟

·        آیا ایده سخنرانی برای آن مراسم کافی است؟

        موضوع سخنرانی

·        آیا موضوع واضح و مشخص و متمرکز است و توجه‌ها را جلب می‌کند؟

·        ایده اصلی سخنرانیتان چیست؟

·        رابطه شما با آن موضوع چگونه است؟


        ایده کلی

·        یک سخنرانی موثر آغاز، بدنه و پایانی ساختاربندی شده دارد. آیا موقع نوشتن سخنرانی از این طرح و نمونه کلی استفاده کردید؟

الف.      مقدمه

ب.        بدنه

-         موضوع اصلی اول

o        موضوع فرعی اول

o        موضوع فرعی دوم

o        موضوع فرعی سوم

-         موضوع اصلی دوم

o        موضوع فرعی اول

o        موضوع فرعی دوم

o        موضوع فرعی سوم

-         موضوع اصلی سوم

o        موضوع فرعی اول

o        موضوع فرعی دوم

o        موضوع فرعی سوم

ج.         نتیجه‌گیری

        مقدمه سخنرانی

·        آیا با یک عبارت، سوال، لطیفه یا حتی کمک تصویری توجه بیننده‌ها و شنونده‌ها را به خود جلب کرده است؟

·        آیا اشاره‌ای به آن مراسم، روز و رویداد داشته است؟

·        آیا نیازها، باورها و نگرانی‌های آنها را مدنظر قرار داده بودید؟

·        آیا به نکات اصلی مورد بحث اشاره کردید؟

        بدنه سخنرانی

·        سه موضوع اصلی یا جنبه‌های مختلف یک رویکرد لحاظ شده‌اند؟

·        آیا این مضوعات به درستی و کفایت تحلیل شدند؟ مثلاً با بحث‌های منطقی، مثال آوردن‌ها، داستان‌هایی درمورد تحربیات شخصی، آمار یا گفته‌های بزرگان.

        نتیجه‌گیری سخنرانی

·        آیا همه موضوعات مورد بحث به شکل یک خلاصه جمع شدند؟

·        آیا روی چیزی که باید به خاطر سپره می‌شد تاکید شد؟

·        دعوت به عمل داشت؟

چند نکته دیگر برای سخنرانی

1.       در طول سخنرانی بارها به ایده اصلی خود رجوع کنید.

2.       از لغات فعال و محاوره ای زیادی استفاده کنید تا شنونده‌هایتان به خوبی موضوع سخنرانی را درک کنند. باید بتوانید با زبان خود آنها حرف بزنید.

3.       ارتباط چشمی را فراموش نکنید.

4.       درصورت امکان اجازه بدهید آنها نیز مشارکت فعال داشته باشند.

5.       متن سخنرانی را برای متناسب شدن با آن موقعیت و مراسم و شنونده‌هایتان بازنویسی کنید.

6.       یک متن سخنرانی خوب بنویسید و از نوشتن آن لذت ببرید. همیشه این را به یاد داشته باشید: یک سخنرانی زنده و مجاب ‌کننده، همیشه تاثیرگذار خواهد بود.

روانشناسی شوخی


شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد می‌شود که فردی موضوعی ناهمخوان ، غیرمنتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق می‌افتد و مردم می‌خندند.خنده دار بودن مسائل نوع خاصی از شادی است، لذا خنده در شادی حائز اهمیت است.شوخی ویژگی رایج در زندگی است و غالبا پاسخی خودجوش به موقعیت‌ها در حضور دیگران است. شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و می‌تواند تاثیر عمیقی بر شادی مردم داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است.

روانشناسی شوخی

اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کرده‌اند نتیجه گرفته‌اند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال می‌کند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخ‌طبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیش‌بینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخص‌های مهارتی اجتماعی مطرح می‌باشند. افراد احساسی لطیفه‌ها را خنده‌دارتر درک می‌کنند و بیشتر می‌خندند.

تصویر



افراد متعصب لطیفه‌های جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفه‌های بی‌معنی را ترجیح می‌دهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت می‌برند و از این طریق تنش‌های خود را تخلیه می‌کنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیله‌ای است برای بیان غیر مستیم دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمی‌توان عنوان کرد.

شوخی و مقابله با استرس

شوخی در مقابله با استرس نقش مراقبتی ایفا می‌کند و موجب کاهش تهدید و آسیب استرس می‌شود. افراد دارای حس عمیق شوخ طبعی ، بعد از رویدادهای منفی زندگی بطور قابل ملاحظه‌ای خلق بهتری نشان می‌دهند. شوخی موجب می‌شود که فرد جنبه مثبت رویدادها را در نظر بگیرد باعث می‌شود فرد توانایی پیدا کند تا رویدادها را از جهتی شوخی و خنده‌دار و لذا از میزان استرس کاسته می‌شود.

رابطه شوخی و مغز

شوخی به عملکرد بخشهای خاصی از مغز بستگی دارد. شامی و استوس (1999) ، 21 بیمار مصدوم مغزی و تعدادی افراد سالم را مورد مطالعه قرار دادند. بیماران اگر ضایعه‌ای در بخشی از ناحیه قدامی لب راست پیشانی داشتند، شوخی را درک نمی‌کردند. این ناحیه بخشی از مغز است که اطلاعات دریافتی را یکپارچه کرده و تفسیر می‌کند و خودآگاهی در آن قرار دارد، داروهای خاصی نیز بر شوخی تاثیر می‌گذارند. فیتز جرالد و همکاران (1999) نشان دادند اولا نزاپین که حاوی سروتونین و دوپامین است از خندیدن افراطی در بیماران اسکیزوفرنی جلوگیری می‌کند. خنده نیز مانند سایر ابزارهای چهره‌ای بخشی به لبهای پیشانی و بخشی دیگر به نواحی مرکزی بستگی دارد.


تصویر

مهارت اجتماعی شوخی کردن از کجا ناشی می‌شود؟

مک گی (1979) مطالعه‌ای طولی را گزارش می‌کند که در آن کودکان شوخ ارتباط نزدیکی تا سن 3 سالگی با مادران خود داشتند و موقعی که بعد از سن سه سالگی ارتباط عاطفی مادران کاهش می‌یابد این تفکر شکل می‌گیرد که شوخی می‌تواند در مقابله با مشکلات و موقعیت‌های استرس‌زا نقش حمایتی داشته باشد. در سن 6 سالگی تفاوت جنسی مشهود است، پسرها لطیفه‌های بیشتری را تعریف می‌کنند و تمسخر در آنها به نسبت دخترها بیشتر است.

شوخی در کودکان

کودکان خیلی زود تبسم می‌کنند. در هفته‌های اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در 4 ماهگی می‌خندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازی‌های دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک می‌باشد.به نظر می‌رسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد می‌شود. این کار در شرایطی امکان‌پذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.

از حدود 18 ماهگی به بعد ،
کودکان به بازی‌های تخیلی می‌پردازند. آنها مبالغه گویی‌ها، لاف‌زدن‌ها و ناهمخوانی‌ها را شروع می‌کنند. بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.هر چه کودکان بزرگتر می‌شوند، لطیفه‌های خنده‌دار بحث‌برانگیزی را پیدا کرده و بعد از 6 الی 7 سالگی می‌توانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله " تفکر عملیات عینی " پیاژه می‌رسند. از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد.

در سن سه سالگی میل قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت می‌کند تا آنها رابخنداند به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل می‌دهد.کودک 7 ساله در حضور دیگران بیشتر می‌خندد و مخصوصا در جمع خنده همسالانش خنده‌اش بیشتر می‌شود. کودک 8 تا 10 ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا می‌کند و از لطیفه‌ها براساس معانی دوگانه آنها لذت می‌برد.


تصویر

شوخی بله ، نیش نه

چنان‎چه یک شوخی از مشخصات زیر برخوردار باشد، در می‎یابیم که شوخی جدی نبوده و استفاده کننده قصد انتقاد و حمله را در سر نداشته است:

  • آیا از شوخی برای جهت دهی دوباره به گفت‎وگو استفاده می‎شود؟ آیا هدف شخص این بوده ا ست که از پیگیری موضوع خاصی خلاصی یابد؟
  • آیا شوخی مرتبط با یک مطلب جدی است؟ آیا از شوخی برای پرهیز از رویارویی استفاده می‎شود؟
  • آیا شوخی شخص همراه با نشانه‎های عطوفت آمیز و رقت قلب است و فرد بدین واسطه همراهی و همدلی و درک خود را نشان می‎دهد؟
  • آیا شوخی سرپوشی برای حالاتی چون ترس ، سرخوردگی ، حسادت و احساس خشم است؟
  • آیا شوخی می‎‎تواند معنا و مفهوم تازه‎ای به جریان بحث و گفت‎وگو ببخشد؟
اشخاصی که از موقعیت زندگی خود راضی هستند و نسبت به موقعیت مادی و اجتماعی خود رضایت خاطر دارند، از شوخی به عنوان چاشنی و مزه‎ی گفت‎و گو استفاده می‎کنند. چنین اشخاصی معمولاً از شوخی اغراض خاصی را دنبال نمی‎کنند. در هر صورت، با ارزیابی کردن دقیق اشکال شوخی می‎توانید از اهداف و اغراض ناپیدای اشخاص استفاده کننده از این زبان و وسیله آگاه شده و بدین واسطه بهتر به شخصیت فرد برسید.


تصویر

تکامل شوخی و خنده

با توجه به اینکه حتی کودکان کوچکتر نیز از شوخی لذت می‌برند و مرکز شوخی در بخش معینی از مغز قرار دارد این احتمال را مطرح می‌سازد که شوخی مبنای فطری دارد. بنابراین با توجه به نقش عوامل زیستی در شوخی ، به نظر می‌رسد که بایستی از برخی مزایای تکاملی برخوردار باشد. شوخی و خنده از بازی‌های اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت می‌کنند از شوخی لذت می‌برند. مک‌گی (1979)فکر می‌کرد که میمونها در صورتی شوخی را درک می‌کنند که برخی مهارتهای زبانی را کسب کرده باشند چرا که در این صورت آنها می‌توانند برخی نمادها را دستکاری کنند.

اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر
هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازه‌ای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستین‌های غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت می‌برند.کلید اصلی اغلب شوخی‌ها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل می‌شود . و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است.

مثلا گستاخی و بی‌پروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر علی روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایع‌ترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادی‌بخش رویدادهای استرس‌زا را کم خطر می‌سازد. همچنین کمک می‌کند تا با استرس‌های اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی می‌شود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنش‌ها شود.


تصویر

شوخی در حیوانات

یک منشاء غریزی درباره شوخی وجود دارد که نقش عوامل زیستی را تائید می‌کند. تعدادی از حیوانات بطور غریزی اهل شوخی هستند . از جمله میمونها. در این گروه از موجودات که تماس بیشتری با انسانها دارند، علائم تکلمی که برخی مواقع شباهت زیادی با شوخی دارد را می‌توان در آنها مشاهده کرد واشو از علامتی برای خنده برای دعوا کردن ، تعقیب کردن و دالی استفاده کرد. او یک با مسواک را به عنوان شانه بکار برد. کوکو نیز به جای گذاشتن انگشت روی دهان ، انگشتش را روی گوشش گذاشت و با این روش ، نشانه‌ای از نوشیدن را نشان داد او دوست داشت آزمایشگر را با دادن یک سری علائم غلط بخنداند. او حالت انسانها را نگاه می‌کرد و بطور آشکاری منتظر وقوع یک پاسخ مثبت بود.

شوخ طبعی و روابط بین افراد

برخی مطالعات رابطه روشنی بین شوخی و شادی به دست آورده‌اند، افراد شاد بیشتر می‌خندند و احساس بهتری از شوخی دارند.برون‌گراها و سایر افرادی که مهارتهای اجتماعی مطلوبی دارند ، زیاد می‌خندند و مسائل را خنده‌دار درک می‌کنند، همبستگی قوی بین برون‌گراها و شادی وجود دارد . این مساله مسلم است که برون‌گراها بیشتر می‌خندند و در حال حاضر شاهدیم که ارتباطات نزدیک بطور وسیعی با شوخی تقویت می‌شود.

آنهایی که از خودشون راضی نیستند ، بخونند!

آیا شما هم فرد کمال گرایی هستید؟؟؟
ـ آیا شما هم هموار فکر می کنید آن کسی که می خواهیم باشید نیستید؟
ـ آیا احساس می کنیم کارهایی که به اتمام رسانده ایم به اندازه کافی خوب نیستند؟
ـ آیا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازیم ؟
ـ آیا احساس می کنیم کارها را باید صد در صد درست انجام دهیم و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستیم؟
اگر چنین باشد در آن صورت ما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن داریم.


● کمال گرایی:به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها رسیدن به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی ‍ به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود.
به هرحال مطالعات اخیر نشان می دهند نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن ‍ ، هم احساس رضایت از خودمان را از ما می گیرد و هم ما را به اندازه سایر مردم ( کسانی که اهداف واقع گرایانه دارند ) ، در معرض ناکامی قرار می دهد.


● علل کمال گرایی اگر ما فردی کمال گرا باشیم ،‌احتمالا در کودکی یاد گرفته ایم دیگران با توجه به میزان کارآییمان در انجام کارها به ما بها می دهند در نتیجه آموخته ایم در صورتی ارزشمندیم که مورد قبول دیگران واقع شویم ( فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها می دهیم ) ،‌ بنا بر این عزت نفس ما ، بر اساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است . این امر می تواند ما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران ، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. در نتیجه تلاش برای حمایت از خودمان و رهایی از اینگونه انتقادات ، سبب می گردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانیم . بعضی از احساسات ‍، افکار و باورهای منفی ذیل ،‌احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:
● ترس از بازنده بودن:
افراد کمال گرا ،‌غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.
● ترس از اشتباه کردن :
افراد کمال گرا ،‌غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند . موضع آنها در زندگی ،‌حول و حوش اجتناب از اشتباه است . کمال گراها فرصت های یادگیری و ارتقاء را از دست می دهند.
● ترس از نارضایتی :
افراد کمال گرا ،‌ در صورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند ، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان ، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن در واقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد ، طرد شدن یا نارضایتی می باشد.
● همه یا هیچ پنداری :
افراد کمال گرا، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار بطور متوسط ، هنوز با ارزش هستند. افراد کمال گرا در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند. برای مثال ،‌ دانش آموزی که همیشه نمره (A) داشته ، در صورت گرفتن نمره (‌ B ) بر این باور است که - که من یک بازنده کامل هستم-
● تاکید بسیار بر روی بایدها :
زندگی کمال گرا غالبا بر اساس لیست پایان ناپذیری از بایدها بنا شده است که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته می شود . افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی باید ها بندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.
اعتقاد داشتن به این امر که دیگران به آسانی به موفقیت می رسند:
افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع آوری می کنند که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش ، خطاهای کم ، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند . در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان نا پذیر و ناکافی تلقی می کنند.
● شما چطور ؟