برای اینکه دیگران تواناییهایتان را باور کنند قبل از هر چیز باید خودتان به مهارتهای وجودیتان ایمان داشته باشید
برای اینکه همه اطرافیان و آدمهای اطرافتان روی حرف شما حساب کنند و به عبارت سادهتر جدی فرضتان کنند باید مجهز به اعتماد بهنفس باشید، اما رسیدن به اعتماد بهنفس هم یکشبه ممکن نیست. دکتر رسولیان برایتان از تکنیکهای باورپذیری و افزایش اعتماد بهنفس میگوید که میخوانید.
اول خودتان را جدی بگیرید
برای اینکه دیگران شما را جدی بگیرند ابتدا باید خودتان شخصیت وجودیتان را جدی بگیرید و خودتان را باور داشته باشید. برای رسیدن به این هدف از 2 وجه بیرونی و درونی میتوان این موضوع را تحت بررسی قرارداد که در این مورد وجه درونی آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر بخواهیم از بعد درونی به این موضوع نگاه کنیم باید روند افکار و احساساتمان را تغییر دهیم. فردی موفق است که واقعبین باشد و مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرد. برای مثال اگر در جایی مرتکب اشتباه شد آن را قبول کند و در جهت اصلاح آن برآید. چنین شخصی خود را باور دارد و این دلیل موفقیت او است.
فرار از رنج روانی
فردی که تواناییهای خود را باور نداشته باشد به دستاوردهایی که آرزویش را دارد نمیرسد. چنین شخصی واقعبین نیست و به همین دلیل مسئولیت خطاهای خود را نمیپذیرد چون فکر می کند اگر اشتباهات را گردن بگیرد باعث بروز نوعی درد و رنج ذهنی و روانی در خود میشود. به همین دلیل این گروه از افراد ترجیح میدهند برای فرار از واقعیت، دیگران و شرایط بیرونی را تنها دلیل اشتباهاتشان معرفی و با این کار خود را از فشار روانی خلاص کنند.
در این شرایط اینطور برای خودشان توجیه میکنند که چون دیگران آنها را باور نکردهاند آنها هم به موفقیت دست پیدا نکردهاند. اما بهتر است این سوال را بپرسیم: «آیا خود شما توانستهاید خودتان و تواناییهایتان را باور کنید که انتظار آن را از دیگران دارید؟»
تکنیکهای باورپذیری
تکنیکهایی وجود دارد که از طریق آن میتوان اعتماد بهنفس را در افراد تقویت کرد و خودباوری را در آنها افزایش داد. یکی از این تکنیکها این است که افراد کار خود را جدی بگیرند. برای مثال به کوچکترین کاری که انجام میدهند اهمیت دهند و آن را جدی در نظر بگیرند. وقتی درون ذهنمان اینگونه فکر میکنیم که کارهایی که انجام میدهیم چندان مهم نیست و جزو کارهای ارزشمند به حساب نمیآید، تاثیر زیادی در عدم باورپذیریمان دارد و در واقع باعث ایجاد حلقه معیوبی میشود؛ یعنی در فرد این حس به وجود میآید که نه خود ارزشمند است و نه کاری که انجام میدهد اهمیت دارد.
در نتیجه این افکار حس باورپذیریمان کم میشود و سطح خود و تواناییهایمان را پایین میآوریم. در حالی که اگر هر شخصی وظیفه و مسئولیتی که برعهده میگیرد را جدی و مهم تلقی کند، جایگاه اجتماعیاش افزایش پیدا میکند.
وانمود کنید اعتماد بهنفس دارید
نحوه صحبت کردن و حرکات بدن یکی دیگر از راههایی است که میتوان از طریق آن در دیگران تاثیر گذاشت و به اصطلاح کاری کرد که اطرافیان شما را جدی در نظر آورند. تحقیقاتی که در این زمنیه انجام شده نشان داده افرادی که اعتماد بهنفس بالایی دارند معمولا سرشان را بلند میکنند، نگاه چشمی متداومتری با دیگران برقرار و با صدای بلند صحبت میکنند. دقیقا حالات این گروه از افراد شبیه ورزشکاری است که گلی را به ثمر رساند.
حتی نتایج نشان داد با انجام تقلیدی این حرکات هورمونهای تستوسترون (ترشح این هورمون هنگام قدرت افزایش مییابد) و کورتیزول (هنگام استرس افزایش پیدا میکند) در بدن انسان با تغییراتی همراه خواهد شد. یعنی تغییرات هورمونی این گروه از افراد که به تقلید یا تظاهر اعتماد بهنفس میپردازند، شبیه کسی بوده که در واقعیت اعتماد بهنفس بالایی داشته است. بنابراین با بهکارگیری این تکنیکها یعنی بلند صحبت کردن و با اعتماد بهنفس رفتار کردن، میتوانیم حس باورپذیری را در خودمان ایجاد و تقویت کنیم و با این راهحل اطرافیان نیز ما را جدی خواهند گرفت.
منبع:زندگی مثبت
وقتی شروع به استفاده از این چک لیست کردید، از انجام آن لذت خواهید برد: نوشتن سخنرانی و ایراد کردن آن درمورد موضوعی که هم مورد علاقه خودتان باشد و هم شنوندههایتان.
□ شنونده ها
· شنوندههایتان چه کسانی هستند؟
· آیا درمورد نیازها و سابقه آنها تحقیق کردهاید؟
· شنوندههایتان دوست دارند چه بشنوند؟
· آنها از شما چه انتظاری دارند؟
· آیا با موضوع سخنرانی آشنایی دارند؟
□ مراسم
· چه مدت زمان وقت دارید، آیا محدودیتی وجود دارد؟
· سخنرانی چه زمانی قرار است انجام شود؟
· مراسم کجا برگزار میشود؟
· آیا ایده سخنرانی برای آن مراسم کافی است؟
□ موضوع سخنرانی
· آیا موضوع واضح و مشخص و متمرکز است و توجهها را جلب میکند؟
· ایده اصلی سخنرانیتان چیست؟
· رابطه شما با آن موضوع چگونه است؟
□ ایده کلی
· یک سخنرانی موثر آغاز، بدنه و پایانی ساختاربندی شده دارد. آیا موقع نوشتن سخنرانی از این طرح و نمونه کلی استفاده کردید؟
الف. مقدمه
ب. بدنه
- موضوع اصلی اول
o موضوع فرعی اول
o موضوع فرعی دوم
o موضوع فرعی سوم
- موضوع اصلی دوم
o موضوع فرعی اول
o موضوع فرعی دوم
o موضوع فرعی سوم
- موضوع اصلی سوم
o موضوع فرعی اول
o موضوع فرعی دوم
o موضوع فرعی سوم
ج. نتیجهگیری
□ مقدمه سخنرانی
· آیا با یک عبارت، سوال، لطیفه یا حتی کمک تصویری توجه بینندهها و شنوندهها را به خود جلب کرده است؟
· آیا اشارهای به آن مراسم، روز و رویداد داشته است؟
· آیا نیازها، باورها و نگرانیهای آنها را مدنظر قرار داده بودید؟
· آیا به نکات اصلی مورد بحث اشاره کردید؟
□ بدنه سخنرانی
· سه موضوع اصلی یا جنبههای مختلف یک رویکرد لحاظ شدهاند؟
· آیا این مضوعات به درستی و کفایت تحلیل شدند؟ مثلاً با بحثهای منطقی، مثال آوردنها، داستانهایی درمورد تحربیات شخصی، آمار یا گفتههای بزرگان.
□ نتیجهگیری سخنرانی
· آیا همه موضوعات مورد بحث به شکل یک خلاصه جمع شدند؟
· آیا روی چیزی که باید به خاطر سپره میشد تاکید شد؟
· دعوت به عمل داشت؟
چند نکته دیگر برای سخنرانی
1. در طول سخنرانی بارها به ایده اصلی خود رجوع کنید.
2. از لغات فعال و محاوره ای زیادی استفاده کنید تا شنوندههایتان به خوبی موضوع سخنرانی را درک کنند. باید بتوانید با زبان خود آنها حرف بزنید.
3. ارتباط چشمی را فراموش نکنید.
4. درصورت امکان اجازه بدهید آنها نیز مشارکت فعال داشته باشند.
5. متن سخنرانی را برای متناسب شدن با آن موقعیت و مراسم و شنوندههایتان بازنویسی کنید.
6. یک متن سخنرانی خوب بنویسید و از نوشتن آن لذت ببرید. همیشه این را به یاد داشته باشید: یک سخنرانی زنده و مجاب کننده، همیشه تاثیرگذار خواهد بود.
شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد میشود که فردی موضوعی ناهمخوان ، غیرمنتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق میافتد و مردم میخندند.خنده دار بودن مسائل نوع خاصی از شادی است، لذا خنده در شادی حائز اهمیت است.شوخی ویژگی رایج در زندگی است و غالبا پاسخی خودجوش به موقعیتها در حضور دیگران است. شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و میتواند تاثیر عمیقی بر شادی مردم داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است. |
آیا شما هم فرد کمال گرایی هستید؟؟؟
ـ آیا شما هم هموار فکر می کنید آن کسی که می خواهیم باشید نیستید؟
ـ آیا احساس می کنیم کارهایی که به اتمام رسانده ایم به اندازه کافی خوب نیستند؟
ـ آیا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازیم ؟
ـ آیا احساس می کنیم کارها را باید صد در صد درست انجام دهیم و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستیم؟
اگر چنین باشد در آن صورت ما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن داریم.
● کمال گرایی:به
افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها رسیدن به
اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی به اشتباه
کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود.
به
هرحال مطالعات اخیر نشان می دهند نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت
می شود. آرزوی کامل بودن ، هم احساس رضایت از خودمان را از ما می گیرد و
هم ما را به اندازه سایر مردم ( کسانی که اهداف واقع گرایانه دارند ) ، در
معرض ناکامی قرار می دهد.