1. بیشتر درگیر مراسم عروسی هستید تا خود ازدواج.
خیلیوقتها
بیشتر زمان صرف آمادهسازی و برنامه ریختن برای جزئیات مراسم عروسی میشود
تا اینکه خود ازدواج موردنظر قرار گیرد. اگر بیشتر از اینکه درمورد وضعیت
بدهیهای همسر آیندهتان بدانید، در مورد سالن مراسم عروسی اطلاعات دارید،
ازدواج هنوز برای شما مناسب نیست.
۲. هنوز بین شما اعتماد ایجاد نشده است.
اعتماد
یکی از ضروریترین فاکتورهای ازدواج است. اما بعضیها فکر میکنند که
نمیتوان به طور کامل به هیچکس اعتماد کرد، همسر آینده هم از این قاعده
مستثنی نیست. اگر شما هم همینطور فکر میکنید، خودتان را برای یک رابطه و
ازدواج پردغدغه آماده کردهاید. اعتماد یعنی باور داشتن به اتحاد فرد مقابل
با شما. هیچ رابطهای بدون اعتماد باقی نمیماند.
۳. نمیتوانید تصور کنید پدر یا مادر فرزند او باشید.
وقتی
با کسی وارد رابطه میشوید که قبلاً ازدواج کرده و از زندگی سابق خود بچه
دارد، علاوه بر خود او، در واقع با فرزندش هم وارد رابطه شدهاید. خیلیها
را میبینیم که میگویند، "خودش را خیلی دوست دارم اما بچهاش را نه".
متاسفانه این موقعیت اصلاً جالب نیست. بچهها بخش دائم و مهم این رابطه
هستند.
۴. خیلی وقت است که با کسی رابطه نداشتهاید.
در
مورد این مورد آمار حرفهای بیشتری دارد. اکثر تحقیقات تمایزی دقیق در
میزان طلاق برحسب تعداد سالهایی که زوجها رابطه قبل از ازدواج دارند نشان
میدهند. اگر زوج در کمتر از دو سال با هم آشنا شده و ازدواج کنند، میزان
طلاق بسیار بالاتر از زمانی است که زمان بیشتری را قبل از ازدواج با هم در
ارتباط بودهاند. یک مورد جالب اینکه زمان بسیار زیاد برای آشنایی قبل از
ازدواج نیز (بالاتر از ۵ سال) عواقب منفی را در زندگی زناشویی نشان داده
است.
۵. در مورد مسائل حیاتیتان توافق نکردهاید.
اگر
بدون اینکه در مورد مسائل مهم زندگی با هم حرف بزنید و تصمیمگیری کنید سر
سفره عقد رفتهاید، کارتان اشتباه است. مسائل حیاتی ازدواج، ارزشهای شما،
تیپ شخصیتیتان و مسائل غیرقابل توافق است. اینها همه چیزهایی هستند که
باید بدانید و هیچوقت آنها را برای کسی تغییر ندهید. مسائل مهم و حیاتی شما
اهمیت زیادی دارند زیرا کلید یک رابطه موفق ارتباط و گفتگو و حل اختلافات
است. با این مسائل باید بعنوان فرصتهایی برای تبادل نظر و عقیده و حل
مشکلات استفاده کنید.
۶. آماده مصالحه نیستید.
هیچوقت
نمی توانید یک ازدواج موفق داشته باشید مگراینکه تمایل به مصالحه داشته
باشید. در زمانها و شرایط سخت، آدمها معمولاً به یکی از این دو روش واکنش
میدهند: یا خودخواه میشوند و فقط به خودشان فکر میکنند و یا ازخودگذشته
میشوند و فقط به طرف مقابلشان فکر میکنند. اگر از نوع اول هستید، هنوز
آمادگی ازدواج را پیدا نکردهاید.
۷. تحت فشار هستید.
آیا
به این دلیل میخواهید ازدواج کنید که تحت تهدید یا اولتیماتوم هستید؟ اگر
اینطور است، اصلاً نباید اینکار را بکنید. ازدواج باید آزادانه و با عشق و
احترام از طرف هر دو نفر انتخاب شود. اگر کسی برای ازدواج مجبورتان کرده
یا تحت فشارتان گذاشته است، بهتر است که یک بازنگری در مورد اساس و بنیاد
رابطهتان داشته باشید.
۸. زبان عشقتان یکی نیست.
ناتوانی
برای درک و دریافت و یا ابراز زبان عشق طرفمقابلتان موجب ویرانی رابطه
است. اگر عشقتان را به زبانی که طرفمقابلتان درک میکند ابراز نکرده یا
عشق طرفمقابل را به زبان خودتان دریافت نکنید، به این معنی است که شما و
همسرتان هیچوقت به طور کامل عشق را احساس نخواهید کرد.
۹. جذابیت جنسی برای هم ندارید.
خیلی
ساده است، ممکن است شوهرتان بهترین مرد روی کره زمین باشد اما اگر از نظر
جنسی به او جذب نشوید، رابطهتان خیلی زود برهم خواهد خورد.
۱۰. با اعتیاد یا مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنید.
آسیبشناسی
چیزی است که خیلی در گفتگوهایی که در مورد ازدواج میشود، موردنظر قرار
نمیگیرد. افراد بسیار زیادی در کشور ما و سرتاسر جهان از آسیبشناسی منفی
رنج میبرند. این یعنی خیلیها به مشکلاتی مثل اختلال شخصیتهای
غیراجتماعی، اجتماعپریش و روانپریش مبتلا هستند. خط آخر اینکه داشتن ذهن
و روان سالم پیشنیاز داشتن یک رابطه سالم است.
۱۱. بیش از حد توانتان انرژی میگذارید.
وصل
شدن دو نفر، وصل شدن دو خانواده و دو گروه دوستان هم هست. فشار اجتماعی
معمولاً یکی از مهمترین علتهای طلاق است. باید از خودتان بپرسید، "من به
چه قیمتی در این رابطه هستم؟" اگر قرار است از دوستانتان یا خانوادهتان به
خاطر طرفمقابل بگذرید، این قیمت بسیار بالایی است که باید بپردازید. دلیل
آن این است که اگر همه چیز بین شما و طرفمقابل برهم بخورد، شما هم از نظر
احساسی و هم اجتماعی شکست خواهید خورد.
۱۲. ذهنتان هنوز سردرگم است.
اگر
به این دلیل نگران ازدواج هستید که احساس میکنید فردی بهتر ممکن است
بعدها بر سر راهتان قرار گیرد، ازدواج هنوز مناسب شما نیست. وقتی ازدواج
میکنید، باید اطمینان کامل داشته باشید که این فرد، بهترین برای شماست و
بدون او قادر به زندگی کردن نیستید
فرار
از فکر مقایسه فرزندم با فرزند دیگری، کار سادهای است. کافی است، به خود
بقبولانید که فرزند شما، موجودی مستقل و آزاد است که راه رشد و شیوه زندگی
خودش را دارد و خواهد داشت. بعضیها، این اصل را همان روزی که روی صفحه
مانتیور سونوگرافی، جنسیت کودکشان معلوم میشود، میپذیرند. این کودک قرار
نیست همه خواستههای شما را موبهمو اجرا کند؛ همانطور که شما،
خواستههای والدینتان را موبهمو انجام ندادید. فکر میکردید، دختردار
میشوید، اما او پسر است. دلتان پسر میخواسته، اما او دختر است. او، به
نظر شما، هیچ کاری ندارد. اگر هم همان جنسی است که میخواستید، از روی بخت و
اقبال بوده، نه حرفشنوی کودک شما. هیچ فرزندی، به خواست مادر و پدرش،
جنسیتاش را تعیین نمیکند. اندر فواید واقع گرایی بپذیرید
که کودک شما قرار نیست همان چیزی باشد که شما در دوران بارداری تصور
میکردید. این تصورات که سرش مو دارد یا نه، رنگ چشمش روشن است یا نه،
چهرهاش به شما یا خانواده شما رفته یا نه، هرچند برای مادر، شیرین به نظر
میرسد، ولی از همان ابتدا، سنگهای زیربنایی رابطه والدین با فرزند را کج
میچیند. اگر
واقعیت فرزند شما، مطابق با تصوراتتان بوده باشد که باز به این توقعات
خود ادامه میدهید و اگر آنطوری که تصور میکردید، نباشد، توی ذوقتان
میخورد. بنابراین سعی کنید از هرگونه خیالبافی درباره چهره و ویژگیهای
ظاهری فرزندتان دوری کنید. به این متمرکز شوید که او، یک انسان است و باید
به او احترام گذاشته شود؛ به هر شکل و قیافهای که باشد. از آن طرف هم
مغرور شدن به داشتن کودک زیبا، شاید دلچسب باشد، اما در آینده، میتواند
برای همان کودک، زیانبار باشد؛ زمانی که بهخاطر زیبایی چهرهاش، به خود،
مغرور و زیبایی، معیار اصلی در زندگیاش میشود. روند رشد همه، یکی نیست یادتان
باشد که قرار نیست فرزند شما، بهطور دقیق و سر وقت معینی، گردنش را بالا
بگیرد یا میل به نشستن را از خودش نشان دهد. شاید او ترجیح دهد چند هفتهای
دیرتر بایستد یا راه برود. اینکه شما، تقویم به دست، آمار همه بچههای
اطرافیان را داشته باشید، بیشتر از همه، خود شما را خسته و رنجور میکند.
به جای این مقایسههای ناچیز، به فرآیند رشد کودک، آگاه باشید و به اصل دوم
ایمان بیاورید. اصل دوم میگوید که رشد کودکان، هرچند از یک نمودار تبعیت
میکند، اما به این معنی نیست که همه بچهها، درست مانند همدیگر، رشد
میکنند و نسبت به محیط واکنش نشان میدهند. اگر
میخواهید از شر افکار مقایسهای خلاص شوید، بهتر است یک دمنوش گیاهی
برای خود درست کنید؛ وقتی فرزند خود را به پدرش سپردهاید تا او را برای
هواخوری، به بیرون از خانه ببرد. یک قلم و کاغذ جلویتان بگذارید و لیستی
از بهترینهای فرزندتان را تهیه کنید. سعی کنید ذهن را از مقایسه با دیگری
دور کنید. فقط به نکات مثبت او فکر کنید؛ اینکه چهقدر زیبا لبخند میزند،
موقع بازی، چهقدر هیجانزده میشود، فلان روز، در میهمانی، چهقدر آرام
بود تا شما به میهمانها برسید، اگرچه برای راه افتادنش، استرس زیادی
داشتید، اما به حرف افتادنش، خیلی شیرین بود، هرچند بدغذایی میکند و
لاغرتر از آن حدی است که باید باشد، ولی پرانرژی و بانشاط است و... به
کودک خود، اعتمادبهنفس بدهید زیرا بزرگترین سرمایهای که یک مادر
میتواند به فرزندش بدهد، ایجاد حس اعتمادبهنفس است. اگر مادری، فرزندش را
باور نکند، چگونه او، خودش را باور کند. فرزند خود و روند رشدش را باور
کنید. او، راه خودش را دارد، مانند هر انسان دیگری. مقایسه او با دیگر
کودکان، بر سر اینکه زودتر به حرف افتادهاند یا شیرینتر با بزرگترها
ارتباط برقرار میکنند و فرزند شما، چنین نیست، او را بهمرور، از خودش
مأیوس میکند. مبنای
ذهنیتان را این بگذارید که فرزند شما، بهترین فرزندی است که میتوانستید
داشته باشید. دقت کنید؛ نمیگویم بهترین فرزند دنیا، که اگر چنین تصور
کنید، یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان، بهترین میدانید که
این نوع نگرش، بهمرور، میتواند برای شما، آفت شود. کودکتان، برای شما، بهترین است کودک
خود را تبلیغ نکنید. او را آنچنان تصویرسازی نکنید که بعدها، اگر طور
دیگری رفتار کرد، توی ذوق خود شما بخورد. بگذارید سیر طبیعی زندگیاش را
داشته باشد. فرزند خود را ملاک دیگران نکنید. اگر تمام معیارهای رشد فیزیکی
و عاطفی فرزند شما، دقیق و بهموقع بوده است، خب خدا را شکر، اما نیازی
نیست از او، قهرمان اسطورهای بسازید. بیشمارند کودکانی که درست براساس
جدولهای رشد طبیبان بزرگ میشوند. اگر
فرزند خود را به بُت زندگیتان تبدیل کنید، ممکن است او، براساس طبیعت
کودکانهاش، رفتاری نشان دهد که برای شما، آزاردهنده باشد و بهمرور، شما،
از او دور شوید؛ چون توقعات شما را برآورده نمیکند. شما، کودکتان را
بهترین معرفی کردهاید، اما او، بهیکباره، مثلا در یک میهمانی، در مقابل
دیدگان همه اقوام و دوستان، از خودش رفتاری نشان میدهد که نظر همگان را
نسبت به خودش تغییر میدهد. یادتان
باشد که کودک شما، راه طولانی در پیش دارد. اگر از همین روزهای اول و
سالهای نخست زندگیاش، دید خود را نسبت به او تغییر ندهید، در نوجوانی و
بزرگسالیاش، دچار مشکلات جدیتر میشوید. اگر او را شخصیت مستقل و آزاد
نپندارید، چگونه میخواهید او را در انتخاب رشته تحصیلی و محل زندگی آزاد
بگذارید. اگر در کودکیاش، میخواهید آن باشد که شما دوست دارید، چگونه در
نوجوانی بتواند علایق و استعدادهایش را شناسایی کند. اگر ذهن شما، براساس
مقایسه فرزندانتان با دیگران باشد، چگونه او، خودش باشد. پس، بهتر است تا
دیر نشده، ذهنتان را خالی کنید و بگذارید کودکتان، سیر زندگی خودش را
داشته باشد و شما، بهعنوان پدر و مادر، فقط مراقب او باشید و از دیدن رشد
او، لذت ببرید. نکته مقایسه کردن ، زمینهساز دروغ گویی کودکان انتطار
و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در
زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که
انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار
قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته
باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی
کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از
مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به
یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
با
به کارگیری سی شیوه ساده از هنگام بارداری تا پایان دوسالگی افزون بر رشد
جسمانی مناسب، زمینه های افزایش بهره هوشی کودکان را تقویت کنید. از آنجا
که پایه ریزی و شکل گیری رشد جسمانی و ذهنی کودکان از هنگام بارداری تا
پایان دو سالگی است، به کارگیری این ۳۰ شیوه به طور هماهنگ به رشد همه جانبه و مناسب کودک کمک می کند.
در هنگام بارداری ۱) تیروئیدتان را آزمایش کنید زیرا کم کاری خفیف تیروئید در خانمهای باردار سبب کاهش معنی داری در هوش کودکان می شود. ۲) کولین مصرف کنید، این ماده مغذی در گوشت، تخم مرغ و حبوبات وجود دارد. ۳) ویتامین هایی را که پزشک در دوران بارداری برای شما تجویز می کند مصرف کنید. ۴) با جنین خود حرف بزنید و او را صدا کنید. ۵) از نوشیدن قهوه و خوردن دارو بدون تجویز پزشک اجتناب کنید. در شش ماهه نخست پس از تولد به این نکات توجه داشته باشید ۶) فرزندتان را با شیر مادر تغذیه کنید. ۷) در صورت بروز افسردگی بعد از زایمان ، برای درمان آن اقدام کنید. ۸) منابع غنی از آهن مانند گوشت، سبزیجات، تخم مرغ و میوه های تازه مصرف کنید. ۹) در زمان شیردهی خوردن غذاهای حاوی ویتامین۱۲ B مانند مخمر، نان، غذاهای دریایی و تخم مرغ را فراموش نکنید. ۱۰) برای کودکتان موسیقی به ویژه موسیقی سنتی و کلاسیک پخش کنید. ۱۱) کودک را ماساژ دهید ، مطالعات نشان داده اند که ماساژ روزانه کودکان رشد مغزی آنان را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد. از شش ماهگی تا یک سالگی کودک چه کنیم؟ ۱۲) با کودکتان به طور مستقیم و چشم در چشم صحبت کنید. ۱۳) معنای
لغات را با اشاره ارتباط دهید ؛ به طور مثال هنگامی که نام چیزی را می
برید به آن اشاره کنید یا کودک را در مقابل آن نگه دارید. ۱۴) با هدیه های مخصوص کودکان، او را تشویق کنید. ۱۵) اجازه آزادی حرکت به کودکان بدهید، بگذارید که آنها کنجکاوی غریزی شان را همواره به کار برند. ۱۶) تشخیص و فرق گذاری بین اشیا را به کودکتان با پرسش و گفتن جواب درست بیاموزید. ۱۷) کودکان از آموزش اجباری خوششان نمی آید، از آن بپرهیزید. ۱۸) هنگامی که فرزندتان احساس خستگی کرد، آموزش را قطع کنید. دوران یک تا دو سالگی کودک ۱۹) کودکان را با غذاهای سرشار از آهن تغذیه کنید. ۱۰) به کودکان میان وعده های سالم و مغذی بدهید و از دادن میان وعده های بی فایده مانند پفک و چیپس به کودک خودداری نمایید. ۲۱) برای کودکتان کتاب بخوانید. ۲۲) در حضور او مطالعه کنید. ۲۳) برای او اسباب بازی های کمک آموزشی تهیه کنید. ۲۴) با کودک خود بازی کنید. شرکت در بازی های دسته جمعی ، مهارت های هوش اجتماعی کودک را افزایش می دهد. ۲۵) مطمئن شوید کودکتان خوب استراحت کرده است، خوابیدن دستکم ده ساعت در شبانه روز برای او لازم است. ۲۶) هنگامی که با کودکتان صحبت می کنید صداهای اضافی مانند رادیو و تلویزیون را خاموش کنید و نور را در حد متوسط نگاه دارید. ۲۷) درخواست
های تکراری کودک را اجابت کنید. تکرار ارتباط نورون ها را در مغز تقویت می
کند بنابراین اگر برای چندمین بار از شما می خواهد کتابی را برایش بخوانید
، بدون اصرار و پافشاری روی خواندن یک داستان دیگر ، آن را برای او
بخوانید. ۲۸) وقتی
کودک نوپای شما به چیزی اشاره می کند و نامش را می پرسد در جوابش به او
اطلاعات بیشتری بدهید. به طور مثال: آن یک توپ است، یک توپ آبی با خط های
قرمز. ۲۹) در تربیت کودک انضباط همراه با محبت فراوان داشته باشید. ۳۰) هرگز به کودکتان نگویید «تو چیزی نمی فهمی» زیرا اگر کودک آن را باور کند، حرف شما تحقق خواهد یافت.
یکی از
مهارتهایی که لازمه موفقیت در هزاره سوم است، استفاده بهینه و موثر از
زمان و به عبارتی مدیریت نمودن زمان است. به این معنا که از فرصتها و
لحظههایی که در اختیار داریم بهترین استفاده را داشته باشیم. زیرا زمان،
منبع منحصر به فردی است که اگر تلف شود، جایگزینی برای آن وجود ندارد.
بنابراین ضروری است تا جهت جلوگیری از اتلاف بیهوده وقت، در مورد بایدها و
نبایدها تصمیمگیری کنیم. برای اینکه کمتر از فرصتهایی که به راحتی از دست
می دهیم، ناله سر دهیم و قضا و قدر را بانی و باعث تمام سهل انگاریهای خود
نماییم، می بایست تکنیک هایی را برای استفاده بهینه از گنج گرانبهایی که
به تکتک ما هدیه داده شده است، بکار بریم:
با برنامه ریزی پیش برویم
برنامهریزی،
مادر تمام بیبرنامگیهاست. «دراکر» اندیشمند برجسته مدیریت، معتقد است:
اگر نتوانیم برای وقت خود برنامهریزی کنیم هیچ چیز دیگر را هم نمی توانیم
اداره کنیم. بنابراین اگر در هر نقشی (همسر، پدر، مادر، فرزند، کارمند،
رئیس و ...) که هستیم و وظایف بیشماری نیز بر دوش داریم، میبایست برای هر
کدام از نقشهای خود برنامه ریزی کرده و مدت زمانی را برای هر یک از آنها
در نظر بگیریم. در غیر این صورت، آن نتیجه و کارآیی که انتظار داریم را
بدست نخواهیم آورد.
تمام کارهایمان را روی کاغذ بیاوریم
داستان
مشهوری در مورد فهرست کردن کارها و تاثیر آن بر بهرهوری منسوب به آقای
«چارلز شواب» مدیر عامل شرکت فولاد وجود دارد. وی از مشاور خود خواست تا
روشی برای انجام کارهایش برای استفاده درست از زمان به وی بیاموزد. مشاور
به وی گفت من به شما روش آسان و موثری یاد می دهم که بازدهی کار شما را تا
پنجاه درصد افزایش می دهد. آنگاه مشاور یک برگ کاغذ سفید به «شواب» داد و
به وی گفت شش مورد از کارهای مهمی که می بایست فردا انجام دهد در آن بنویسد
و آنها را به ترتیب اهمیت شماره گذاری کند و از وی خواست که از روز بعد
کارهایش را به ترتیب اولویت از مورد اول شروع کند و پس از آن که تمام شد
سراغ دومین مورد برود و همین روش را تا آخرین مورد ادامه دهد. نقل می کنند
که آقای «شواب» پس از به کارگیری این روش، آنرا بسیار مفید یافت و دستور
داد که کلیه کارمندانش نیز از همین روش استفاده کنند. وی در این باره می
گوید: از آن به بعد من و کارکنانم، ابتدا به انجام و اتمام لازمترین و
مهمترین کارهای روزانه می پردازیم.
دزدان زمان را بشناسیم
میهمانان
ناخوانده، تلفنهای مزاحم و غیرضروری، نداشتن انضباط کاری، سستی و
بیارادگی در تصمیمگیری، دوباره کاری، روشهای غیر صحیح و عادات نادرست
مطالعه، ناتوانی در «نه» گفتن به خواستههای دیگران، نداشتن تمرکز حواس،
عادت امروز و فردا کردن، صحبتهای کم اهمیت، مطالعه مطالب کم اهمیت و
غیرضروری، ترس از شکست، تلویزیون و مواردی از این قبیل راهزنان وقت ما
هستند. بطوریکه مدت زمان زیادی را به خود اختصاص داده و هیچ نتیجه و سودی
برای ما جز هدر دادن وقتمان ندارند. با حذف یا کم نمودن تمام کارهایی که
انجام آنها از اهمیت ناچیزی برخوردار است، می توانیم کارهای خود را با سرعت
بسیار بیشتری به اتمام برسانیم.
از زمانهای مرده استفاده کنیم
اوقاتی
که در حال قدم زدن، رانندگی، انتظار و ... هستیم، بهترین زمان برای تفکر
درباره بهتر انجام دادن کارهایمان است. نگذاریم این زمانها به بیهودگی تلف
گردند، بلکه سعی کنیم از آنها به خوبی استفاده نماییم.
در گذشته توقف نکنیم
گذشته
را با تمام خوبیها و بدیها به دفترچه خاطراتمان بسپاریم. حال را دریافته
و افقهای زیبایی را برای فردای خود ترسیم کنیم. تنها از گذشته خود درس
بگیریم و به عنوان موتوری برای حرکت رو به جلو از آن استفاده کنیم نه برای
حرکت به عقب و درجا زدن.
در خود انگیزه ایجاد کنیم
میل
یا اراده انجام کاریاانگیزش، عامل اساسی در ایجاد تلاشها و فعالیتها
است. به دیگران قول بدهیم که کاری را تا مدت زمان معینی به اتمام خواهیم
رساند. قول دادن به دیگران در ما انگیزه ایجاد میکند تا سر وقت کارمان را
تحویل دهیم.
وابستگی و اعتیاد به اینترنت عبارت است
از استفاده بیمارگونه و وسواسی به اینترنت که با علائمی مانند گوشهگیری،
افسردگی، تنهایی و اضطراب همراه است.
دکتر سید سعید صدر، روانپزشک با بیان
این مطلب اظهار داشت: اینترنت یکی از وسایل ارتباطی در عصر جدید است و
مانند سایر ابزارها، کاربردهای مثبت و منفی زیادی دارد که متاسفانه آثار
منفی آن بیشتر به چشم میخورد.
وی افزود: استفاده از اینترنت اجتنابناپذیر است. اما مشکل اینجاست که جوانان خیلی زود و در سن پایین درگیر آن میشوند.
عضو
هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: استفاده بیش از حد از اینترنت
باعث میشود فرد از فضای بیرونی منفک شود مثلاً ساعت خواب فرد عوض میشود،
تمرکزش را از دست میدهد و دچار خستگی روانی میشود.
دکتر صدر خاطرنشان کرد: در واقع اعتیاد به اینترنت
شبیه دیگر اعتیادهاست. این اختلال نوعی مشکل روانی محسوب میشود که البته
همچنان مورد تحقیق و بررسی است و تنها راه درمان آن مشاوره روانی است.