سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

احساسات کودکان

 

یک روز بعدازظهر من برای کاری بیرون رفتم و دختر یازده ساله‌ام را در خانه تنها گذاشتم. بیست دقیقه بعد برگشتم و دخترم را روی تخت در حالی که به شدت هق‌هق و گریه می‌کرد دیدم. مهربانانه پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟ موضوع چیه؟» اما او نمی‌توانست جواب بدهد و فقط هق‌هق می‌کرد. وحشت‌زده شده بودم، پرسیدم: «کسی اذیتت کرده؟» و او دستش را به علامت «نه» تکان داد. «خودت به خودت صدمه‌ای زدی؟» باز هم جواب «نه» بود. «برایانا! چه اتفاقی افتاده؟»

 

در میان هق‌هق گریه، شنیدم که گفت:«هم-هم-همستر». همستری در همسایگی ما بود که بچه‌ها بازی کردن با او را خیلی را دوست داشتند. من هراسان به اتاق بغلی دویدم. یواشکی نگاهی به قفس انداختم، کمی شیر روی زمین ریخته بود، اما همسترزنده بود و نفس می‌کشید! فریاد زدم: «همستر زنده است»، برایانا در حالی که همچنان اشک می‌ریخت وارد اتاق شد، او نمی‌توانست باور کند که همستر هنوز زنده است چون وقتی همستر را دیده بود پاهایش از قفس آویزان بوده و او مطمئن شده که گربه مرده است. برایانا گفت:« من دیوونه شده بودم، همستر رو برداشتم و پرتش کردم بیرون» ( چنین کاری برای دختر مهربان و نازک‌دل من واقعا کار خشنی محسوب می‌شود.) او هنوز آشفته به‌نظر ‌می‌رسید. گفتم:« آیا احساس گناه می‌کردی اگه همستر مرده بود و فکر می‌کردی در مرگ او تو مقصری؟». به هدف زده بودم! موضوع همین بود. او به علامت تایید سر تکان داد و دوباره شروع به گریه کرد، این بار من او را درآغوش گرفتم و اجازه دادم گریه کند. همچنان که او در حال آرام شدن بود ما ‌توانستیم درباره‌ی آن‌چه رخ‌داده بود و درباره‌ی واکنش او از ابتدای ماجرا تا به حال صحبت کنیم. حالا او تسلی خاطر پیدا کرده بود و از من نیز ممنون بود و ضمنا درس مهمی درباره‌ی پذیرفتن مسؤولیت بستن در اتاق موقع حضور همستر در آن‌جا ‌یادگرفته بود.

 

احساسِ گناهِ کودک فرصتی است برای آموختن مسؤولیت‌پذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک می‌تواند تاثیر عظیمی بر تقویت ( یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، و سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیت‌پذیری او دارد. کودکانی که اجازه می‌یابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدین‌شان به آن‌ها کمک می‌کنند که احساسات‌شان را بشناسند و از آن‌ها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسؤولانه با مسائل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچه‌ها سرکوب ‌شود آن‌ها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان می‌کنند.

 

بعضی راه‌ها که ما والدین ناآگاهانه احساسات بچه‌ها را از آن طریق سرکوب می‌کنیم عبارت اند از:

1. محافظت: «من به تو اطمینان می‌دم که گربه الان بیرون از خانه است. تو اصلا نگران این موضوع نباش»
2. تنبیه کردن:  «برای یک ماه از بازی با گربه محروم هستی»
3. حل مسأله: «چرا خوشحال نیستی؟ ما داریم می‌ریم بیرون که بستنی بخوریم و تو نباید در باره‌ اون ماجرا بیشتر از این فکر کنی»
4. نتیجه‌ اخلاقی گرفتن: «چه طور می‌تونی این‌قدر بی‌مسؤولیت باشی! من وقتی بچه بودم خیلی دختر مسؤولیت‌پذیری بودم و هرگز نمی‌ذاشتم چنین اتفاقی بیفته.»
5. انکار: «تو نباید احساس گناه کنی، تقصیر تونبود!»
6. تحقیر: «من نمی‌تونم باور کنم که تو گذاشتی چنین اتفاقی بیفته، چه طور این کار رو کردی، تو مایه‌ی خجالت هستی. من به دوستات می‌گم که تو چه‌کار کردی تا دیگه هرگز نذاری چنین اتفاقاتی بیفته.»
7. ترحم: «آه، عزیزم، اون گربه ی بد نباید می‌پرید و تو رو می‌ترسوند»
8. سخنرانی: «از حالا به بعد تو باید بیشتر دقت کنی خانوم کوچولو، من از تو می‌خوام که همیشه قبل از انجام کاری چک کنی که... »

و این تنها بخش کوچکی از لیست بلند سرکوب‌کننده های احساسات است. وقتی منظور ما این است که به فرزندمان به روش‌های بالا درسی بیاموزیم، اغلب نتیجه بسیار متفاوت از خواست ما از آب درمی‌آید. کودک به جای این که از اشتباهش درس بگیرد بیشتر به این توجه می‌کند که چه‌قدر ما بی‌انصاف هستیم یا چه‌قدر «آن‌ها» بد هستند. اگر ما می‌خوهیم فرزندان‌مان چیزی از خطای‌شان بیاموزند، یابد اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیش‌آمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.

 

بعضی روش‌ها برای حمایت از احساسات عبارت اند از: 
1. همدردی: «من احساس تو رو درک می‌کنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهنده‌ایه، نه؟»
2. اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»
3. شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس می‌کنی ....» یا «آیا احساس ناراحتی می‌کنی؟»
4. مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آن‌چه بر او می‌گذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمی‌ترین دوست‌تان با شما صحبت می‌کند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری می‌گی»
5. کنجکاوی: «جالبه، من می‌خوام درباره‌ی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»
6. تصدیق احساسات: « تو واقعا ناراحت به‌نظر می‌رسی.» یا « من دارم ببینم که چه‌قدر عصبانی هستی»
7. دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من می‌خوام بدونم چه حالی داری.»
وقتی احساسات کودک را تصدیق می‌کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفت‌انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می‌گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس‌های شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش می‌کنید و حرف یکدیگر را می‌شنوید. اگر از این طریق رابطه‌ی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آن‌ها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!


مراقب احساسات کودک خود باشیدسات کودک خود باشید

 

قلب نیازمند آرامش و هارمونی است. احساسات منفی تنش هایی را در بدن ایجاد می کنند که به مرور افزایش یافته بصورت یک عمل منفی خود را نشان می دهند.

زبان قلب کودکان نیز احساسات آنهاست. وقتی به کودک می گویید : نه ، نمی توانی این را داشته باشی ` بدون آنکه علت این دستورتان را بیان کنید ، مجموعه ای از احساسات منفی را در وجود او شکل می دهید.

کودک واقعا خواستار آن است و با این عکس اعمل غیر منطقی شما مستاصل می شود ، آسیب می بیند ، و آنگاه عصبانی می شود زیرا او نمی تواند آنچه را می خواهد داشته باشد بدون آنکه دلیلش را بداند.

به مرور عصبانیت افزایش می یابد تا جائیکه واکنش خاصی را سبب می شود.

کودک در جهانی از سوالات و پاسخ ها زندگی می کند. وقتی جواب ` چرا ` هایش را بطور رضایتمندانه ای دریافت نمی کند حالت عدم تعادلی در او ایجاد می شود که احساسات را به یک قلمرو منفی می کشاند در حالیکه تعادل ، باعث گرایش احساسات به واکنش های مثبت می شود.

نقش والدین چیست؟

وظیفه والدین ، حفاظت از فرزندشان است نه آنکه با پرسیده می شود این است که چطور رفتار والدین باعث عکس العمل منفی شما شده است؟
آنگاه شما در میابید که باید واژه ها را طووری کنار هم قرار دهید تا گرایش شما به رفتارهای منفی دوران کودکی را بیان کند توانستید اینگونه رفتار کنید؟ آنگاه شما یاد می گیرید لغات را طوری کنار هم بگذارید تا احساسات منفی مختلف زمان کودکی تان را توضیح دهید. وقتی این موضوع روشن شد آنوقت مشاور می پرسد در موقعیت های مثبت چه احساسی داشتید.
برای اکثر افراد جلسات مشاوره چیزی نیست جز آنکه در می یابند والدینشان آنها را با احساسات و پاسخ های منفی پرورش داده اند.
واکنش طبیعی آنها تنفر از والدین است زیرا یاد نگرفته اند پاسخی مثبت و التیام بخش داشته باشند.
حال این سوال مطرح می شود که آیا بهتر نیست والدین به فرزندانشان بیاموزند برای بیان احساساتشان طوری واژه ها را کنار هم قرار دهند که بعدها نیازی به مراجعه به مشاور نداشته باشند تا آنها را از اینکه باید در دوران کودکی چه چیز هایی را می آموختند آگاه سازد.
هر احساسی از یک فکر ناشی می شود و هر فکر احساسی را در پی دارد. می توانید حدس بزنید اگر والدین این واقعیت را درک نکنند.
مسلما آنها قادر به آموزش صحیح نخواهند بود و لذا به سبب رفتار منفی که با فرزندشان دارند ، شکل گیری احساسات منفی را در او موجب می شوند.

چطور والدین به فرزندشان می آموزند متعادل و مثبت باشد؟


به محض تولد فرزند ، والدین با نیاز ها و خواسته های او مواجه می شوند. وقتی کودک چیزی می خواهد مانند این است که سوالی می پرسد و اگر والدین توجهی به آن نکند و و پاسخ قانع کننده ای به کودک ندهند ، او را به یک حالت عدم تعادل و لذا منفی سوق می دهد.
این بر عهده والدین است که فرزند خود را در حالت متعالی تر و سالم تر احساسات مثبت نگه دارند. وقتی پدر و مادر با خونسردی علت کارشان را برای کودک توضیح نمی دهند ، عدم تعادل و احساس منفی را بر او تحمیل می کنند.
این عدم تعادل می تواند منجر به بیماری جسمی شود و یا بعدها او را بر صندلی اطاق مشاور می نشاند. در این زمان ، کودک آن روز ، به سرخوردگی دچار شده است.
همه احساسات سرخورده ای که با بی توجهی و عدم درک والدین مواجه شده اند ، روزی منجر به تردید درونی ، خشم غیر منتظره و سپس نفرت خواهند شد.
اگر نوجوانی یا بزرگسالی مجبور می شود به مشاور مراجعه کند به علت واکنش های منفی اوست و در این زمان در می یابد والدینش آغاز گر احساسات منفی در وجود او بوده اند.
این شخص دائما والدین خود را سرزنش می کند و آنها را مقصر می داند. در این حالت غلبه عملکرد مثبت بر آن برنامه ریزی منفی بسیار دشوار خواهد بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد