با اینحال، همیشه این را به یاد داشته باشید:
هیچوقت فکر نکنید که این چیزها مسئول احساس شما هستند. اتفاقات و موقعیت ها
نیستند که آزارتان می دهند، این نگرش شما به آنهاست که چنین حسی ایجاد می
کند.
چیزهای ساده را جدی بگیرید: به قدرت لبخند و خنده، بوسه و آغوش اعتماد کنید. مهربانی، صداقت، رویا و خیال را باور کنید. مثبت زندگی کردن اولین قدم برای خوشبختی است.
خود را رها کنید
به اشتباهاتتان بخندید
احتمالاً وقتی را به خاطر می آورید که میخواستید سخنرانی کنید و یکدفعه احساس کردید که ذهنتان در وسط سخنرانی خالی شد. حسابی ترسیده بودید. اما به احتمال خیلی زیاد شنوندگانتان ظرف یکی دو روز به کلی آن را فراموش کرده اند. همه ما گه گاه خراب می کنیم. اما خوشبختانه مردم این چیزها را خیلی زود فراموش می کنند.
• اطرافتان را با چیزهایی پر کنید که دوست دارید.
• از لحظاتتان فیلمبرداری کنید و آن را بعنوان یادگاری نگه دارید.
• خودتان را از آدمهایی که ناراحتتان می کنند دور نگه دارید.
• اگر کارتان با وجود اینکه حقوق بالایی دارد اما برایتان خسته کننده است، قبل از اینکه از آن بیرون بیایید، کاری پیدا کنید که دوست دارید.
• اگر کسی میخواهد مجبورتان کند که حرفش را قبول کنید با اینکه به هیچ وجه با او موافق نیستید، از آنها دوری کنید.
• اگر مسافرتی بهتان پیشنهاد شده، حتماً بپذیرید.
• درستان را ادامه دهید.
• هیچوقت نمی دانید که چقدر می خواهید زندگی کنید پس از موقعیت های زندگی نهایت استفاده را ببرید.
• برای خوشحال و خوشنود کردن دیگران به خودتان سختی ندهید. از عهده تان خارج است، هرچند ارزشش را هم ندارد. اما اگر می خواهید کار خوبی در حق کسی کنید، از عزیزانتان شروع کنید.
• تناسب اندامتان را حفظ کنید. همان آدم جذابی باشید که همیشه تصور می کردید. قدردان سلامتیتان باشید.
• فرضیات را کنار بگذارید. قبل از اینکه سخنرانیتان را خراب کنید، از فکر خراب کردن آن اعصاب خودتان را خرد نکنید. از اینکه ممکن است مصاحبه کاری را خراب کرده و کاری که می خواهید را از دست بدهید، از قبل نگران نباشید. بد نیست که انتظار اتفاقات بد را داشته باشیم اما نباید هم فقط انتظار اتفاقات بد داشته باشیم.
• طرز تفکرتان را عوض کنید. وقتی کسی مسخره تان می کند، از سابقه خانوادگیتان انتقاد می کند یا برای اشتباهات گذشته محکومتان میکند، گوش هایتان را ببندید. لازم نیست هر چیزی که می شنوید را باور کنید. شما خودتان را بهتر از هر کس دیگری می شناسید. هیچوقت اجازه ندهید که برای خودتان افسوس بخورید.
یادتان باشد: اینکه بقیه آدم ها نسبت به یک موقعیت مشابه چه واکنشی می دهند خود را ناراحت نکنید. وقتی دیدگاهتان منفی شده است، ناراحتید، عصبانی هستید، حسودی می کنید یا امثال آن، بدون اینکه بدانید همه انرژی و اشتیاق خودتان را هم کور می کنید. باید سعی کنید این احساسات منفی را در پایینترین حد نگه دارید چون مغلوب شدن در برابر این احساسات باعث می شود غیرمنطقی رفتار کنید و تصمیمات نادرستی بگیرید.
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که برای مدتی نتوانید احساس شادی و آرامش داشته باشید؟
در این مواقع ما در ذهنمان فهرستی از خواستهها و انتظارات داریم؛ اما حتی دستیابی به آنها نیز نمیتواند حس خوبی را در ما ایجاد کند.حتی گاهی نسبت به علایق خود نیز بیتفاوت میشویم و انگار انگیزهای برای توجه به آنها نداریم! اما واقعا چرا دچار چنین حالاتی میشویم؟ همه، دچار این نوسانات روحی هستیم، اما بیشترمان منتظریم چیزی بیرون از وجود ما ناگهان از راه برسد و این اوضاع را تغییر بدهد. اما فراموش نکنید هنگامی که هر روز و لحظه خود را در این انتظار میگذرانید که چیزی از بیرون وجودتان، شما را خوشحال کند، در واقع ترتیبی میدهید تا شکست بخورید و با درماندگی و ناتوانی روبهرو شوید.
شما خود را اسیر شرایطی میکنید که در کنترل شما نیستند و برای برخورداری از احساس رضایت و شادمانی به دیگران وابسته میشوید.در این مواقع شما سعی دارید با چسبیدن به چیزی که همیشه در حال دگرگونی است، ثبات و امنیت به وجود آورید! اما به خاطر داشته باشید که همه چیز در زندگی در حال تغییر و تحول است و هیچ چیز ثابت باقی نمیماند. معمولا هم، همه ناراحتیهای ما از وابستگی به چیزهایی ناشی میشوند که در حال دگرگونی و تغییرند؛ بنابراین هنگامی که وقت و انرژی خود را صرف این میکنیم که همه چیز در بیرون از ما بینقص باشد، نیروی خود را در جهت نادرست متمرکز کردهایم؛ پس فراموش نکنید هر آنچه برای شادبودن نیاز دارید در درون خود شماست؛ یعنی شما کلید شادیتان را در وجود خود دارید و این خود شما هستید که تعیین میکنید شاد باشید یا نه، نه آنچه در بیرون از وجودتان اتفاق میافتد؛ شاید نتوانید باور کنید ولی حقیقت دارد و هر روز میتوانید آن را تجربه کنید.
برای باور این موضوع میتوانید به زمانی در گذشته فکر کنید که به نظرتان میآمد باید از بودن در آن موقعیت احساس شادمانی میکردید؛ مثلا سفری که مدتها منتظر آن بودید یا شرکت در سمیناری که همیشه آرزوی آن را داشتید یا رفتن به جایی که همیشه مشتاق آن بودید، اما درست وقتی در آن موقعیتها قرار گرفتید دیگر نتوانستید از آنها لذت ببرید زیرا حال خودتان در آن زمانها مناسب نبوده و در اصل شوق و اشتیاقتان را از دست دادهاید. شاید آنقدر خشمگین بودهاید که اصلا نمیتوانستید هیجانی نسبت به کار خود داشته باشید.در این موقعیتها چه چیز شما را غمگین کرده؛ سفر، سمینار یا موقعیتهایی که بودن در آنها جزو آرزوهایتان بوده است؟ درواقع اینها همان چیزهایی بودند که فکر میکردید شما را خوشحال میکنند. چرا بودن در جاهایی که خود خواهان آنها بودهاید نتوانسته شما را خوشحال کند؟
اشکال کار آن است که هیچ چیز در بیرون از وجود شما هرگز قدرتمندتر از خودآگاهی درونی شما نیست و فقط شما هنگامی میتوانید از بودن در هر شرایطی راضی و خشنود شوید که حال خودتان خوب باشد. برعکس این وضع هم حقیقت دارد؛ یعنی میتوانید در غیر جذابترین مکانها باشید، اما خودتان شاد و خرسند باشید و بهترین احساس را داشته باشید؛ نامی که خود شما بر اتفاقات میگذارید آنها را مثبت یا منفی میکند. همه واکنشهای شما به زندگی در درون شما واقع میشود.هر آنچه برای شاد بودن نیاز دارید در درون خود شماست؛ یعنی شما اکنون قدرت آن را دارید که تصمیم بگیرید شاد باشید یا غمگین!
به جای آنکه دائم خود و زندگیتان را مورد قضاوت قرار دهید که تا چه اندازه توانستهاید به خواستههای خود برسید، ببینید خود و زندگیتان در هر روز چقدر رشد میکنید و تا چه اندازه سطح آگاهیهای خود را بالا میبرید. هنگامی که هدف زندگیتان را انجام کاری یا رسیدن به چیزی یا موفقشدن در کاری میدانید، اگر کارها مطابق میلتان پیش نرود، احساس شکست خواهید کرد، اما وقتی میفهمید زندگی مانند کلاس درسی است که در آن موفقیت یعنی انسان بهتریشدن، خود و تجربیات خود را از دیدگاه کاملا متفاوت ارزیابی خواهید کرد.
آیا برایتان پیش آمده که در مورد خود احساس بدی داشته باشید؟ آیا وقتی به زندگیتان نگاه میکنید به این نتیجه میرسید که آنقدرها هم موفق نبودهاید؟ شاید شما از زاویه درستی به زندگیتان نگاه نکردهاید. بهتر نیست به جای آنکه موفقیت خود را با آنچه به آن رسیده یا نرسیدهاید، با میزان رشد خود در هر روز تعریف کنید؟ شما میتوانید هر روز به خود بگویید که امروز میخواهم بهترین انسانی شوم که میتوانم. پس اهمیتی ندارد که در بیرون از وجود ما چه اتفاقی میافتد؛ آنچه مهم است این است که ما نهایت تلاشمان را میکنیم تا رشد کنیم، چیزهای جدید یاد بگیریم و پیشرفت کنیم. بنابراین شما میتوانید روز موفقیتآمیزی داشته باشید، اگر در آن روز یک چیز جدید در مورد خودتان یاد بگیرید.
اگر با دیگران یا خودتان صبورتر و مهربانتر باشید، اگر درک بیشتری بهدست آورید یا اگر یک الگوی رفتاری غلط یا عادتی نادرست را کنار بگذارید و بهجای آن رفتار و اندیشه درستی را جایگزین کنید و... این راهی بسیار شادیآفرین برای حرکت به سوی پیشرفت است. به جای آنکه به زندگی به عنوان مجموعهای از آزمایشها که هر روز در آن قبول یا رد میشوید، نگاه کنید، چرا آن را به صورت فرصتی برای رشد و آموختن نمیبینید؟ به این ترتیب به جای روزهای بد یا خوب، روزهایی را میگذرانید که در آن ممکن است بیشتر یا کمتر رشد کرده باشید؛ اما همه آنها روزهای موفقیتآمیزی هستند. به کار بردن این اصل، تغییر بزرگی در زندگی شما ایجاد میکند. درواقع هدف زندگی، رشدکردن است و اینکه ما بتوانیم بیشتر یاد بگیریم. اما فراموش نکنید رشدکردن تجربه آسانی نیست و میتواند گاهی ترسناک و سخت باشد. یک دلیل آن نیز این است که شما باید از آن چیزی یا کسی که بودهاید به چیزی تازه و جدید تغییر کنید و لازمه تغییر نیز رهاکردن است؛ یعنی شما نمیتوانید بدون رهاکردن آنچه بودهاید رشد کنید.
رهاکردن هیچ وقت آسان نیست و معمولا ما را ناراحت میکند و به همین دلیل چون ناراحت میشویم نتیجه میگیریم که وقتی مجبور هستیم برای رشد کردن چیزی را از دست بدهیم پس باید اتفاق بدی باشد. اما فقط به این دلیل که چیزی خوشایند نیست یا باعث ناراحتیتان میشود، معنیاش این نیست که برایتان مفید یا خوب نباشد، در واقع آنچه به ما بیش از همه یاد میدهد چیزی است که ما را بیشتر ناراحت میکند.آیا تا به حال دورانهای سختی داشتهاید که وقتی حالا به آنها نگاه میکنید بگویید خیلی دوران سختی داشتیم، اما خیلی رشد کردم و این بهترین چیزی نبود که میتوانست اتفاق بیفتد چون تجربه خوبی نبود و باعث شد من ناراحت باشم؟
برای شما غیرممکن بود، تصور کنید وقتی آنقدر احساس درماندگی میکنید، چطور ممکن است اتفاق خوبی افتاده باشد. به این ترتیب خیلی اوقات ما دوران رشد خود را به اشتباه دوران بدی مینامیم و ناراحتی را به چیزی که مفید نیست تعبیر میکنیم.ما معمولا فکر میکنیم چطور ممکن است اتفاق خوبی افتاده باشد. اما در واقع ناراحتی معمولا به معنی آن است که شما در میان رشدی بزرگ قرار دارید و بر عکس آن هم میتواند درست باشد؛ وقتی برای مدتی طولانی واقعا احساس راحتی میکنید، ممکن است به خاطر آن باشد که اصلا رشد زیادی نداشتهاید.
اگر میدانستید که مشکلات و موانع پیشروی شما بیشتر از آنکه بدترین دشمنان شما باشند، مانند بهترین دوستانتان میتوانید از آنها چیزهای زیادی بیاموزید، آن وقت با مشکلات خود چگونه برخورد میکردید و نسبت به آنها چه نگرشی داشتید؟ احتمالا اکنون نیز با موانعی روبهرو هستید؛ شاید موانع و مشکلات در رابطه خصوصیتان، موانعی در محل کار، مشکلی با یکی از اعضای خانواده، مسائل مالی و... داشته باشید؛ شاید منتظرید ناگهان همه این موانع از سر راهتان برداشته شود تا بدین ترتیب شما خوشحالشوید!
ممکن است حتی در بسیاری موارد فکر کنید این ضعف از ناحیه شماست که این مشکلات به وجود میآیند؛ اما فراموش نکنید این یکی از اشتباهاتی است که بسیاری از ما در نحوه نگاهکردنمان به زندگی دچار آن میشویم و فکر میکنیم موانع و دشواریهای ما چیزهای بدی هستند که هرچه زودتر باید از شرشان خلاص شویم.تا زمانی که درباره موانع و مشکلات خود چنین نگرشی داریم، هر دشواری و مشکلی دشمنی میشود که باید با آن بجنگیم. بدین ترتیب ما در نبردی مداوم با سرنوشت خود هستیم و تعجبی ندارد که اغلب زیر این فشار بسیار خسته و غمگین میشویم.
اما چرا باید نسبت به مشکلات اینگونه واکنش نشان دهیم؟ چه کسی واقعا انتخاب میکند که در یک رابطه، دوران سختی را از سر بگذراند یا سختیهای مالی را تجربه کند یا با بحران جدی در محل کار مواجه شود؟ هنگامی که با مشکلاتتان مانند دشمن رفتار میکنید، هیچگاه به آنها نزدیک نمیشوید تا درسها و موهبتهایی را که واقعا در دل خود دارند بشناسید. در واقع با این نوع نگاه به موانع پیشرو، فرصتهایی را که برای یادگیری درسهای مهم وجود دارند از دست میدهید.
به یاد داشته باشید میتوانید از همه اتفاقات زندگی چیز جدیدی بیاموزید. هدف زندگی رشد کردن است و در این میان تغییر کردن جزو گریزناپذیری است که باید آن را بپذیرید. قرار نیست اوضاع همیشه آسان و مطابق میل شما باشد. موانع نیز بخشی از زندگی ماست و در واقع یکی از ویژگیهایی که آدمها را از هم متفاوت میسازد، نحوه برخورد آنها با این موانع و دشواریهای پیشروی آنهاست.آیا اگر مشکلی نداشتیم، قوی بودن را میآموختیم؟ اگر ناامیدی نبود طعم خوش امیدواری را میچشیدیم و اگر سختی و رنجی را تحمل نمیکردیم، آیا معنای مهربانی و همدلی را تجربه میکردیم؟
لحظهای به تجریبات مهم زندگی خود فکر کنید و ببینید مهمترین درسهای خود را کی و چگونه یاد گرفتید؟ چگونه توانستید از سختیهایی که در پیشرویتان بود عبور کنید؟ اگر اکنون خود را قدرتمندتر و انعطافپذیرتر از قبل میدانید به دلیل سختیهایی است که در گذشته تجربه کرده و توانستهاید از آنها چیزی بیاموزید. در واقع ما بیشتر هنگام سختیها رشد میکنیم نه هنگام برخورداری از اوقاتی خوش.
در همه مشکلات درسهایی نهفته است که شما نیاز به آموختنشان دارید و تکرار این مشکلات میخواهند شما را متوجه سازند که باید چیزی را از آنها یاد بگیرید. بنابر این نگرش خود را نسبت به آنها عوض کنید؛ بدین صورت هم از آرامش بیشتری برخوردار میشوید و هم فرصتی خواهید داشت تا درسهای نهفته در دل آنها را بهتر بیاموزید.
با توجه به اینکه هر چیز در طبیعت، هدف خاص و هوشمندانهای را دنبال میکند باید باور داشته باشیم حتما دلیلی وجود دارد که این اتفاقات در زندگی ما به این صورت رخ میدهند. در واقع باور و پذیرش این موضوع به ما اجازه میدهد تا به مشکلات و سختیهای پیشروی خود احترام بگذاریم.احترام گذاشتن به مشکلات نیز به معنای آن است که شما میدانید آنها سر راهتان قرار نگرفتهاند تا شما را خشمگین و عصبانی کنند، بلکه موانع مانند معلمانی هستند که میخواهند چیزی به شما یاد بدهند؛ پس به جای اینکه سعی کنید آنها را از سر راه خو بردارید، آنها را بشناسید و از درسهایی که به شما ارائه میدهند استقبال کنید.
اما بسیاری از ما با خود میاندیشیم مگر میتوانیم به چیزی احترام بگذاریم که ما را اینچنین درمانده و ناتوان کرده است؟بسیاری از ما بیشتر روزهای زندگی خود را صرف مبارزه با موانعی کردهایم که سد راهمان قرار گرفتهاند و فورا شروع کردهایم به پیدا کردن راهی برای مقابله با آنها. در این مواقع دائم با خودمان میگوییم چطور میتوانیم از شر این مشکلات خلاص شویم.
شاد زیستن
انسان موجودی شاد خواه و لذت طلب است.هرگزداشتن مال و اموال،نشانه ی خوشبختی و بی توانی و فقر نشانه ی بدبختی نیست .اگرچنین بودثروتمندان باید شادترین وفقرا بدبخت ترین افراد باشند.
درحالی که همیشه چنین نیست تمام شورهاولذایذبهشت زندگی ،منتظرکسانی هستندکه با تلاش وتفکرومقاومت خود به این بهشت میرسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی برای کسانی متجلی میشود که دلشان ناب و بی غش باشد این افراد دلیر و بزرگوار زندگی میکنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند واز زندگی بهره مندشوند درست است که گفته اند:
(زندگی به یک شب تار می ماند،باید چراغ خود را به دست خود بافروزیم و زندگی خود را روشن کنیم)
آیادقّت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره ی خود دارید،دیگران هم بهتراز همیشه به نظر می رسند؟جهان بازتاب و عکس العمل خود ماست .وقتی از خودمان بیزاریم ،ازهمه بیزاریم و وقتی که به همین که هستیم می اندیشیم وعشق می ورزیم جهان درنظرمان دوست داشتنی است .
بهتراست افکارشاد و سلامت داشته باشیم وسلامتی راحقّ انسانی و شایسته ی خودبدانیم .باخود ملایم باشیم و خانواده ی خود را بپذیریم .دوست بداریم و بدانیم یکی ازکلیدهای شادی و خرسندی ،تمرکز ذهن بر لحظه ی حال است ،این لحظه تنها زمانی است که دراختیار داریم وازلحظه ی بهترچیزی بسازیم که آن شادی است آبراهام لینکلن گفته است(اغلب مردم تقریبا به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند .)
ما هرگز نمی دانیم که در آینده ،چه شادی ها و ثروتها و نعمت هایی درانتظار ما است پس لحظه ی حال راغنیمت بدانیم ونهایت استفاده را از آن ببریم.
۵ راهکار شگفت انگیز برای شاد زیستن
.
تعدادی از دانشمندان معتقدند قسمت اعظم شادی انسانها توسط عوامل ژنتیکی ، سلامتی و دیگر فاکتورهایی تعیین میشود که غالبا از کنترل ما خارج هستند.اما تحقیقات اخیر دانشمندان نشان میدهد انسانها میتوانند کنترل شادی خود را به عهده بگیرند و با استفاده از تمرینهای خاصی آن را بهبود ببخشند.
روان شناس سونجا لیوبومیرسکی از دانشگاه کالیفرنیا گفت : سوال یک میلیارد دلاری این است که آیا ممکن است شادتر زندگی کرد؟بر خلاف یافتههای اخیر که نشان میدهد قسمتی از شادی ژنتیکی است و بر خلاف یافتههایی که نشان میدهد وضعیت زندگی ما تاثیر کمی رو ی میزان شادی ما دارند ، اما کارشناسان معتقدند شادی در قدرت ما در تغییر نهفته است.
لیوبومیرسکی در کنفرانس سالانه پیشرفت علوم در کشور آمریکا سخنرانی کرد . او و همکارانش 51 مطالعه مختلف را بررسی کردند و متوجه شدند تمرینهای خاصی میتواند میزان شادی ما را به طور شگفت انگیزی افزایش دهد.نتایج این تحقیقات در نشریات روانشناسی پزشکی به چاپ رسیده است.
در اینجا 5 روش که میتواند شادی شما را افزایش دهد بیان شده است.
1.قدردان و سپاسگذار باشید:از بعضی از افرادی که در این مطالعات شرکت داشتند خواسته شد نامه تشکرآمیزی به افرادی بنویسند که به گونه ای به آنها کمک کردند.این مطالعه نشان داد که این کار باعث شادی مضاعفی و پایداری در بین انسانها میشود که تا هفتهها و ماهها به قوت خود باقی میمانند.نکته شگفت انگیز آن است که اصلا شما لازم نیست این نامه را به فرد مورد نظر بفرستید.تحقیقات نشان میدهد حتی نوشتن این نامه بدون فرستادن به صاحبش میتواند شما را شادتر کند.
2.خوشبین باشید:تمرین دیگر که میتواند به شما کمک کند داشتن تفکر خوشبینانه است.از شرکت کنندگان در این تحقیق خواسته شد که آینده ایدهآل خود را تصور کنند و به آن فکر کنند.برای مثال زندگی در کنار یک همسر با محبت یا پیدا کردن یک شغل خوب و بعد از آن شرح دادن و نوشتن این تصورات است.این کار باعث میشود انسانها تا چند هفته شادی زیادی داشته باشند.
3.نعمتها و الطاف خدا را بشمارید: افرادی که سعی میکنند چیزهای خوبی که برای آنها اتفاق افتاده است را بنویسند به طور شگفت آوری میزان شادیشان افزایش پیدا میکند.به نظر میرسد این تمرین باعث میشود انسانها به یاد بیاورند که شاد باشند.
4.از تواناییهای خود استفاده کنید:در این مرحله از شرکت کنندگان در تحقیق خواسته شد بهترین تواناییهای خود را بشناسند و سعی کنند از آن در یک جهت جدید استفاده کنند.برای مثال شخصی که دارای حس شوخطبعی است میتواند از یک لطیفه استفاده کند تا حال و هوای یک ملاقات تجاری را تغییر دهد یا همکارانش را شاد کند.این عادات باعث میشود شما شادتر باشید.
5.مهربان باشید: کمک کردن به دیگران در حقیقت کمک کردن به خود است.افرادی که زمان یا پول خود را صرف کارهای خیریه میکند ، یا به طور داوطلبانه به افراد نیازمند کمک میکنند به طور قابل توجهی شادتر از دیگران هستند.
خنده و شادی طول عمر آدم را زیاد می کنند، چون می توانند بدن را در مقابل بیماری ها و استرس ها مقاوم کنند. زندگی هر روزه ما پر است از گرفتاری و نگرانی و تنش. هر لحظه یک مشکل و نگرانی جدی پیدا می شود تا شادی های واقعی زندگی ما تنگ تر شوند. این طوری می شود که بیشتر ما خود را مستحق شادی و لذت بردن از زندگی نمی دانیم.
▪ آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چند بار در روز از ته دل می خندید؟
آیا آدم خوش خنده و خوشرویی هستید یا گرفته و عبوس و به اصطلاح جدی و مبادی آداب!
- پژوهشهای گوناگون در زمینه اثرات خندیدن بر جسم و روح، بیانگر این واقعیت است که خندیدن سبب از بین رفتن بسیاری از فشارهای روحی و روانی شده و راندمان کاری را در افراد بالا می برد. پیش از این در کشور ژاپن به معجزه خنده پی برده و از آن برای آرامش روح و روان استفاده نموده اند. طی یک برنامه از پیش تعیین شده در کلاس های خنده درمانی برای علاقمندان به آرامش درونی، فواید خنده به طور مبسوط، شرح داده می شود. در این راستا بر این نکته تاکید می شود که بسیاری از ما اکثر وقت خود را در محل کار سپری می نماییم، جایی که بیشترین فشار را از لحاظ کاری متحمل می شویم، بیماری های زیادی مانند "فشار خون"، "نارسایی های قلبی"، "بی خوابی و افسردگی" حاصل فشارهای بیش از اندازه ای هستند که هر کدام از ما روزانه با آنها دست و پنجه نرم می کنیم، اضطراب و استرس محیط کار و فعالیت ممکن است به وضعیت بدتر مانند اعتیاد به مواد مخدر یا تفریحات غیر سازنده منجر شود. از این رو، تمرین خنده به فواصل زمانی در روز باعث می شود اکسیژن بیشتری به مغز برسد و با آزاد شدن هورمون های انرژی زا در بدن، فرد احساس آرامش بیشتری کند. پس سعی کنید همیشه لبخند بر لبانتان باشد. دست کم پس از هر دو یا سه ساعت کار مداوم یک نفس عمیق کشیده گردن و شانه هایتان را به عقب خم کنید تا به اصطلاح خستگی از تنتان بیرون برود. خنده درمانی سیستم ایمنی بدن را افزایش داده باعث می شود کمتر دچار سرماخوردگی و عطسه شوید همین طور بروز عفونت های حلق و ریه را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. خنده استقامت بدن را در ابتلا به بیماری هایی همچون آسم، برونشیت، سردردهای عصبی و میگرن، و نیز دردهای ناشی از آرتروز، دیسک کمر و ستون فقرات افزایش می دهد.
خنده درمانی درحقیقت نوعی تمرکز فکری محسوب می شود که افکار انسان را از دنیای فیزیکی جدا می کند تا جایی که ذهن به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد. تمام کسانی که از این روش استفاده می کنند به خوبی می دانند که هنگام متمرکز ساختن ذهن، همه افکار بد و منفی از قبیل اندیشه های جرم برانگیز، ترس، عصبانیت، حسادت و خود خواهی را می توان از ذهن بیرون کرد و روحیه ای شاد و سرزنده را با تمرین گذشت و فداکاری، احترام به دیگران، دوست داشتن و محبت ورزیدن و از همه مهمتر "بخشش" در وجود خود زنده ساخت. از این رو افراد باید بیش از هر چیز زوایای شخصیتی خود را به خوبی بشناسند و جنبه های شوخ طبعی را در وجود خود شناسایی کنند اگر چه این خصیصه در همه اشخاص به یک اندازه موجود نیست.
طی فرآیند خنده درمانی به افراد آموزش داده می شود که صرف نظر از مشکلات و گرفتاری هایی که برای هر فردی در زندگی ممکن است پیش بیاید خندیدن و خوشحالی بخش جدایی ناپذیری از زندگی فردی انسان ها محسوب می شود. وقتی ذهن و فکر شما در آرامش کامل باشد قطعاً راحت تر و آسان تر می توانید تصمیم بگیرید و با آرامش خاطر مشکلات خود را حل کنید. اعضاء کلاس های خنده درمانی ابتدا یکسری فعالیت های جمعی و گروهی را با هم انجام می دهند سپس هرکدام جداگانه همان فعالیت ها را به طور انفرادی و به فواصل زمانی در روز تکرار می کنند. هر فردی دارای استعدادهای بالقوه نامحدودی است که بکر و دست نخورده باقی مانده اند و می باید در مسیر درست و با شناخت صحیح فعالیت یابند.
یکی از این راههای شناخت استعدادهای خاموش در وجود انسان خنده درمانی است. یک محقق دانمارکی با الگوگرفتن از اتاق های "استراحت" و "استعمال دخانیات" در شرکت ها و ادارات پیشنهاد کرد اتاق هایی با نام "اتاق خنده" به این گونه مراکز اضافه شود تا کارمندان بتوانند دست کم ۱۰ الی ۱۵ دقیقه را در آنجا به خندیدن سپری کنند. هر چند این پیشنهاد هنوز عملـی نشده و تنها در حد یک فـرضیه است. باشگاههای خنده در کشورهای غربی ماننـد آمریکا و انگلیس که هفته ای یک بار دایر می شوند مفیـد هستند اما کافی نیستند و نیاز افراد را برطرف نمی سـازند چرا که انسان ها برای تامین نیازهای روحی خود به اینکه هر روز بخندند نیاز دارند. یکی از محاسن ایجاد اتاق خنده این است که دیگر نیازی به وقت قبلی نیست و هر کس می تواند در هر زمانی که دلش خواست به آنجا برود و تا دلش می خواهد بخندد. نکته مهم اینجا است که آیا افراد می توانند هر زمان که اراده کنند بی دلیل بخندند و یا باید محرکی آنها را به این عمل وا دارد. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از انسان ها نسبت به لطیفه هائی که می شنوند عکس العمل نشان می دهند. اگر لطیفه شیرین و بامزه باشد قطعاً خنده را بر لبانشان خواهد نشاند.
برای اینکه بتوانید خندیدن را تمرین کنید باید با افرادی معاشرت کنید که همیشه شاد و خوشحال هستند، گویی هیچ غم و غصه ای در زندگی نــدارند و اگر هم دارند آن را بروز نمــی دهند. در کلاس های خنده، توسط تلویزیون و یا ضبط صوت داستان های خنده دار و بامزه به نمایش در می آید تا افراد به خندیدن وادار شوند. خنده را می توان به چند گروه تقسیم بندی کرد.
- دسته اول همان لبخندهایی هستند که افراد در هر زمان و مکانی می توانند از آنها استفاده کنند. به طور مثال خیلی ها برای اینکه ترس و یا اضطراب خود را پنهان کنند آن را با یک لبخند بروز می دهند و یا لبخندهایی که آدم ها از روی تنبلی، بی تفاوتی و اینکه حوصله حرف زدن ندارند به یکدیگر تحویل می دهند.
- دسته دوم خنده هایی هستند که در مکان های خاص و با کمی احتیاط انجام می گیرند. مثلاً در مکان های عمومی خندۀ بی جا و بی مورد شخصیت آدم ها را زیر سؤال خواهد برد.
- دسته سوم خنده های بی صدایی است که در دل آدم ها انجام می گیرد. برای مثال دوست شما مطلبی در مورد شخصیت شما به زبان می آورد که به نظر شما اصلاً واقعیت ندارد و شما در دل به او می خندید و یا موردی را از کسی پنهان کرده اید و در دل به او می خندید که از همه جا بی خبر است.
- دسته چهارم خنده های کاملاً دوستانه است، زمانی که از ته دل می خندید و در آن لحظه تنها به چیزی می اندیشید که باعث خندیدن شما شده است. در این حالت تمام اعضاء بدن شما از عضلات سر و صورت گرفته تا دست و حتی قفسه سینه، شما را در خندیدن همراهی می کنند. از این رو از ته دل خندیدن بهترین و مفیدترین نوع خنده است! بنابراین از همین امروز تصمیم بگیرید با لبخند زدن به دیگران و از ته دل خندیدن آرامش را به محیط کار و زندگی خود آورده و زمینه ای مناسب برای رشد خلاقیت ها و دوستیهای پایدار را فراهم کنید.
● خنده های مصنوعی
تا حالا شده وقتی خیلی ناراحت و عصبانی یا نگران و مضطرب بوده اید، تلاش کنید بی دلیل بخندید و ادای خندیدن را درآورید؟ شاید به نظرتان کار بیهوده ای بیاید، ولی حقیقت این است که حتی ادای خندیدن را درآوردن، دست زدن و بالا و پایین پریدن هم، می تواند احساس شادی را در شما القا کند. کافی است یک بار امتحان کنید. مطمئن باشید ضرر نمی کنید.
اگر در لحظاتی که زیر فشار یک استرس شغلی قرار دارید، یک لحظه به خودتان فرصت رهایی بدهید، خواهید دید که با همین روش ساده خنده روی لبتان می آید و احساس آرامش بیشتری می کنید. محققان می گویند، مغز انسان فرق میان خنده واقعی و تصنعی را درک نمی کند. بنابراین، خنده مصنوعی و ادای شادی را در آوردن، می تواند تاثیری مانند خنده واقعی داشته باشد.
لبخند بزنید. لبخند زدن، احساس شادی را درون شما و در محیطی که در آن زندگی و کار می کنید، پراکنده می کند. چه اشکالی دارد؟ به جای قیافه ای عبوس و گرفته، عضلات صورت خود را آزاد کنید و آن ها را از حالت انقباض بیرون آورید.