سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت
سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

زندگی زناشویی

 

چگونه همسرم را جذب کنم ؟ 
 

چگونه همسرم را جذب کنم؟

 

 زندگى زناشویى، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است حفظ و بارور شود .

محبت

محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید. همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد.  اگر در انتخاب همسر، محور، ایمان و حب پروردگار باشد، مى توان امیدوار بود که این ازدواج، منجر به زندگى اى شود که هدف و شالوده آن، رسیدن به قرب الهى است و این که زن و مرد، هر دو تصمیم بگیرند که این عشق و علاقه زمینى را نردبانى سازند براى دست یافتن به رضاى پروردگار».

 

اکنون به چند روش براى ابراز محبت و افزایش مهر و عطوفت بین همسران، اشاره خواهیم کرد:

 زن مطیع، فرمانرواى قلب شوهر است

یکى از مهم ترین و حیاتى ترین حس هایى که مردان به آن علاقه دارند، حس مالکیت و مدیریت است. از سوى دیگر، براى حفظ کیان خانواده، لازم است زنى که به زندگى و شوهر خود علاقه مند است، از شوهر خود اطاعت کند و بداند که اگر در تمام شئون زندگى، مطیع او باشد، مهرش چنان در دل مرد نفوذ مى کند که حاضر است براى زن و زندگى اش، هر فداکارى و ایثارى انجام دهد و بهترین حس ها را به همسر خود بدهد و بدین ترتیب است که هم مرد راضى است و هم زن.

محبت، مانند سیم برقى است که از وجود محبوب به محب وصل مى گردد و صفات محبوب را به وى منتقل مى سازد و این جاست که انتخاب محبوب، اهمیت مى یابد. به نظر مى رسد که همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد

 زنان به کارهاى کوچکى هم که مردان برایشان انجام مى دهند، امتیاز مى دهند

اغلب مردان چنین تصور مى کنند که باید کارى بزرگ و حیرت آور براى همسر خود انجام دهند تا مورد تحسین و قدردانى او واقع شوند و این تصور، باعث مى گردد تا مرد دست به کارى نزند که خشنودى زن را برانگیزد؛ مگر زمانى که بتواند کار بزرگى انجام دهد؛ در حالى که زنان براى کارهاى به ظاهر کوچک مردان نیز امتیاز قائل هستند. براى مثال، یک مرد مى تواند براى سالگرد ازدواج یا تولد همسرش، یک متن محبت آمیز بنویسد و یا هدایاى کوچکى مانند عطر، شکلات یا شیرینى مورد علاقه همسر و یا گل تهیه کرده، به همسرش بدهد و آن گاه معجزه این کار خود را در ایجاد و افزایش علاقه بین خود و همسرش، به تماشا بنشیند.

 

اسم همسرتان را نیکو و به بهترین حالت صدا بزنید

به خاطر داشته باشید که اسم یک شخص براى او، شیرین ترین و مهم ترین کلمات در تمام زبان هاست. اشخاص به قدرى به اسم خود علاقه دارند که مى کوشند به هر قیمت که شده، در خاطرها بماند. یکى از موجبات جلب محبت، نام بردن اشخاص با عناوین احترام آمیز و اسم هایى است که طرف مقابل آنها را دوست دارد. بعضى همسران به اشتباه فکر مى کنند از آن جا که با همسر خود صمیمى هستند، لازم نیست اسم او را به احترام صدا بزنند؛ در حالى که باید به خصوص در بین افراد دیگر، اسم همسرتان را به نیکى ببرید. این کار، یکى از راه هاى جلب محبت همسران مى باشد. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى یکى از راه هاى جلب محبت افراد را صدا کردن و خواندن آنها به محبوب ترین نام هایى که دوست دارند، دانسته است.

 
آقایان، پیام هاى دیدارى را دریافت مى کنند و خانم ها پیام هاى شنیدارى را دوست دارند

مردان، زنانى را دوست دارند که به سلامت و زیبایى خود اهمیت مى دهند. زنان باید سعى کنند با برخى فعالیت هاى
محبت

 جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش، بر سلامت و زیبایى طبیعى و خدادادى خود بیفزایند تا بیشتر مورد توجه همسران خود قرار بگیرند. باید توجه داشت که اگر زنى، خود حس خوبى نسبت به خود نداشته باشد، همسرش به طبع نمى تواند حس خوبى نسبت به او داشته باشد؛ پس زن، باید زیبایى را از درون خود بجوید؛ صرف نظر از این که چقدر تلاش مى کند تا زیباتر به نظر آید. همواره این را باید به خاطر داشت که زیبایى، از درون تراوش مى کند. هنگامى که از درون، احساس خوبى داشته باشید، خوب از خودتان مواظبت کرده، عزت نفس زنانه تان را بیشتر مى کنید و یقیناً این در بیرون نیز نمایان مى گردد.

در مقابل، زنان، پیام هاى سمعى را بیشتر دوست دارند؛ مثل این که همسرشان به آنها بگوید تا چه حد آنها را دوست دارند و از آنها حمایت مى کند. پس مردان باید سعى کنند محبت نهفته در دل خود را با گفتن جمله «دوستت دارم» به همسرشان، آشکار و عیان سازند.

 

 
مردان باید روحیه همیشه متغیر و متموج زنان را درک کنند

مردان باید توجه داشته باشند که زنان، حالت متغیر دارند و روحیه شان مدام در حال تغییر است؛ گاهى شاد و گاهى بسیار غمگین، گاهى امیدوار و گاهى مأیوس و ناامید مى باشند. دانستن این نکته براى مردان، امرى مهم و ضرورى است. اگر مرد از این حالت زن آگاه باشد، هرگز از تغییر روحیه اى که یکى از علل آن، تغییرات هورمونى زن است، نگران نمى شود؛ بلکه سعى مى کند همسر خود را درک کند و به او کمک کند تا روحیه خود را باز یابد.

 

زنان شاد، خرسند و سرزنده، روشن کننده دل هستند

با خودتان تعهد کنید که باور داشته باشید در جایگاه خود، فرد قابل احترام و مهمى هستید. اگر عزت نفس نداشته باشید، به احتمال فراوان، هیچ کس دیگر هم به شما احترام نمى گذارد. عزت نفس، از صادق بودن با خود سرچشمه مى گیرد. ممکن است در ابتداى زندگى، ویژگى هاى جسمانى از اهمیت بیشترى برخوردار باشند؛ اما پس از مدتى، این اهمیت رنگ مى بازد و آن چه مهم و ضرورى است، ویژگى هاى شخصیتى زن است. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند. ناخرسندى و همواره از همه چیز شکایت کردن، مرد را خسته کرده، شور و نشاط زندگى را از او مى گیرد. یکى از راه هاى مهرورزى به مرد، این است که زن، دست از شکایت دائمى از زمین و زمان بردارد.

 

همان گونه که مردان مى توانند با جمله دوستت دارم، قلب همسر خود را تسخیر سازند و او را صاحب حسى خوشایند کنند، زنان نیز مى توانند با گفتن جملاتی مثل «من در کنار تو آرامش مى یابم» یا «خیلى خوشحالم که مى توانم به تو تکیه کنم»، مرد را سرشار از عشق و محبت کنند و او را بیش از پیش، به خود علاقه مند سازند
 
براى زن خود، حق ناراحت شدن قائل باشید

اگر شما یک مرد هستید، باید به این نکته توجه داشته باشید که زن ها وقتى حاضرند به حرف هاى شما گوش بدهند که برایشان حق ناراحت شدن قائل باشید. یکى از شیوه هاى رایج شروع کردن دعوا بین همسران، بى اعتبار دانستن احساسات و افکار زن است. وقتى مرد مى گوید: «آخه واسه چى ناراحتى» یا «این که ناراحتى نداره» و یا «این موضوع این قدر مهم نیست»، براى زن خیلى گران تمام مى شود و زن، این چنین تلقى مى کند که نمى تواند حتى از احساسات خود صحبت کند.

 

 
 چگونه به همسرمان بفهمانیم از رابطه ی زناشویی چه می خواهیم ؟
 

چگونه به همسرمان بفهمانیم از رابطه زناشویی چه می‌خواهیم؟

 

آیا می‌دانید که می‌توانید در مورد رابطه جنسی با همسر خود صحبت کنید؟ چطور می‌توانید او را متوجه کنید که چه چیزی را دوست دارید واز چه رفتاری خوشتان نمی‌آید؟ چطور با او در میان بگذارید که دچار نوعی مشکل جنسی مانند سردمزاجی یا نعوظ دیرهنگام شده‌اید؟


از چه چیزی بگوییم؟

متخصصان می‌گویند وقتی مشکلی وجود ندارد، لازم نیست مساله‌ای بسازید تا در مورد آن صحبت کنید. اگر اهل صحبت کردن در مورد مسائل جنسی نیستید لازم نیست خود را به این کار مجبور کنید. با این حال بهتر است بدانید اگر جزو آن دسته‌ای از زوجین هستید که به راحتی در مورد مسایل جنسی حرف می‌زنند، صحبت در این‌باره می‌تواند میل شما را بالا ببرد.

وقتی مشکلی وجود دارد بهتر است هدفتان تاکید بیش از حد روی آن نباشد چون هرچه در مورد آن صحبت کنید، بزرگ‌تر می‌شود. مثلا اگر شما از یک نوع نوازش یا رفتار جنسی همسرتان خوشتان نمی‌آید بیشتر در مورد آنچه دوست دارید صحبت کنید.

همیشه روی نکات مثبت رابطه خود متمرکز شوید و از رفتار دوست‌داشتنی طرف مقابل تعریف کنید. این کار باعث می‌شود طرف مقابل شما به ویژه شوهر، اعتمادبه‌نفس پیدا کند و روی آنچه شما دوست دارید متمرکز شود.


چگونه بفهمانیم چه می‌خواهیم؟

ممکن است آنچه شما دوست دارید مورد علاقه همسر شما نباشد. اگر او رفتاری که دوست دارید را انجام نمی‌دهد، او را سرزنش نکنید و سرکوفت هم نزنید. شاید نوعی از رابطه مورد علاقه بسیاری از مردم باشد اما مورد علاقه همسر شما نیست. پس او را مجبور نکنید. در صحبت‌ها و گفت‌وگوهای روزانه‌تان به همسرتان بفهمانید چه می‌خواهید. مثلا می‌توانید بگویید امروز در فلان روزنامه یا سایت اینترنتی می‌خواندم که.... بعد منتظر عکس‌العمل او شوید. اگر عکس‌العمل او مثبت نبود با این حال شما مشتاق بودید، می‌توانید حین رابطه جنسی دوباره این موضوع را مطرح کنید زیرا گاهی حین رابطه بسیاری جواب‌های منفی، مثبت می‌شود. با این حال جوری مساله را بیان کنید که نیازی به دادن جواب مثبت یا منفی نباشد بلکه طرف مقابل شما اگر تمایلی دارد این کار را انجام دهد وگرنه حرف شما را نشنیده بگیرد.


چطور از سردمزاجی بگوییم؟

بسیاری از زنان فکر می‌کنند، بیان بی‌پرده مشکل برای حل مشکل کافی است در حالی که واقعیت این طور نیست. اگر زنی به همسر خود بگوید میلی به او ندارد، جواب مرد واضح است: من نیز دیگر به تو علاقه‌ای ندارم! بهتر است به جای اینکه این‌گونه سبب تضعیف اعتمادبه‌نفس همسرتان شوید این موضوع را به شیوه‌ای دیگر با او در میان بگذارید. مثلا بگویید: «کمی احساس نگرانی می‌کنم چون مثل گذشته اشتیاقی به رابطه جنسی ندارم و این موضوع باعث ناراحتی من شده است.»

در این حالت همسر شما حس پس‌زدگی پیدا نمی‌کند. حتی بهتر است در ادامه بگویید «برای حل این مساله باید کاری بکنم.»


اگر مردتان دچار زودانزالی یا مشکلات نعوظی است چه کنید؟

مشکلات نعوظی به معنی از دست دادن میل جنسی نیست اما معمولا زنان فکر می‌کنند دیگر برای مردشان جذاب نیستند و احساس بدی پیدا می‌کنند. این در حالی است که نعوظ زودهنگام می‌تواند به دلیل مشکلاتی نظیر ناراحتی‌های قلبی – عروقی یا مصرف برخی داروها یا ناراحتی‌های روانی باشد. بهترین کار، اعتمادبه‌نفس دادن به مرد است. به جای تمرکز روی مشکل، روی مسائل مثبت مانند نوازش‌ها تمرکز کنید. به همسرتان نشان دهید که عاشق او هستید و زمانی را به تفریح با هم بگذرانید.

 

مشکلات زناشویی

 

4 مشکل رایج در زندگی زناشویی

وقتی برای رفتن به یک میهمانی عجله دارید و شما هنوز آماده نیستید و شوهرتان آه می‌کشد یا به شما چشم غره می‌رود، با خونسردی به کارتان ادامه دهید. لطفا از کارهای غیرضروری صرف‌نظر کرده و از برخورد کردن با همسرتان جدا خودداری کنید.
همشهری: گاهی دقیقا کارهایی که در زندگی زناشویی انجام نمی‌دهید، برای بهترشدن زندگی کارساز هستند.

ممکن است رابطه شما با همسرتان رابطه بسیار خوبی باشد اما اگر مانند بسیاری از زن و شوهرها، در اولویت قرار دادن هر چیز و هر کس و بی‌اهمیت جلوه دادن یکدیگر، برایتان بسیار ساده است، نگران نباشید، زیرا با هوشیاری، به راحتی می‌توانید به مسیر اصلی بازگردید.گزارش زیر به شما کمک می‌کند تا زندگی بهتری داشته باشید.

هنگامی که همسرتان برای سومین هفته متوالی نشتی شیر آب را تعمیر نکرد، شما شکایت او را پیش بهترین دوست خود می‌کنید. یا اتفاقا مادر شوهرتان اظهار می‌کند: چرا تو و بن همیشه در مورد برنامه‌ریزی برای تعطیلات با هم مشاجره می‌کنید؟ و در اینجاست که متوجه می‌شوید همسرتان شکایت کرده است.

مشکل چیست؟ بعضی وقت‌ها بیان احساسات نه تنها بسیار خوب، حتی لازم و ضروری است اما عیب‌جویی کردن باعث ایجاد میزان بسیار زیادی انرژی منفی می‌شود. آیا دوست دارید همه فکر کنند که زندگی زناشویی شما یک فاجعه است؟ به چیزهایی که دوست ندارید از یاد ببرید و آنچه سبب پیوند شما در نخستین دیدارتان شد، فکر کنید.

راه حل: از به اشتراک گذاشتن همه جزئیات مسائل خصوصی زندگی زناشویی خود، خودداری کنید. اگر دوست شما شروع به صحبت در مورد عیب‌های شوهرش کرد، با او همدردی کنید اما مسائل خصوصی خودتان را تعریف نکنید؛ مگر اینکه بخواهید شوهرتان را مانند یک فاتح معرفی کنید. به‌علاوه، در جمع‌های خانوادگی به هیچ‌وجه نارضایتی خود را ابراز نکنید و در عوض از هر فرصتی برای تعریف و تمجید آشکارا از یکدیگر استفاده کنید.

سندروم بیچاره من

وقتی برای رفتن به یک میهمانی عجله دارید و شما هنوز آماده نیستید و شوهرتان آه می‌کشد یا به شما چشم غره می‌رود، با خونسردی به کارتان ادامه دهید. لطفا از کارهای غیرضروری صرف‌نظر کرده و از برخورد کردن با همسرتان جدا خودداری کنید.

مشکل چیست؟ همانقدر که شکایت کردن به غریبه‌ها کاری ناپسند است، سکوت کردن و تحمل کردن نیز می‌تواند به همان میزان مخرب باشد. وقتی افراد نقش شخص فداکاری را بازی می‌کنند، هیچ کاری صورت نمی‌دهند به‌جز اینکه با مخفی کردن احساسات واقعی خود و بنا کردن دیوار بلند تنفری که از هم پاشیدن آن کاری بس دشوار است، خود را به خطر می‌اندازند.

راه حل: چاره کار بسیار ساده است. هر آنچه احساس می‌کنید را بیان کنید. جرالدین کر، متخصص مسائل زناشویی و خانواده در نیوجرسی، می‌گوید: گاهی یکی از زوجین در مورد مشکل خود با همسرش صحبت نمی‌کند، زیرا فکر می‌کند این کار چیزی را تغییر نمی‌دهد که این موضوع هم به‌خودی خود یک مشکل محسوب می‌شود. بنابراین، زمانی را به گفت‌وگو با همسرتان اختصاص دهید اما این زمان باید وقتی باشد که هر دوی شما آرام و خوشحال هستید. شرایط را مانند معمایی مطرح کنید که با کمک یکدیگر بتوانید آن را حل کنید. به‌طور مثال، حالا که ما نمی‌توانیم صبح‌ها سر وقت از خانه خارج شویم، بهتر نیست که من بگذارم که تو اول از حمام استفاده کنی تا کمی زودتر آماده شوی؟

در برخی موارد می‌توانید با نگرشی زیرکانه برخورد کنید. ایمی ساوترلند، نویسنده «آنچه مرا درباره زندگی، عشق و ازدواج به فکر فرو می‌برد»، ابتدا شروع به تعریف و ستایش از همسرش می‌کند و با این کار هر بار تغییری جزئی را که او خواهانش است، در شوهرش می‌بیند. مثلا او به جای اینکه لباس‌های چرکش را روی زمین بیندازد، آنها را در سبد رخت‌های چرک می‌اندازد. می‌توانید یقین داشته باشید که پس از مدتی او شروع به تلاش بیشتری می‌کند تا تعریف‌های بیشتری از طرف همسرش دریافت کند. ساوترلند اظهار می‌کند: این موضوع نه‌تنها باعث ایجاد عشق بیشتری می‌شود، بلکه بسیار هم تأثیرگذار است.

دعوا بر سر موضوعات مختلف

همسرتان به‌طور مداوم از انبوه کتاب‌هایی که کنار قفسه کتاب‌هایتان انباشته کرده‌اید، به شما شکایت می‌کند و شما هم هر بار متقابلا به او جواب می‌دهید که جدا! آیا تو هم به همه آن 7دوربین احتیاج داری؟

راه‌حل: بیشتر وقت‌ها جمع‌آوری وسایل همسرتان نشانه این است که من این عمل تو را دوست ندارم، پس همین حالا تغییرش بده! اما درخواست اینکه کسی همه عادات بخصوص خود را رها کند و انتظارات شما را عملی کند، واقعا ناعادلانه است.

راه‌حل: گاهی موضوع مورد بحث در واقع برای یکی از طرفین از اهمیت خاصی برخوردار است. در همه موارد آن را به‌عنوان موضوعی رنج‌آور بپذیرید. اما اگر هر دوی شما مدام در مورد وسایلتان که در واقع آنقدرها هم ارزش ندارند، مشاجره کنید یا اگر به خاطر نداشتن وقت کافی برای دسته‌بندی و جمع‌آوری آنها و توافق درباره اینکه کدام را باید دور بیندازید، گیج و سردرگم هستید، با کمک یکدیگر راهکاری تازه برای مشکلات خود بیابید. برای نمونه، وسایل اضافه را که شامل مجموعه‌کتاب‌های شما و دوربین‌های اضافه همسرتان می‌شود، فروخته و با پول آن تلویزیونی را که هر دوی شما دوست داشتید، خریداری کنید.

فاصله زیاد

هر دوی شما مشغله‌های زیادی اعم از کار، فرزندان و سرگرمی‌هایی که در طول روز در خلوت‌تان و برای خودتان انجام می‌دهید، دارید. بدون شک زمانی هم برای استراحت و خواب نیاز دارید.
مشکل چیست؟ وقتی کیفیت زمانی را در زندگی زناشویی خود نادیده بگیرید، شما با جدی نگرفتن یا بدتر از آن، وانمود کردن به اینکه اصلا نیازی به کوشش بیشتر برای صمیمی‌کردن ارتباط نیست، روابط زناشویی‌تان را به خطر می‌اندازید. تکرار بیش از حد این کار برای مدتی طولانی می‌تواند منجر به این شود که روزی چشم باز کرده و حتی دلیل ازدواج با هم را به خاطر نخواهید آورد. کریشنباوم در این مورد اظهار می‌کند: افراد با عقب نگهداشتن خود به جدایی پاسخ می‌دهند و این مسئله باعث به انحطاط کشیدن زندگی زناشویی می‌شود.

راه‌حل: افراد به احترام و خوبی نیز با مهربانی پاسخ می‌دهند. بنابراین، پریشانی‌ها را از بین برده برای برقراری ارتباطی دوباره، از فرصت استفاده کنید. گاهی اوقات دور از چشم بچه‌ها با هم به پیاده‌روی بروید. اگر عادت ناپسند میخکوب‌شدن جلوی تلویزیون را دارید، حداقل برای 20 دقیقه آن را خاموش کنید و با همسرتان صحبت کنید یا یک جدول سودوکو را با کمک هم حل کنید  
 
 ناکامی زنان از همبستری

ناکامی زنان از همبستری

اکثر مردان متاهل ، باور ندارند که از آیین همبستری اطلاعات ناقصی دارند.

بر اساس اظهارات بانوان معلوم شده که سبب سرد مزاجی کمتر از نیمی از آنان همین عامل کامروا نشدن از همبستری است .

آنها به موجب نا آشنایی همسرانشان با اصول زن داری و برقراری روابط جنسی ، چـه بسا هیچ مفهومی از این روابط در ذهن نداشته باشند، بلکه آن را عملی حیوانی ، غیر بهداشتی و مشمئز کننده بدانند که جز اتلاف وقت ثمری ندارد.

خیلی از مواقع اشـکال اصلی به طرف مقابل آنها یعنی به مرد مربوط می شود که باید وظایف خود را درست اجرا کند . گاهی اوقات مرد با آنکه با شیوه های روابط جنسی آشناست بر اثر فشار شهوت یا خودخواهی ، همسر خـود را در کـامـروا شـدن یـاری نـمـی کـند و پیش از ارضای او دست از عمل زناشویی می کشد. سردی جنسی خصیصه ای نیست که با انسان زاییده شود و تا دم مرگ باقی و برقرار بماند.

فردی کـه احساسات جنسی ندارد ممکن است فقط به این علت باشد که تاکنون با نوع تحریکی که در او عکس العمل به وجود می آورد، مواجه نشده است .

اگـر قدرت جنسی مرد ناکافی یا میل جنسی او کم باشد، اگر انزال زود یا بسرعت واقع شود و مـرد خـود را عـقب بکشد، آن وقت است که در زن تنفر و اکراهی در مقابل روابط جنسی به وجود می آید. یعنی یا تحریک نشده و یا محرومیتهای متوالی بتدریج سبب از بین رفتن احساس لذت و از بـیـن رفـتـن میل جنسی او می شود. در هرحال اگر به طور متوالی او را محروم نگاه دارند پس از مدتی به هیچ وجه لذت نخواهد برد .

شاید همسر ، مردی بسیار مهربان ، و زن دوست و صمیمی و صـبـور باشد. ولی از نظر عمل زناشویی هیچ توجهی به رضایت زن نداشته باشد و لذت جنسی همسر را نادیده بگیرد.

سردی مزاج در زنانی دیده میشود که تمایل و هوس جنسی کم داشته و یا اصلا نداشته و از آن بهرمند نمی گردند . درصد زیادی از آنها مشکل در مسائل عاطفی دارند.

باید توجه داشت مدت زمـانـی کافی که زن برای عکس العمل جنسی لازم دارد خیلی طولانی تر است تا مرد، زیرا هم زمان بیشتری لازم است تا تحریک شود و هم زمان بیشتری طول خواهد کشید تا به اوج لذت جنسی برسد.

اگر مرد روابط جـنـسـی را فقط وسیله ای برای ارضای امیال بیولوژیکی خود تصور کرده ، قبل از نزدیکی برای تحریک هـمـسـر خـود کوشش نکند یا نتواند برای مدتی نعوظ خود را نگاه دارد و زود به اوج لذت جنسی برسد، زن ممکن است کاملا تحریک نشده و قبل از اتمام عمل نزدیکی به اوج لذت جنسی نرسیده باشد . در چنین صورتی عمل مقاربت می تواند برای زن دردناک باشد و تجربه بد از رابطه جنسی در ذهن او باقی بماند.

گریه

گریه تولد و مرگ آدمی‌را نشانه گذاری می‌کند. گریستن نخستین واکنش نوزادی است که متولّد می‌شود و فردی که از دنیا می‌رود واکنش ماتمی‌ را در بازماندگان بر می‌انگیزد که با گریه همراه است .

از گریه بدانید .

* چرایی و چگونگی گریستن همواره یکی از رازهای پیچیدۀ زندگی انسان بوده است . گریه در زندگی و رشد افراد عملکردهای متفاوتی دارد و در همراهی با موقعیت های گوناگون اجتماعی و شرایط احساسی متغیر و گاه متضاد به چشم می‌خورد. به ندرت پیش می‌آید که کسی از روی افسردگی و اندوه بخندد ولی گریستن در هنگام شادی و خوشحالی غیر معمول نیست .

* وقوع گریستن در طول رشد انسان از نوزادی تا بلوغ منعکس کنندۀ بسیاری از حالت های احساسی اوست . فرد به دلایل مختلفی مانند اندوه ، مصیبت ، خشم ، درد ، شادی و لذّت می‌گرید. از لحاظ پزشکی گریستن نشانه ای از رنج جسمانی و استرس محسوب می‌شود و به عبارت دیگر علامتی از تشویش فیزیولوژیک و فشار روحی است .

* می‌توان گفت که گریستن درسه سطح متفاوت روی می‌دهد. درسطح اوّل شرایط فیزیولوژیک موجب گریه می‌شود. مانند گریۀ نوزاد یا صدمات فیزیکی به بزرگسالان . درسطح دوّم خلقیات ، احساسات و حالات عاطفی پا به میدان می‌گذارند . مثلاً نوجوانی که به غرورش برمی‌خورد و مناعت طبع او زیر سئوال می‌رود براثر ناکامی‌ناشی از تحقیر گریه می‌کند. درسطح سوّم احساسات ژرف تر و متعالی تر درکارند. مانند گریستنی که درهنگام نیایش یادرک عمیق یک پدیده یا حالات عرفانی روی می‌دهد .

* درمتون مربوطه از گریۀ زیباشناختی یاد می‌شود که به تأثیر ناشی از درک آثار هنری والا نسبت داده می‌شود. البته همه افراد به این سطح نمی‌رسند زیرا نیل به این مرتبه مستلزم کسب آگاهی ژرف ترازخویشتن و جهان و روابط میان آنهاست .

* گریستن مجموعه ای از نمایه های رفتاری مانند اشک ریختن ، هق هق کردن و آه کشیدن است که توسط برخی مولفه های فیزیولوژیک و جسمانی همراهی می‌شود. گریه نیز مانند خنده به گونۀ انسان تعلق دارد. البته تحریک چشم در حیوانات نیز مانند انسان موجب ترشح اشک می‌شود ولی گریستنی که ناشی از تأثر احساسی باشد منحصر به انسان است و درسایر گونه های جانوری دیده نمی‌شود.

* از لحاظ فیزیولوژیک ترشح اشک ها تحت کنترل دستگاه پاراسمپاتیک است و وظیفۀ محافظت از چشمان در برابر آلودگی ها وعفونت ها به عهدۀ اشک هاست . ترکیب بیولوژیک اشک شامل پروتئین ها ، آنزیم ها ، چربی ها و متابولیت ها ( فرآورده های نهایی ناشی از سوخت وساز ) و الکترولیت هاست . ترکیبات پروتئینی اشک های عاطفی با اشک ناشی از تحریک تفاوت دارند.

* درعین حال که با تسهیل بهبودی فرد نقشی تعادل آفرین ایفا می‌کند حالت برانگیختگی اجتنابی بالایی به وجود می‌آورد که موجب انگیزش رفتارهایی می‌شود که به گریستن خاتمه می‌دهند. به عبارت دیگر همراه گریه آمیزه ای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه می‌شود.

* پژوهش های آزمایشگاهی اثرات فیزیکی گریستن را روشن کرده است . گریه با آهسته تر کردن تنفس اثرات آرام بخش دارد ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس ، تهییج وبرانگیختگی است . امّا جالب است که اثرات منفی زود گذرند و تأثیرات جسمانی آرام کننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول می‌کشند.

* درباب تأثیر گریه برخلق و خو و وضعیت عاطفی افراد نیز پژوهش هایی صورت گرفته است . "جملۀ گریه آدم را سبک می‌کند "در زبان فارسی زیاد شنیده می‌شود . مطالعه بر 3000 نفر درخارج از آزمایشگاه نشان داد که اکثریت این افراد پس از گریه بهبود خلق و خو و احوال خود را گزارش کردند. البته 3/1 هم چنین تجربه ای نداشتند . این پژوهش ها نشان می‌دهند که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی می‌گرید و چرا می‌گرید و گریستن در چه زمان ، مکان و شرایطی رخ می‌دهد. علاوه برآن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آن ها پس از گریه بیشتر بود.

هیپنوتیزم

نگاه اجمالی

هیپنوتیزم علمی و عملی از حدود دو قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به توسط متخصصین ارائه شده که در زیر عمده‌ترین آنها بررسی می‌شود.

نظریه مغناطیس حیوانی

دکتر آنتوان مسمر کاشف این نظریه و پیراوانش معتقدند که ، دلیل خواب هیپنوز ، پیدایش این حالت در شخص ، اثر نیرویی است که از دست‌ها و چشم‌های هیپنوتیزور خارج می‌شود. به عقیده مسمر کائنات را امواجی فرا گرفته که این امواج در انسان نیز به وفور یافت می‌شود و اگر این امواج از جسم انسانی به جسم انسانی دیگر وارد شود، می‌تواند بسیاری از امراض را درمان کند. وی که این امواج را مغناطیس حیوانی نامیده معتقد بود که وجود این امواج در همگان یکسان نیست و همه کس قادر نخواهد بود آن را مهار کرده و از آن استفاده نماید.

نظریه چشم دوختن به نقطه نورانی

دکتر برید ، وین هولت و پیروانشان کاشف این نظریه بودند، آنها معتقد بودند که نگاه مستمر و یکنواخت بر شیی نورانی ، اعصاب چشم را خسته می‌کند و این عمل موجب کاهش فعالیت اعصاب مرکزی می‌گردد و در نتیجه شخص در حالت هیپنوز قرار می‌گیرد. برید بر این باور بود که در حالت هیپنوز ، مغز آدمی مجذوب یک فکر می‌گردد طوری که سایر افکار و محرکها روی آن تاثیر ندارد بنابراین وقتی یک فکر تقویت شد، سایر افکار را تحت‌الشعاع قرار داده و موجب توقف سایر فعالیت‌ها خواهد شد.


<>img/daneshnameh_up/9/9c/R_SH_H_01.jpg

نظریه تلقین

پیشگامان این نظریه می‌گویند که هیپنوتیزم مجموعه‌ای از تلقین و تلقین به نفس می‌باشد. تلقین القای فکری است که بطور ناخودآگاه از قوه به فعل در می‌آید. تلقین ، ایجاد یک حالت روانی خاصی در فرد است که اثرات تصوری را به عنوان واقعیت قبول می‌کند. تلقینات ناشی از القای افکار در افراد و تمایل درونی با اعمال حرکتی که باعث عکس العمل‌های تحریکی در افراد شود، ماهیت این نظریه را تشکیل می‌دهد.

راه‌های ایجاد تلقین می‌تواند، محرک‌های یکنواخت مانند نوازش بدن و یا محرک‌های قوی مانند نور شدید و یا صداهای ناگهانی باشد، که روی
اعصاب تاثیر می‌گذارند. در این نظریه ، هیپنوتیزم یک حالت تمرکز شدید مغزی است، یعنی در حال عادی که مغز افکار زیادی را در خود دارد ولی در حالت تمرکز هیپنوز ، مغز از هیچ چیز اطلاعی ندارد مگر اینکه اطلاعات و مطالبی را در آن تلقین کنیم. در چنین حالتی (خواب هیپنوز عمیق) هیپنوتیزم شونده ممکن است شدیدترین دردها را نیز احساس نکند.

نظریه پاولوف در هیپنوتیزم

این نظریه ، یکی از علمی‌ترین نظریات در زمینه هیپنوتیزم است. براساس این نظریه حالت خواب در سراسر نیم کره‌های مغز منتشر می‌شود. این پدیده بطور ناگهانی صورت نمی‌گیرد و کانونهای فعال و بیدار در مغز باقی می‌مانند که باعث ایجاد حالتی بین خواب و بیداری می‌شود و همین نقاط بیدار است که ارتباطی بین فرد و هیپنوتیزم کننده ایجاد می‌کند. در این نظریه شخص هیپنوتیزم شونده مانند کسی است که بطور طبیعی به خواب رفته ولی به دلیل وجود نقاط بیدار در مغز ، سخنان عامل را می‌فهمد و نسبت به تحریکات و جریانات خارجی ، بی توجه است.

نظریات نوین در ارتباط با هیپنوتیزم

  • نظریات یاد شده هر کدام بخشی از واقعیات خواب هیپنوز را بیان می‌کند و به تنهایی ماهیت آنرا نمی‌توانند مشخص نمایند.
  • با تلفیق چند روش باهم می‌توان افراد را به خوابهای عمیق هیپنوز برد تا جایی که روح از تن جدا شود. (فرافکنی)
  • برخی سوژه‌ها حتی به کمک تلفیق نظریاتی هم به خواب هیپنوز نمی‌روند. اما بعد از چند جلسه ، مقاومت سوژه شکسته شده و حالت خواب عمیق در سوژه ایجاد می‌شود.

ارتباط هیپنوتیزم با خواب مصنوعی

  • چه عامل یا نیرویی در پیدایش و بوجود آمدن پدیده خواب مصنوعی موثر است؟
  • تلقین یا حالت ذهنی سوژه و یا اراده سوژه چقدر می‌توانند موثر باشد؟
  • ایجاد صدا و هیجانات در سوژه چقدر در درجه خواب سوژه تاثیر دارد؟
  • چقدر می‌توان به حقایق این پدیده و پدیده‌های مشابه‌اش امیدوار بود؟
  • آیا این پدیده‌ها مفهوم و تعریف واحدی را از هیپنوتیزم ارائه می‌دهد؟

 

یادگیری، بازی و نوزاد 1 تا 3 ماهه شما

اهمیت نه گفتن

  • چرا باید نه بگوئیم؟
  • آیا نه یک مهارت است؟
  • چگونه می‌توان آنرا یاد گرفت؟


اینها سوالاتی هستند که شاید برای برخی افراد مطرح شده باشند. از آنجایی که زندگی اجتماعی مستلزم رعایت مواردی است که هم حقوق دیگران و هم حقوق فرد در آن باید مورد توجه قرار گیرد مهارت نه گفتن یکی از لازمه‌های موفقیت فرد در زندگی شخصی اجتماعی‌اش است. هر فردی ، برای خود عقاید ، ایده‌ها و اهدافی دارد، شیوه زندگی را برای خود برگزیده است و لازم است در مواردی که احساس کند این اهداف و ایده‌ها در برآورده شدن آنها با احتمال بروز مشکل روبرو خواهد شد؟ از مهارتهای خاصی استفاده کند تا بتواند خود را در مسیر مناسبی که برای خود برگزدیده است، نگه دارد. انسان اراده و اختیار و آگاهی دارد. بر اساس اراده خود می‌تواند تصمیمهایی برای زندگی داشته باشد. این تصمیمها از موارد بسیار جزئی یا موارد بزرگ و پراهمیت را شامل می‌شود، آنچه که به عنوان مانعی او را عملی ساختن تصمیمات خود باز دارد باید به نحوی از گذر مسیر او برداشته شود. برای چنین اقدامی قاطعیت ، قدرت و به عبارتی مهارتهایی چون نه گفتن و ... مورد نیاز است.



تصویر

از چه سنی نه گفتن را یاد بگیریم؟

کودکان در سنین خاصی ویژگیهایی دارند که اندکی متفاوت از ویژگیهای آنها در سالهای دیگر زندگی است. در حدود سنین 4 - 5 سالگی تمایل دارند، استقلال بیشتری داشته باشند. در مقابل خواسته‌های دیگران مخالفت می‌کنند و به عبارتی از قول والدین لجبازی می‌کنند. این دوره سنی به سن ، نه گفتن معروف است. بطوری که رفتار معکوس به نحوی در اکثر عملکردهای کودک دیده می‌شود و او به نحوی می‌خواهد بر خلاف خواسته والدین خود عمل بکند. این ویژگیها بطور طبیعی در این سنین آغاز می‌شوند و می‌توان گفت تمرینات اولیه‌ای برای پیدا کردن مهارتهای مرتبط در سنین بزرگسالی هستند.

مشابه این حالت را ما یکبار دیگر در دوره نوجوانی مشاهده می‌کنیم. در این دوره سنی نیز فرد بویژه نسبت به خواسته‌های والدین فرد حالت عناد و منفی کاری به خود می‌گیرد و تلاش می‌کند بیشتر مطابق با خواسته‌ها و نظرات خود عمل کند. این کار روشی برای نشان دادن حس استقلال در نوجوان است. با وجود اینکه این دوره‌ها به عنوان دوره‌های اختصاصی نه گفتن معروفند، اما یادگیری نه گفتن در هر سنی امکان پذیر است، با توجه به اینکه جهت دهی ویژگیهای فرد اهمیت قابل توجهی پیدا می‌کند.

انواع نه گفتن

اگر بخواهیم انواع مواردی که ما در آنها ناچار به استفاده از این مهارت هستیم را دسته بندی کنیم، به دو طبقه کلی می‌رسیم؛ نه گفتن به خود و نه گفتن به دیگران.

نه گفتن به خود

هر فرد برای خود اهدافی در نظر می‌گیرد و بر این اساس تصمیماتی اتخاذ می‌کند. بر این اساس و برای عملی ساختن تصمیمات خود لازم است با هر آنچه که در ارتباط با خود و مانع عملی شدن تصمیمات او می‌شود، مبارزه کند. در چنین حالتی فرد باید به خواسته‌های خود نه بگوید تا بتواند به اهداف خود برسد. تصور کنید فردی را که تصمیم گرفته است با اجرای یک رژیم غذایی مناسب تعدادی از وزن خود را کاهش دهد. کاهش دادن وزن هدف اساس اوست که برای رسیدن به آن باید دست از برخی رفتارهای خوردن بردارد. مثلا از خوردن ، شیرینجات خودداری کنید.

زمانی که فرد در مقابل و وسوسه خوردن یک تکه شیرینی خوشمزه مقاومت می‌کند، در واقع به خواسته‌های خود جواب نه می‌دهد. خواسته‌هایی که با خواسته‌های اساسی‌تر او منافات دارد. به عنوان یک مثال دیگر دانش آموزی را در نظر بگیرید که قصد دارد نمرات بالایی در امتحان پایان سال بدست آورد. برنامه ریزی می‌کند و تصمیماتی می‌گیرد. طبعا در چنین برنامه ریزی ما زمان کمتری صرف تفریحات و غیره خواهد شد. زمانی که در مقابل وسوسه تماشای یک برنامه تلویزیونی مقاومت می‌کند، در واقع از مهارت خود برای نه گفتن به خود استفاده می‌کند.

نه گفتن به دیگران

زمانی که خواسته‌های فرد و تمایلات فرد با خواسته‌های دیگران منافات پیدا می‌کند. در این حالت فردی که تمایلات و خواسته‌های خود را ترجیح می‌دهد، ناچار است در مقابل خواسته‌های دیگران مقاومت کند. چگونه می‌تواند این کار را انجام دهد؟ تصور کنید دانش آموزی که کتاب درسی خود را برای مطالعه خودش لازم دارد در مقابل درخواست دوستش که کتاب او را شب امتحان به امانت می‌خواهد، چه عکس العملی باید داشته باشد. در چنین مواردی معمولا مهارت نه گفتن احساس می‌شود.

در چه مواردی نه می‌گوییم؟

آیا در همه موارد باید از این مهارت استفاده کرد؟ آیا همیشه در مقابل خواسته‌های دیگران مقاومت کرد و با جدیت جواب رد به آنها داد؟ مسلم است که باید طبقه بندی مناسبی روی موارد و موضوعاتی که نه گفتن در آنها لازم به نظر می‌رسد، داشته باشیم. زمانی که قبول درخواستها خطرات و مشکلات جدی برای فرد به همراه دارد لازم است فرد با قاطعیت رفتار کند. مثل درخواست فردی مبنی بر استفاده از سیگار ، یا رساندن تقلب سر جلسه امتحان.

اینها مواردی هستند که نتایج وخیم و جدی برای فرد به بار می‌آورند و لازم است فرد ، حتما مهارت لازم برای ابراز قاطعیت در این موارد را داشته باشد. در موارد دیگری چون امانت دادن کتاب به دوستی که خودمان آنرا نیاز داریم یا موارد مشابه دیگری می‌توان در ابتدا به دنبال راهکارهای دیگر بود در صورت عدم وجود این راهکارها از این مهارتها استفاده کرد.

ویژگی افرادی که مهارت نه گفتن دارند.

این افراد قاطعیت خوبی دارند، اعتماد به نفس آنها بالاست، برنامه‌های شخصی در زندگی دارند و اهدافشان روشن و واضح است و می‌دانند که از چه راهی به اهداف خود خواهند رسید. در مقابل افرادی که توان کافی برای نه گفتن ندارند اعتماد به نفس ضعیفی دارند، به راحتی تسلیم دیگران می‌شوند. ممکن است اهداف و برنامه ریزیهای مشخصی نداشته باشند و اگر داشته باشند اهمیت لازم را به آنها نمی‌دهند. این افراد معمولا به برآورده شدن خواست دیگران اهمیت می‌دهند که می‌تواند ناشی از ترس آنها به از دست دادن دوستیها ، طرد شدن و ... باشد.

تقویت مهارتهای نه گفتن

  • مشخص کردن اهداف و برنامه‌ها گام اول در این راه است. اهداف مشخصی داشته باشید و مسیرهای خود را برای رسیدن به این اهداف معین کنید.
  • اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.
  • نه گفتن را با تمرین در مسائل جزئی‌تر تکرار کنید.
  • به افرادی که قاطعیت دارند و مهارتهای خوبی در این زمینه دقت کنید و ویژگیهای آنها را مورد توجه قرار دهید.
  • اطلاعات و آگاهیهای خود را افزایش دهید.


  • خود را تقویت کنید و مطمئن باشید که نه گفتن ، روابط اجتماعی شما را مختل نخواهد ساخت. در مواردی هم که نه گفتن به مسائل جدی و خطرناکی مربوط می‌شود، از دست رفتن رابطه به نفع شما خواهد بود. با برقراری روابط سالمتر اجتماعی جایگزینی برای رابطه از دست رفته خواهید داشت.